من خیلی چشم برات بودم، دیر اومدی بابا
چرا حالا که من شدم، پیر اومدی بابا
من دیگه اون سه ساله، که دیدی بودی نیستم
ببخش اگه نمیشه روی پاهام بایستم
شونه ندارم برای موی پریشونت، الهی قربونت
بذار با دستام پاک کنم لب پر از خونت، الهی قربونت
عمه نذاشت و گرنه خواستم فدا پدرشم
دلم می خواست توی تشت برا سرت سپرشم
بذار بگم که دشمنت خدایی بی دینه، چشام نمیبینه
بذار بگم که دشتشون چقدره سنگینه چشام نمیبینه
یه بار دو بار هزار بار دیدم با این چش تار
با دیدن من افتاد از نی سر علمدار