قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر
قرار بودبیای پیش رقیه تو خرابه
کو آغوشت تو آغوشت بخوابه
چشاتو وا کن این افتاب بتابه
سرت رو میبوسمبه روی زانوهام
نیفتی از دستمامون از بازوهام
نه تو دستی دارینه من مویی دارم
که دستاتو بابابزاری تو موهام
قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر
من الذی ایتمنی.........
دست حرامی شدهحوالۀ صورتم
این جای انگشترهنه چالۀ صورتم
تو گوشم صدای مادرت میپیچه بابا
که افتاده کنار کوچه بابا
فدک، مادر، کتک یعنی چه بابا
یه بی رحم ظالممنو زجر آور زد
که انگاری قنفذلگد بر مادر زد
بهش گفتم آقااین انگشتر مال
بابامه اون هم باهمون انگشتر زد
قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر
دلم گرفته چقدر دلخورم از ادما
به گریه افتادم از خندۀ نامحرما
نگاه کنمنو عمه الان همسنیم انگار
نگاه کن پیر شدیم تو کوچه بازار
ما بودیم و یه عده مردم آزار
اگه جا میموندمکتک میخورد عمه
به سختی تا اینجامنو آورد عمه
حالا قبل از اینکهبمیرم آهسته
میدونم قبل از منواسه تو مرد عمه
قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر