اربعین غمت مرا انداخت
بی تو بودن مرا ز پا انداخت
بعد یک اربعین هوای غمت
راه ما را به کربلا انداخت
اُف بر این روزگار کین که مرا
اربعینی ز تو جدا انداخت
این چهل روز بی تو هر چه نداشت
خواهرت را که از صدا انداخت
یاد دارم که ظهر روز دهم
شعله بر جان خیمه ها انداخت
یا نوک نیزه ظالمانه تو را
از روی اسب بی هوا انداخت
از کجای سفر بگویم که
به دلم آتش بلا انداخت
نیزه دار تو از لج زینب
از روی عمد نیزه را انداخت
جان به لبهای ماتم آوردم
دیگر ای تشنه لب کم آوردم
شعله بر جان تشنگان افتاد
و به دل زخم بی امان افتاد
از همان روز که زمین خوردی
برسرم طاق آسمان افتاد
غنچه ی خشک تا که پرپر شد
به روی خاک باغبان افتاد
معجر من به دست شعله
ولی سر تو دست این و آن افتاد
دخترت روضه خوان قافله بود
از نفس آه روضه خوان افتاد
آه تحفه ی مادریت را بردند
تن عریان کشان کشان افتاد
چقدر وحشیانه انگشتر
نیمه شب دست ساربان افتاد
همینجا نیزه هاشان به جانت افتادن
تازیانه به جانمان افتاد
کسی که از دنیا میره، معمولاً اون پزشک تو برگه ی فوت باید دلیل مرگ بنویسه، میگه به این دلیل از دنیا رفت، من نمی گم امام باقر میگه: جد ما رو اینجوری کشتن، نه با یک وسیله؛ فرمود: با پنج وسیله جد ما رو کشتن، به وسیله شمشیرها، به وسیله نیزه ها، به وسیله سنگ ها، امام باقر فرمود: اونایی که سنگ نداشتن، نیزه نداشتن، شمشیر نداشتن، پیرمردها عصاهاشون بلند کردن، یه عده با چوب به بدن حسین زدن، حسین....