loading...

آئین مستان

حضرت حر (ع)

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1707 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 620 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6678 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3743 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3548 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3650 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7231 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5877 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5523 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1881 زمان : نظرات (0)

 

سید مهدی میرداماد

 

 

 

عزیز فاطمه حرم ولی حر گرفتارم

+اسمم حر هست در ظاهر آزادم ، اما گرفتارم ... اون روایت عجیب رو که امام رد میشد از در خانه ای تو مدینه ، دید صدای ساز و دهل و طبل میاد در زد ، غلام در باز کرد،گفت به من بگو صاحب این خونه  حر هست یا بنده است ؟ آزاد یا گرفتار ؟ گفت نه آقا آزاد ... حضرت فرمود اگه بنده بود گناه نمیکرد .. چون آزاد داره گناه می کنه ... وقتی در بست صاحب خانه ازش پرسید چی بهت گفت دم در؟ گفت : یه آقایی رد شد گفت صاحب خانه حر یا بنده هست ؟ گفتم حر آزاد  گفت چون آزاد داره گناه میکنه ... دوید پابرهنه دنبال امام ... یه جملۀ امام عوضش کرد ... حرم وقتی بندۀ امام شد از همۀ تعلقات آزاد شد ، تازه حر شد ... مواظب باشیم *

-عزیز فاطمه حرم ولی حر گرفتارم

گنهکارم ، گنهکارم ، گنهکارم ...

سرشک شرم بر رخسار چشمم بسته از خجلت

اگر چه از نظر افتاده ام،تنها تو را دارم

+آقاجانم،بزار از چشم همۀ دنیا بیفتیم،اما حسین ما رو بخره،این یعنی معامله پر سود*

-نگاهم کن،نگاهم کن،پناهم ده،پناهم ده

تو و آن لطف سرشار من این جرم بسیارم

میان آن همه دشمن تو کردی دوستی بامن

دلم درخواب غفلت بود چشمت کرد بیدارم

نه تنها ترک دشمن کرده ام با دوست پیوستم

من از راه آمدم،تا سر به پای دوست بسپارم

+تاریخ می نویسه حر یه معلم داشت تو نوجوانی،به نام  ابو عامر تاریخ مینویسه خیلی حر تو کربلا تو اون تصمیم مهمش نقش اون معلم واضح مشهوداین معلم که آدم رو تو این مسیر هدایت میکنه،خوش بحال اونایی که معلم خوب دارنچی بهش گفته بود؟ به حر تو نوجوانی یه درسی داده بود . حر اگه یه روز سر دو راهی قرار گرفتی،نمیدونستی کدوم راه درسته ببین کدوم راه به نفع دنیای تو نیست به سود آخرتت ... همون راه،راه درسته ... راهی که به نفع آخرتت باشه رو انتخاب کن ... حر ایستاد،یه طرف عمر سعد،یه طرف اباعبدالله ... راهش کج کرد،کجا داری میری حر ؟ ...الله اکبر ... حواسمون باشه تو تصمیماتمون حواسمون جمع باشه یه شبه میتونیم فاصله ها رو طی کنیم .. سعود کنیم شهداء مگه کجایی بودن ؟ مال کجا بودن ؟ یه شبه ره صد ساله رفتن،جاودانه شدن . حر یه لحظه از دل دشمن اومد بغل سید الشهداء ...

-نه تنها ترک دشمن کرده ام با دوست پیوستم

من از راه آمدم،تا سر به پای دوست بسپارم

 

اگر چه از گناهم در گذشتی باز می باید

که از دست علمدار رشیدت بوسه بردارم

+چند جور حالات حر رو نوشتند ، وقتی برگشت به طرف ابی عبدالله،چکمه هاشو انداخت گردنش،کلاه خودش برداشت،موهاشو آشفته و پریشان کرد ... بعضی ها نوشتند به غلامش گفت من رو خاکا بکش که سر و صورتم خاکی بشه ... اما اینها مهم نیست مهمش اینجاست میدونی چه کرد؟ اول رفت سراغ عباس ... از راه اباالفضل وارد شد ... اول اومد پیش عباس اذن گرفت ... عباس برو به حسین بگو من غلط کردم ... عباس تو آبرو دار این خیمه هایی ...

اونایی که کربلا میرید اول میرید حرم اباالفضل،تا عباس اجازه نده نمیری سمت حرم داداشش ... بابا همه کاره عباس چه جوری بگم باب الحسین عباس ...این هنر حر بود این زرنگی حر بود اول اومد دست عباس بوسید ... گفت عباس ، عباس تو رو خدا برو به حسین سفارش حر  بکن ... دوتایی اومدن محضر ابی عبدالله ...بعضی ها نوشتند اینقدر آشفته بود حر ابی عبدالله تا نگاش کرد با تعجب گفت،کی هستی ؟ بارها حر رو دیده،اما سر وضع حر رو که دیدمن انت یا شیخ ؟ تو کی هستی ؟ خودش دست گرفت زیر صورت حر سر آورد بالا تو حری دیگه سر تو پایین ننداز ... کسی درخونۀ من میاد سربلند عالم ... تو دیگه مال خودمی ... از این به بعد حر منی ... آقاجان :

-نگه کردی به حر ، حر یزیدی گشت زهرایی

به یمن وصل تو خورشید سر زد از شب تارم

+رفت میدان ، نه خودش تاریخ ورق بزن اول پسرش فرستاد ... الله اکبر ... بعضی ها نوشتن دوتا پسر داشت بعضی ها میگن یه دونه . میگن لشگر دشمن بهش گفتن اول خودت بکشیم یا پسرت ؟ یا اول پسر تو بعد خودت؟ گفت نه میخوام بچه م فدای حسین بشه جلو چشم ،اول بچه مو بکشید ... الله اکبر ... بهش گفتن چرا ؟ گفت میترسم اول منو بکشید،پاهای بچم سست بشه برگرده ... من میخوام بچه هامم فدای حسین بشن ...مصعب داداششم رفت ، عین عباس ... ببین کسی که دستش به دست عباس بخوره ، اینجوری بار میاد ... عباس هم اول برادرش فرستاد فدای حسین بشند ... حرم اول برادرش ، بعد غلامش همه کس و کارش فرستاد راحتت کنم ... همه که رفتند گفت حالا نوبت خودم ... رفت وسط میدان اسبش هی کردن ... اسب از دستش فرار کرد تنها شد ... ریختن دورش هر چی کینه داشتن سرش خالی کردن ... یه وقتی رسید حسین دید حر سرش رو خاک افتاده ... اومد نشست حر باورش نمیشه ... من حر گنه کار خطاکار ... کارم بجایی برسه چشمش وا کرد ، دید حسین بالا سرش ... لله اکبر سر حر رو بغل کرد با دستش پیشانی حر رو پاک کرد ... زخمای صورت حر پاک کرد ... خون از رو چشاش پاک کرد ... (حواست به جمله من بود یا نه؟) خون از رو چشم حر پاک کرد حر دوباره حسین ببینه ، جون دادن براش راحت بشه ...اینجا یه سردار خون رو چشمش بود ، حسین خون از رو چشم سردار پاک کرد ... یه سردار دیگه هم کنار علقمه ... حسین رسید دید یه تیر تو چشمش خورده ... یه عمود به فرق نازنینش خورده ... از سر عباس چیزی نموده ... آخ نشست دو دستی ....سر حر یه دستی برداشت گذاشت رو پاش ، اما سر عباس دو دستی برداشت ... چراش باش شب عاشورا ...تیر از چشمش درآورد خون از چشمش پاک کرد ... تموم شد روضه همینه ، اما جلوترم میتونم برم به شرطی که تو مشتری بشی ... من حرفم میزنم یه سوال دارم خون چشم حر خودش گرفت ... خون چشم عباس رو هم خودش پاک کرد .... بگم آتیش بگیری ... خدا خیرت بده ... خودش هم سنگ به پیشونیش خورد وقتی افتاد تو گودال ... زینب میخواست بیاد خون چشم حسین پاک کنه ... وقتی رسید دید :

سری به نیزه بلند است ...

+قسمت کی شد خون چشم حسین پاک کرد؟ ... نیزه به نیزه ... کوچه به کوچه ... منزل به منزل ... سر گذاشتن تو بغل دختر ... دید چشای باباش پره خون ...همین الان وقتش همتون دارم میبینم خیلی چشماتون اشک این اشک بمال کف دست دستت بیار از سرت بالاتر ... ما همۀ حاجتمون همینه الهی بحق الحسین ، الهی العفو

روضه شب چهارم محرم روضه حر - عزیز فاطمه حرم ولی حر گرفتارم - سید مهدی میرداماد

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 8103 زمان : نظرات (1)

سید مهدی میرداماد

 

آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم

دلخون تر از شقایق دشت بلا شدیم

ما یادمان که نیست ولی راستی حسین

با درد غربت تو کجا آشنا شدیم

ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی

ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم

عزت سرای ماست عزا خانه ی شما

با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم

ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت

ما عاقبت به خیر تو در روضه ها شویم

مرحوم شوشتری تو خصاص(الحسینیه) می فرماید: اگر کسی ماه رمضان، شب های قدر نتونست از باب توبه وارد بشه، محرم از باب الحسین وارد بشه، آخه فرمود: کل الخلق فی باب الحسین....

امیرالمومنین فرمود: برا استغفار حتما باید این سه شرط حاصل بشه، تا استغفارت مورد قبول قرار بگیره، اول باید تسلیم امر خدا بشی، دوم باید پشمیان بشی به معنای واقعی، سوم اینکه که در جبران اینها بخوای کاری انجام بدی، جناب حر هر سه مورد داشت، دیدن داره میاد سپرش برگردونده، بعضی ها میگن چکمه هاش درآورده، این یعنی حسین من تسلیمتم، اومد جلو گفت: حسین جان اجازه بده برم جبران کنم، من دل بچه هات لرزوندم، من راه تو رو سد کردم، ابا عبدالله کسی بدون جواب نمیزاره، ببین چی بهش گفته:

پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم

تو روایت دیدم که وقتی حر اومد جلو ابی عبداللع از سوال کرد: حر تو با مایی یا علیه مایی؟ وقتی حر گفت: من بر علیه شمام، دیدن حضرت سرش انداخت پایین سه مرتبه گفت:لا حول ولا قوة.... چرا آقا جان؟ حضرت بعداً فرمود: آخه من اسم این حر تو شهدا خودم دیدم

پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم

بر تو بشارت از بهشت آورده بودیم

در کوثر رحمت شناور گشتی ای حر

زهرا دعایت کرد تا برگشتی ای حر

ما بر گنه کاران در رحمت گشودیم

روزی که تو با ما نبودی، ما با تو بودیم

با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم

تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم

ابی عبدالله یه شب مهلت گرفت نگاه ظاهریش مال عبادت و مناجات، اما حضرت میخواست به دشمن وقت بده فکر کنن دارن با کی میجنگن؛ وقتی به عمر سعد گفت: میدونی میخوای چکار کنی، عمر گفت: میکشنم، حضرت فرمود: امانت میدم، گفت زن و بچم، حضرت گفت: با من، حالا من یه پله جلوترش بگم وقتی اون نامر روسینه ی اباعبدالله نشست، تو او لحظه هم حسین میخواد هدایت کنه حضرت فرمود: کی هستی؟ خودش معرفی کرد، گفت: منو می شناسی میخوای منو بکشی، نانجیب گفت: تو حسین بن علی هستی تو پسر فاطمه ای، حضرت پرسید: چرا میخوای منو بکشی؟ نانجیب گفت: میخوام جایزه بگیرم، حضرت بهش گفت: شفاءت قیامتم بهت میدم، نامرد گفت: جایزه امیر خیر من شفاعة...

با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم

تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم

امروز دیگر ما تو هستیم و تو مایی

تنها نه در مایی در آغوش خدایی

وصف تو را باید کنار پیکرت گفت

آری تو حری همچنان که مادرت گفت

وقتی افتاد رو زمین شاید تو دل حر غوغا بود، هی یه خودش میگفت: نکنه آقام نیاد، میگن حضرت اومد حر رو به آرزوش رسوند، روایت میگه حضرت رسد سر حر رو روی دامنش گذاشت، زخم عمیقی به سر حر اصابت کرده، میگن حضرت دستمال سفدی داشت زخم سر حر رو بست، یا صاحب الزمان همیشه معمولاً بخوان خون پیشانی پاک کنن با دستمال پاک میکنن، اما من نمی دونم چه سری بود روز عاشورا وقتی پیشونیش سنگ خورد پیراهن عربیش بالا زد سینه ی حسین پیدا شد نانجیب تیر سه شعبه به قلب حسین زد..... هر چی ناله داری هر چی نفس داری حسین......

دانلود روضه شب چهارم محرم حر بن ریاحی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 6515 زمان : نظرات (0)

سید مهدی میرداماد

 

منت به من نهادی

دست مرا گرفتی

 بایک اشاره از من

 هست مرا گرفتی

بار گنه به دوشم

می گویم و خموشم

آید صدای اصغر

از خیمه ها بگوشم

خجلت کشم هماره

از بلبل مدینه

 گر تو کنی نگاهم

 می بخشدم سکینه

من قلب زینبت را

در این سفر شکستم

 رو در رویت ستادم

ره بر روی تو بستم

من حر بی پناهم

محتاج یک نگاهم

ای مظهر الهی

بر حر خود نگاهی

 اشک دودیده ام را

 آورده ام گواهی

ریزد سرشت خجلت

 پیوسته از دو عینم

عالم همه بدانند

 من کشته ی حسینم

سینه زنی واحد شب چهارم محرم در وصف حر بن ریاحی 

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 24
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 585
  • آی پی دیروز : 567
  • بازدید امروز : 4,188
  • باردید دیروز : 4,883
  • گوگل امروز : 27
  • گوگل دیروز : 48
  • بازدید هفته : 26,875
  • بازدید ماه : 89,977
  • بازدید سال : 1,132,118
  • بازدید کلی : 19,637,946