loading...

آئین مستان

متن روضه و مصیبت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 680 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6686 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2828 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3751 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3228 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4127 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3655 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7233 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4939 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4169 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 197 زمان : نظرات (0)

یا ذالکرم به غربت عشاق رحم کن

*اين شب و روزا خيلي ماهارو مسخره مون میکنن، میگن: چتونه؟ سیاه پوشی یه روز ،دو روز،ده شب، زخم زبون میزنن...خوشبحال اوني كه دو ماه مشکی می پوشه، غذا میارن براش مراعات میکنه، کم غذا میخوره، میگه: این روزا بچه های آقام کم غذا خوردن، آب میارن براش نگاه میکنه میگه سلام بر لب تشنه... حسین جان! آبت ندادن ،تشنه کشتن تو رو ميانِ دو نهرِ آب... بعضي ها ،حواسشون به دل امام زمانشون هست، خيلي ها هم الان رفتن شمال تفريح... کاری به دل حجة ابن الحسن ندارن....*

یا ذالکرم به غربت عشاق رحم کن

کی می رسی به داد دل بی قرار ما

صاحب عزا به مجلس ما هم سری بزن

رحمی نما بر این جگر داغدار ما

ای کاش گریه وا کند این دیده بنگرم

در مجلس عزا تو نشستی کنار من

*حواست به آقات باشه، به والله امام زمان میاد، امام صادق به شاگردشون فرمودن دیروز جلسه ی درس نبودی؟ گفت: آقاجان! دیروز اول محرم بود ما رسم داريم، برا جد غریبِ شما روضه می گیریم. اقا تحسین کرد فرمود: دَمِ در من رو ندیدی؟ عرضه داشت آقاجان! تو تاریکی متوجه نشدم، اما چرا داخل تشریف نیاوردید؟فرمود: خواستم بیام داخل اما دیدم‌ مادرم زهرا نشسته ،جدم رسول الله ،امیرالمؤمنین...گفتم من دَمِ در بایستم به گریه کنای جدم احترام کنم...*

 بیمارِ روبه قبله شدیم از فراق تو

دیگر زاشک و گریه گذشتَ ست کار ما

یا صاحب البُکاء سبویی عطا به ما

خشکانده است گناه، دو ابر بهار ما

 *اینقدر چشمام بی حیا شدن دیگه اشک برا روضه ندارم، آقا کجا دارم میرم؟ یه روز تا اسم ابی عبدالله را جلوم میگفتن زار میزدم...*

دامن چشم من از گریه به دریا افتاد

چشم زخمی شده از کارِ تماشا افتاد

 *شب غریبه مدینه است، بی بی زهرا به اون شيخ در عالم رؤيا فرمود: شیخ! چرا روضه ی حسنِ من رو نمیخونی؟ مگه حسن پسر من نیست؟ حسنم غریبه، گریه کن نداره...یه روضه ی حسن برام بخون، چشمی که برا حسنم گریه کنه روز قیامت گریان نمیشه...*

پاره های جگرم می چکد از کنج لبم

عاقبت قرعه به نام من تنها افتاد

 بازهم خاطره هایم همگی زنده شدن

 راه من باز بر آن کوچه ی غم ها افتاد

 یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم

 به سرم سایه ی غربت بابا افتاد

 کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا

 چشم نامرد به ناموسِ علی تا افتاد

 *جگرم وقتی پاره شد که دست مادر تو دستم بود، يه نامردي جلو راهمون رو گرفت....*

آنچنان زد که ره خانه ی خود گم کردیم

آنچنان زد که به رخساره ی گل جا افتاد

 *امام صادق فرمود: اگه برگ گلی رو صورت مادرم می نشست ردش میموند....*

مادرم میخورد به دیوار و گهی روی زمین

 چشم زخمی شده اش از کار تماشا افتاد

 *دیدم دست رو زمین میکشه، گفتم: مادر! بلند شو اینجا بمونیم اين نامرد میکُشه مارو....فرمود: حسنم !دیگه چشمام جایی را نمیبینه...يازهرا....*

 من از آن دست و کشیدن به زمین فهمیدم

 گوشواری که شکست، دست در آنجا افتاد

 *امام مجتبی میفرماید: نشست رو زمین مادرم ،زمین گیرشد، نتونست بلند شه...فرمود: چشام دیگه نمیبینه مادر... مادر! مگه این بی حیا چطور زد؟بی هوا زد، بد زد...دستش خیلی سنگین بود . یاد اون روضه ای افتادم كه امام سجاد می فرماید: من و عمه ام را به یه طناب بسته بودن، بچه ها بین طناب بودن.ما را از درهای مختلف وارد میکردند...دَمِ در یه عده با چوب ایستاده بودن مارو میزدن... یه مرتبه دیم عمه ام رو زمین نشست، گفتم: عمه! پاشو مگه نمیبینی دارن بچه ها را میکُشن....فرمود: عزیزِ برادر! چنان چوب به سرم زدن دیگه چشمام جایی را نمیبینه ...حسین...خود امام حسنم میگه: "لا یوم کیومک یا ابا عبدالله" امام حسین گریه می کرد، سر امام حسن تو بغلش بود، گفت: داداش! غارت زده به اونی نمیگن که مالش رو ببرن، غارت زده منم که داداشی مثل تو را دارم از دست می دم....امام حسن فرمود: داداش! گریه نکن، با گریه ی تو اهل آسمان گریه میکنن... داداش! من دارم جون میدم سرم تويِ دامن توئه...زن و بچه ام در امنیتن، زینب کنارِ من نشسته.عباس کنارمه... آري يه زمانی اومد، ابي عبدالله صورت رو خاکِ کربلا گذاشت، تو اين حال میگن: سینه ی محتضر را سبک كنيد...اما يه وقت ببینه سینه سنگین شد " والشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه..."*

مادرش گوشه ی گودال تماشا می کرد

غرق خون شد به خدا کامِ اباعبدالله

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 259 زمان : نظرات (0)

به جون مادرم ازت نمیگذرم
بردار پاتو از چادر مادرم

حیف که قدت ازم نامرد بلندترِ
برو یکم عقب،  ناموسه حیدرِ

غیرت مگه نداری، حرمتشو نگهدار
مگه نمیبینی که با سر خورد به دیوار

چه ضربه ای زدی که شکسته زیر اَبروش
کُشتی مادرم رو لگد نزن به پهلوش 

ای مادر جَوُونم! جَوُون قد کمونم!

*امام رضا فرمود برای مادر ما بلند بلند گریه کنید، فرمود روضۀ مادرمون که میشه، مثل اسپند رو‌آتیش باشید...
 داری گریه میکنی دادبزن بگو‌مگه میشه جلوی بچۀ شیش،هفت ساله اینطور مادرش رو بزنن؟ ای وای مادر ...*

خونه از این وره کجا داری میری
میکِشی تا که دست به پهلو میبری

مادر تو رو خدا بلند شو از زمین
بگو مدد علی، امیرالمومنین

چند قطره خون کنار معجر تو نشسته
بشکنه دستایی که گوشوارتو شکسته

من باورم نمیشه چطوری زنده موندم
خودم خاکای روی چادرت رو تکوندم

ای غریب آقا ...ای غریب آقا...

.

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 356 زمان : نظرات (0)

بعد مادر مغیره را می‌دید
هی مُکرر مغیره را می‌دید
 روی منبر مغیره را می‌دید
پیش آن در، مغیره را می‌دید

او که این روزها کنارش بود
زدن خانم، افتخارش بود
 غم‌همین بس که
مغیره به حسن‌ میخندید 

یادش افتاد، روی پا برخواست
دست نامرد بی هوا برخواست
آنچنان خورد که صدا برخواست

روضه‌ام گیر سنگ دیوار است
همه تقصیرِ سنگ دیوار است

*فقط مادر افتاد؟ نه!...*
پسر ارشدش زمین افتاد
با تمام قدش زمین افتاد

بعد ضرب بدش زمین افتاد
چقدر بد زدش، زمین افتاد

*آخ! امان از این کوچه، آه قنفذ میزد میرفت کنار، مغیره میزد میرفت کنار، یه بی شرفی می اومد جلو، میگن هم چپ دست بوده هم دستش خیلی سنگین بوده ..این از یه کوچه ...
اما یه کوچه سراغ دارم، دیدن زینب داره دوان دوان داره میاد، یه کوچه درست کردن وای .. یه عده نامحرم، سنان میزد میومد کنار، خولی میزد میرفت کنار، حرمله می اومد، اما تو اینا یه بی شرفی بود  مثل نشونه ای که از مدینه از دومی دادم، اینجا میخوام یه نشونه بدم اون بی شرف مدینه دستش سنگین بود، این بی شرف کربلا دیدن با چکمه داره میاد پای سنگین و سینۀ حسین....*

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 281 زمان : نظرات (0)

از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم
عطر بقیع می‌وزد از باغ دفترم

شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه
از گندم مزار شما ساده بگذرم

مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند
مثل همیشه در صف این خانه آخرم

*چه‌خونه ای ،چه آقایی، چه‌کریمی، قربونت برم آقا ...دیدی یه مشکلی برات پیش میاد فکر میکنی میگی
 این مشکل رو با کی درمیون بذارم؟ به اون آدم‌ِ نزدیک زندگیت فکر میکنی، باز  میگی اصلا بهش بگم؟ نگم؟ نکنه بهش بگم فکری با خودش بکنه؟ نکنه روم رو زمین بندازه؟
اما من همین قدر میتونم برات بگم هرکسی تو زمان امام ‌حسن مجتبی تو‌ مدینه زندگی میکرد، هروقت به مشکلی برمیخورد خیالش راحت بود، میگفت: میرم پیش کریم اهل بیت مشکلم رو‌ حل میکنه، دوست و دشمنم نداشت، أغوشش همیشه به روی همه باز بود .
تو قیامت میگن: اصحاب امام‌حسین کجان؟ یه جمعیت عظیمی بلند میشن، میگن اصحاب امام حسن کجان ؟ یه جمعیت کمی بلند میشن...
میخوام غربت رو بدونی، تو ‌مدینه وقتی امام‌حسن رو میدیدن از مرکب پیاده نمیشدن، از رو‌ مرکب میگفتن:  "السَّلام عَلَیکَ یا مُذِلَّ المُؤمنین"...
اینقدر سائل عطا میکرد، که سائل می موند، اصلاً باورش نمیشد، در تاریخ أوردن یه روزی از صبح تا شب صدقه و هدیه میداد به سائلهای مختلف، هرچی داشت عطا میکرد، شب یه سائلی اومد، گفت: بده آقا! در راه خدا،  حضرت فرمود: هرچی داشتم از صبح دادم، همین کفش ها مونده برام، اینارو بدم بهت برو بفروش...
دیدی میگن: فلانی به داداشش رفته؟ تو ‌گودال از حسین همه چی رو  بردن، عبا، عمامه، کلاه خود،رِدا،کفش هاارو بردن، ساربان اومد دید دست خالی مونده، انگشت و انگشتر رو برداشت .....*

نقش است بر کتیبه‌ی خلقت، هُوَ الکَریم 
ثبت است بر جریده‌ی عالم، هُوَ الکَریم

من خواب دیده‌ام پس از آبادی بقیع
نذر ضریح توست النگویِ مادرم

آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم
حالا خودم کُلونِ قدیمی این درم

گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم
گفتی که این شما و سرای برادرم

حسین جان ...حسین‌جان ...

این‌ها دو واژه‌اند که با هم غریبه‌اند
بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم

حسن جان ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 259 زمان : نظرات (0)

*درسته روز رحلت پیامبرِ، اما مطمئنم امروزپیامبرم میگه: جانم حسن...اون روز وقتی داشتن تو خونه باهم کشتی میگرفتن با ابا عبدالله، مادرشنید همه میگن حسین، فقط پیامبر میگه حسن، بعضی وقتا با دستش کمکش میکرد، یا رسول الله! بچه ی کوچکتر رو تشویق میکنن؟صدا زد: فاطمه جان! حق داری گلایه کنی اما نگاه کردم دیدم مُلک و مَلَکوت همه میگن: حسین... کسی نبود حسنم رو صدا کنه....* هرگز یتیم های مدینه ندیده اند از ذکر مهربان حسن چاره سازتر صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین ای از تمام اهل جهان سرفرازتر حتی شریک زندگیت دشمن تو بود مولا کدام داغ از این جانگدازتر   از برادرشم مظلومتر بود.ابی عبدالله یه همسر داشت به نام رباب، اومد پیش زین العابدین کاروان می خواست از کربلا اربعین برگرده، با ادب کنار آقاش زانو زد،  آقاجان اجازه میدید من کربلا بمونم؟ صدا زد: رباب! ما همه داریم بر می گردیم چرا نمیخوای با ما مدینه برگردی؟ گفت: من که دیگه مدینه کسی را ندارم همه هستیم زیر خاکِ...امام سجاد به نقل معروف این خانم را به طایفه ی بنی اسد سپرد،  فرمود: این عروس ماست مواظبش باشید، نذارید اذیت بشه... میومد کنار قبر ابی عبدالله چون امام سجاد بهش گفته بود این هم قبر حسینِ، هم قبر بچه ات علی اصغرِ، دنبال بچه ات نگردی،  بچه ات رو، رویِ سینه ی بابام گذاشتم ...میومدن میگفتن: خانم جان! بذار برات یه سایبون درست کنیم، میگفت زیر سایه نمیرم...چرا؟ خودم دیدم بدن اقام برهنه و عریان ...

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 570 زمان : نظرات (0)

كَرَم كنارِ كريميِ تو كم آورده
به پيشگاه تو درياي غم نم آورده

نبود داغ تو كمتر ز داغ عاشورا
خدا ميانِ صَفَر يك مُحَرَم آورده

گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر تو
چه سفره ي افطاريِ فراهم آورده

يك عُمر خونِ جگر خورده اي و حالا او
براي زخم تو مرهم كه نَه سَم آورده

براي تير زدن برتن‌مطهر تو
چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده

جدا مكن به بد و خوب، مادرت ما را
ميان مجلس سوگ تو درهَم آورده

دوباره بين غزل نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطرِ تو آزردم

مرا ببخش اگر باز ناله سر دادی
مرا ببخش اگر یاد کوچه افتادی 

*غریب اون‌کسی نیستش که حرم‌نداره، غریب اون کسی نیستش که زائر نداره، غریب اون کسی نیستش که یار و یاوری نداره، غریب اون کسی است که جلو چشمش مادرش رو بزنن نتونه کاری بکنه ..*

همیشه زخم غمی کهنه روی بالت بود
سپید موی تو شد گرچه پنج سالت بود

تو قامتی که شد از غم خمیده را دیدی
 تو آنچه که هیچ کسی هم ندیده را دیدی 

به روی خاک تو دیدی ستاره افتاده
به پیش چشم خودت گوشواره افتاده 

غریب آقا ..غریب آقا ...

چگونه قلب تو دیگر به سینه ات بند شود
چگونه فاطمه از خاکها بلند شود

گرفت دست تو را و کمی تبسم کرد
ولی چه فایده که راه خانه را گم کرد

میریزه اشکام آخه دست من نیست
غمی مثه غربتِ تو وطن نیست

با اینکه اهل بیت همه غریبن
هیچکی غریب تر از امام حسن نیست

غربت آقام انقدر وسیعه
که میزنه آتیش به جون شیعه

براش بمیرم زائرای قبرش
کبوترای خاکیِ بقیعه

دنیا نمیخواست راحتش بذاره
از در و دیوار غم براش بباره

تو همه چی شبیه مادرش شد
حتی تو خونش امنیت نداره

این نوه ی پیمبره مدینه
با جگر پاره روی زمینه

آخه کجا دیدید که روزه داری
روزش رو وا کنه با زهر کینه

یه روز خوش ندیده تو حیاتش
سَمّی که خورد از غما داد نجاتش

داره میسوزه و میون تشتی
لخته به لخته ریخته خاطراتش

*اول کاری که امام حسن کرد،اون  زنِ ملعونه رو‌گفت زود برو، قربون محبتت آقاجان!... فرمود:  زود برو حسینم بیاد زنده ات نمیذاره...

اینقدر غریبِ، چندبار زهرش دادن، زود گفتن‌خواهرش زینب بیاد، با عجله زینب اومد، طلب تشتی کرد، زینب خوشحال شد گفت: مثل دفعات قبل زهر رو بالا میاره، خواهر داره نگاه میکنه، یه وقت نگاه کرد دید پاره های جگر حسن، لبا خونیِ، سر رو بالا آورد، گفت: زینب راحت شدم، دیگه از حالا به بعد چشمم به مغیره نمی افته، زینب به سر و صورت زد، مگه میشه زینب حسین رو صدا نکنه! گفت: زود خبر بدید داداشم بیاد، تا اباعبدالله اومد دید برادرش جگرش پاره پاره است، حسن رو بغل گرفت، آقای من! مولای من! چه بلایی سرت اومده؟ ابی عبدالله بغلش گرفت، سر امام‌حسن رو شونه ی حسین افتاد... 
چقدر خوبه که آدم  این لحظه ها داداشش بغلش بگیره، صدازد: حسین‌جان! همه بچه هام رو به تو‌می سپارم ، حسین جان گریه نکن داداش!  اما فقط بهت بگم " لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ" هیچ روزی مثل روز تو نیست...

اما همین‌جا یه سؤال دارم حسین جان! اینجا داداش حسنت رو تونستی بغل بگیری، دوتایی دست رو‌ گردن هم انداختین، حرف میزدید، اما چی کشیدی کنار اون بدنی که دست نداشت ... گفت میخوام بغلت کنم  نمیتونم، میخوام ببینمت چشمی ندارم ...
یادت باشه اکه حسین رو ‌تو‌گودال کشتن، اباالفضل رو هم‌تو‌ی گودال کشتن، گفت: حسین‌جان! من رو‌ سمت خیمه ها نبر،به دو‌دلیل، یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم، یکی اینکه اگه من رو اینجوری از گودال بیرون ببری میفهمن بی علمدارشدی، میترسم به خیمه ها حمله کنن...حسین ...*

 دانلود بخش اول 

 دانلود بخش دوم 

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 344
  • آی پی دیروز : 693
  • بازدید امروز : 1,423
  • باردید دیروز : 7,753
  • گوگل امروز : 10
  • گوگل دیروز : 33
  • بازدید هفته : 9,176
  • بازدید ماه : 111,719
  • بازدید سال : 1,153,860
  • بازدید کلی : 19,659,688