این اشک روضه دُر و الماس من
واجب تر از نون شبم شد واسه من
کاشکی بگه ام البنین اقا به تو
کارشو راه بندازی زود عباس من
عباس من ماه شب تاره
عباس من تنها علمداره
عباس من دست گرفتارو
من میدونم خالی نمیذاره
عباس علمدار حسین مولا مدد................
دریا کنارت قطره ای افتاده ام
از رود ها و دجله ها دل کنده ام
تنها به شوق روی ماهت دلربا
تنها به عشق دیدن تو زنده ام
ای باوفا و مه لقا و مه جبین
شد خادم درگاه تو روح الامین
اسمت شده ورد لب اهل سما
دستت گره وا کرده از اهل زمین
شهره به شاه با وفا هستی
مثل علی مشکل گشا هستی
در کربلا هستی علمدار و
فرمانده کل قوا هستی
عباس علمدار حسین مولا مدد................
آرامشی دارم میون روضه هات
حس میکنم هستی و هستم کربلا
از بس که خوبی مهربون باید بگم
ای جون من جون همه عالم فدات
بر زلف تو دل عمری زنجیره
روزیشو از دست تو میگیره
آقا یقین شده واسه من اینکه
خوش بخت اون که با تو میمیره
وقتی که زیر بیرق ایستادم
یعنی که دل رو دست تو دادم
ممنونتم آقا هوا داری
توی گرفتاری تویی یادم
عباس علمدار حسین مولا مدد................