loading...

آئین مستان

متن روضه ورود به کربلا,ورود به کربلا,متن روضه شب دوم محرم,شب دوم محرم,مداحی شب دوم محرم,مداحی ورود کاروان به کربلا,متن روضه همراه با صوت,متن روضه همراه با سبک,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1707 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 620 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6678 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3741 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3548 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3649 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7231 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4937 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 884 زمان : نظرات (0)

بی بی منو دعوت کرد بیا برا حسینم گریه کن ... آخه خودشم میاد ، مادرم میاد هی به سینه میزنه بُنّیَ .. بُنّیَ .. بُنّیَ .. توام روضه بخوان .. قتلوكَ و مِنَ شُرب الماء مَنَعوك .. بخدا ما معنی این حرفها رو نمی فهمیم، اگر میفهمیدی یه مادر دارد می گه آب به بچه ام ندادن زنده نمیموندیم .. اما بعدش می کشن هممونُ ..  بُنّیَ ذَبَحوکَ ..

آن حسینی که سرش ریخت بهم بین تنور

وسط شعله گرفتار نمی خواست مرا

رحمتِ خدا به این ناله ها و اشک ها .... میبینی امشب جنس اشکت فرق داره .. برا دلشورۀ بی بیِ ... دلشوره ای که بی بی داشته ما رو هم بیچاره کرده ...

از ابتدای راه دائم بیقرارم

حق دارم آخر مادرم دلشوره دارد

 گرما کشیدن روزها بسیار سخت است

با شیرخواره در بیابان کار سخت است

 هر وقت با عزت به محمل می نشینم

هی ذکر میگویم ، بلا دیگر نبینم

 اصلاً بلا باشد ، علی اکبر داری

وقتِ خطرها ساقیِ لشکر داری

 چشم غریبه تا سوی محمل بیفتد

کارش به شمشیر ابوفاضل بیفتد

 زینب دلش لبریز از حسِ غرور است

در کاروان هر چیز میخواهی جور است

 پوشیه کافی، چادر و معجر فراوان

در دست و گوشِ کودکان زیور فراوان

 از لطف سقا مشک ها لبریز آبند

مثلِ فرشته بچه ها آرام خوابند

بعضی ها نگرفتند ، مثل فرشته .. مثل فرشته .. 

شکر خدا خورشید هم ما را ندیده

آقا خودش سایه سر ماها کشیده

خدا سایه تُ از سر ما کم نکنه حسین جان .. حالا تا اینجا بی بی اینجوری صحبت کرد دیگه از اینجا به بعد روضه است نمی تونم اینجوری بخونم. حالا همه این حرفها رو رباب زد دیگه چی میخاد بگه. این طرف که گفتی همه چیز آرومه، همه چیز هست، دور همیم. بچه ها خوابیدن. عباس دم دره. علی اکبر آن طرفه.

میترسم از سرنیزه ها از طبل هاشان

می ترسم از خار مغیلان بیابان

 می ترسم این معصومه ها تنها بمانند

یک یک به زیر سم مرکبها بمانند

 میترسم از ذبحی که با تکبیر باشد

طفلم به جای شیر سهمش تیر باشد

 ای وای از آن نحری که خنجر کند باشد

سهم عقیله حرفهای تند باشد

 ای وای از آن روزی که یک لشکر بخندد

نامحرمان دستان زینب را ببندند

 ای کاش جایی قحطی چادر نباشد

یعنی سکینه از کسی دلخور نباشد

حسین ...

این حرفارو گذاشته بودم شام غریبان بزنم ، ولی اصلاً معلوم نیست که تو شام غریبان زنده باشیم .. بزار همین الان بزنم. هرچی نزدیک به کربلا می‌شدند، قدم به قدم دلشوره‌هایِ این خانم بیشتر می‌شد .. یه جایی آمدند به ابی‌عبدالله عرضه داشتند، آقاجان زینب خواهرتون کارتون داره ؛ سریع خودشان رو به محمل زینب خواهرم، عزیزم چیه؟ .. گفت داداش نمیدونم چرا آنقدر دلم شور میزنه .. اگر میشه از من دور نشو .. کنار محملِ من باش ... رسیدند کربلا با جلالُ و جبروت همه آمدند ، عباس ، علی اکبر ، قاسم، عبدالله ، عون ، جعفر .. یکی خم میشه، یکی دست خانم رو میگیره ... همه محرم‌ها جمع شدند .. ای حسین .. ای حسین ... فهمیدی چی میخام بگم دیگه؟.. بریم جلوتر ، از همه اینها میخام بگذرم

سپردمت به خدا و به ریگ‌هایِ بیابان

سپردمت به غبار و به خارهای مغیلان

 سپردمت به وحوش و به شیرهایِ درنده

به مردمانِ دهاتی ، به آهوانِ پریشان

 به باد گفتم اگر شد مُرتبت بکند

که تا خمیده نگردد دوباره مادرجان

 سپردمت به هر انچه كه هست،اما تو

سپردیم به كه رفتی!؟به دلغكان به كنیزان

 بگم بازم کیا؟

 به شمر .. خولی .. أخنس .. به حرمله .. به سنان

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 433
  • آی پی دیروز : 567
  • بازدید امروز : 2,620
  • باردید دیروز : 4,883
  • گوگل امروز : 19
  • گوگل دیروز : 48
  • بازدید هفته : 25,307
  • بازدید ماه : 88,409
  • بازدید سال : 1,130,550
  • بازدید کلی : 19,636,378