loading...

آئین مستان

متن مداحی شهادت حضرت رقیه,متن روضه شب سوم محرم,شب سوم محرم,روضه شب سوم محرم,متن مداحی شب سوم محرم,مداحی شب سوم محرم,دانلود مداحی شب سوم محرم,مداحی شهادت حضرت رق

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 925 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

هرکجا نام تو را بردیم کوهِ طور شد

آفت و شر و بلا فوراً از آنجا دور شد

جای لب‌های تو دیشب اشک هجران خوردم و

کام من شیرین با این قطره‌های شور شد

در فراق یوسفش اُفتاد بر جان خودش

آنقدر گریه زلیخا کرد آخر کور شد

روضه‌هایِ خانگی برکت به خانه می‌دهند

خانۀ تاریکِ ما با روضه غرقِ نور شد

جفت و جور اصلاً نمی‌شد کارهایم تا شبی

کفش روضه جفت کردم ، کارهایم جور شد

صبح محشر که شود ، مأمور قصرت ‍‌می‌شود

آنکه در روضه دم در خادم و مأمور شد

وای بر آن روضه خوان و شاعری که پاکتی ست

یا که با سواستفاده نامی ‌و مشهور شد

شاه ما خیلی سفارش کرده: فابْک للْحُسیْن

نزدِ ما ایرانیان این جمله اش دستور شد

قبل از آنکه شمر در گودال مذْبوحش کند

بر گلویش نیزه‌ای بوسه زد و منْحور شد

آنقدر خنجر زدند و آنقدر نیزه زدند

که بلاتشبیه مثلِ لانۀ زنبور شد

موقع دفن پدر وقتی پسر ، انگشت را

از زمین پیدا نمود ، اعضایِ بابا جور شد

از دلش اصلاً نیامد بوریا پیچش کنند

اولش نگذاشت ، اما آخرش مجبور شد

یتیم باشی و حالت خراب دردسر است

میان دشت ببینی سراب دردسر است

به رویِ خارِ مغیلان دویده میفهمد

نبود مرهم بر التیام دردسر است

اگر که لب نزنی مدتِ مدیدی به آب

به پیشِ چشمِ تو نوشند آب دردسر است

شمارشِ ضرباتِ عدو به پیکرِ من

که گشته بی عدد و بی حساب درسر است

تمامِ نظمِ تنم را لگد بهم زده است

ورق ورق شده باشد کتاب دردسر است

کبود گشته رُخم بس که خورده ام سیلی

به پشتِ اَبر رود آفتاب دردسر است

چهل شب است که یک لحظه ام نخوابیدم

به رویِ محملِ عریان چو خواب دردسر است

تو همۀ این چهل شب ، یه دفعه رو محمل خوابم برد .. ای کاش اون شب نخوابیده بودم ... از بس که اهل کاروان خسته بودن اصلاً هیچ کسی نفهمید من افتادم رو خاکا .. قافله رفت رفت .. یه وقت دیدن شترا دیگه حرکت نمی کنن ... ساربان ها هر کاری کردن نتونستن قافله رو حرکت بدن رسیدن خدمتِ امام سجاد آقاجان چه خبره؟ فرمود حتماً یه نفر جامونده از قافله ... یکی صدا زد رقیه رو نمیبینیم ... گفتن آقاجان کجا دنبالش بگردیم ؟.. فرمود ببینید بابام کجا رو داره نگاه میکنه ...

چهل شب است که یک لحظه ام نخوابیدم

به رویِ محملِ عریان چو خواب دردسر است

هزار مرتبه شکرِ خدا که مویم سوخت

به مو بیفتد اگر پیچ و تاب دردسر است

نگاه کردنِ راسِ علی رویِ نیزه

ز راهِ دور برایِ رباب دردسر است

کجاست تا که تماشا کند عمو عباس

برایِ عمه نبودِ حجاب دردسر است

گذر زکوچۀ تنگِ یهود بیشتر از

کنیز گشتن و بزمِ شراب دردسر است

بابا دیدم عمه م خیلی خجالت می کشه .. همۀ بچه ها به عمه پناه می بردن اما یه وقتی پیش اومد دیدن عمه خمیده خمیده دو دست رویِ سر گذاشته ... بچه ها حلقه باز کردن ، زینب اومد بینِ دخترا نشست .. لذا اون شب تو خرابه وقتی براش سرِ بریده آوردن .. گفت عمه جان امشب یه کاری میکنم همۀ کاروان راحت شن از دستم .. دیگه برا کسی مزاحمتی نداشته باشم .. دیگه دردسری نداشته باشم ... همچین که سرِ بابا رو آوردن براش یه نگاهی کرد .. راوی میگه هی خیره خیره نگاه کرد به سر .. هی تو دهانش میزد ... دستشُ میگرفتن .. ببین با لب و دندانِ بابام چه کردن ... ای حسین ...

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 238
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,515
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,515
  • بازدید ماه : 105,058
  • بازدید سال : 1,147,199
  • بازدید کلی : 19,653,027