loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت رقیه,شهادت حضرت رقیه,حضرت رقیه,متن روضه حضرت رقیه,روضه حضرت رقیه,روضه شهادت حضرت رقیه,متن مداحی روضه شهادت حضرت رقیه,متن مداحی شهادت حضرت رقیه,متن روضه شب سوم محرم,شب سوم محرم,روضه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1695 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 619 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6674 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3738 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3535 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3646 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7225 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4935 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4165 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 905 زمان : نظرات (0)

 

نشد که دست خودم را بیاورم بالا

مگر سپر شود و ضربه برسرم نخورد

قسم به غیرت سقا نشد دفاع کنم

که دست مرد غریبه به معجرم نخورد

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ  يا اَباعَبْدِاللَّهِ ...

بزرگی کف یک دستُ صورتی کوچک

برای سیلی محکم تری بهم نخورد

مرا گرفت زِ موی سرم بلندم کرد ..

*لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها  و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِياَّئِهِم يا اَباعَبْدِاللَّهِ ..

این گونه نمی شود بیایید بزند

هرکس وسط معرکه آید بزند

امروز یزید را ادب خواهم کرد

بابایِ من را کسی نباید بزند

تو فخر قبیله ای کبودی عمه

 تو قبله غم قرق سجودی عمه

ازلرزش دستان تو معلومم شد

بیش ازهمه توگرسنه بودی عمه

اجازه بدید اینجور بگم (زبانِ حال) از بس که این دست هاش اذیت شده بود تا سر رو بلند کرد از دستش افتاد .. زد تو سرش گفت وای باباجونم بابا جون میخواستم احترامت کنم سر رو تو بغلم بگیرم افتاد بابا .. دیدم از نیزه سرت افتاد از دست منم سرت افتاد .. ببخش بابا .. پاهاشو دراز کرد سرُ تو بغلش گذاشت اروم اروم شروع کرد دست کشیدن اشک میریخت خون هارو پاک میکرد ...

شاید اینجور گفته باشه بابا من موندم کجای این صورتُ ببوسم میدونی روایت چی میگه ، هجده زخم عمیق به صورت حضرت فقط بوده کجا رو ببوسه گفت بهترین کار اینه من اون لبایی که صبح نانجیب بهش چوب خیزران زد اونا روببوسم ولی بابا یه چیزی میخوام بگم بی ادبی نباشه گفت بابا خوشحالم دندونام مثه دندون توشده حسین .....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1676 زمان : نظرات (0)

 

خرابه تاریکه

خسته نشدی اینهمه داد زدی؟گریۀ شما با این سه ساله یه فرقش اینه که شماها که گریه میکنید کنار دستیت آرومت میکنه .. هی بهت آب میده هی حواسش هست تو حالت بد نشه اصلاً بالاتر مادر ما وایساده کنارت هی اشکاتُ پاک میکنه ..

امام سجاد فرمود ما گریه میکردیم با ته نیزه میزدن .. ما گریه میکردیم لگد میزدن .. اما تو امشب راحت داد بزن هرکی رفت خونه صداش گرفت بدونه یه ذره شکل رقیه شده

خرابه تاریکه تو روشنش کردی

تو هم لبت زخمه تو هم پر از دردی

چقد شکل هم شدیم بابا .. بابا من که چشمام درست نمیبینه تو منو نگاه کن

نگام کن که چجوری پیرم کردن

بی امون منو زمین گیرم کردن

نگام کن بابا

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرُ نه

هرکی اهل کنایه بود من لال میشم این یدونه رو نمیتونم توضیح بدم هرکی گرفت داد بزنه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرُ نه

فرمودند سرُ انداختن جلوش تا سرُ انداختن عقیلۀ بنی هاشم و بقیۀ مخدرات دویدن جلوی رقیه شاید سرُ نبینه .. خواستن یه کاری کنن حواسش پرت بشه سرُ نبینه ..

برید کنار میخوام سرُ ببینم

زخمای روز آخرُ ببینم ..

 

به خدا قسم امشبُ سالم رد کنی میرسیم به عاشورا ان شاءالله ، اینو حضرت آقای علوی می فرمود :کی میگه نشناخت ؟کی میگه گفت غذا نمیخوام؟ تا دید شلوغ شد خرابه زن و بچه ریختن به هم یه چیزی انداختن رو خاک ، همه چی همون اول دستگیرش شد

برید کنار میخوام سرو ببینم

زخمای روز آخرو ببینم

جلو چشامو نگیرید که میخوام

پارگیای حنجرو ببینم ..

سرو بغل کرد:

مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی ...

همتون کمک کنید یتیم نوازی همینه به خدا شب عاشورا همتون گریه کردید با این ، غریب گیر آووردنت حالا من امشب عوضش میکنم :

یتیم گیر آوردنت .. اینه رسمش؟

مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی

دیگه تو آغوش منی بابایی

اینهمه جا رفتی دلت نیومد

به دخترت سر نزنی بابایی

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

حالا حرفای در گوشی ؛ (دختر دارا میدونن) یه حرفای رو دخترا جلوی همه میزنن یه وقتایی بعضی حرفا حرفای درگوشیِ ، عمه نباید بشنوه

کاشکی میشد بازم برام بخندی

پلکای زخمیتُ دیگه نبندی

خیلی تنم درد میکنه بابایی

از شبی که پرت شدم از بلندی

ببین لبم داره عجب شکافی

نمیشه موی سوختمُ ببافی

هر دفعه گفتم که بابامُ میخوام

بهم زدن یه سیلیِ حسابی

از کوچه ها نگو ،راستی خبر نداری از عمو

بگو اگه دیدیش ،سر رقیه سوخته مو به مو

از مجلس شراب چیزی بهش نگو

بابا بهش نگو؛ چیو نگم؟بهش نگو تو جمعیت بودم دیدم یه نامحرم داره خواهرمُ نشون میده .. بابا تاحالا اسم کنیزُ نشنیده بودم .. بابا دیدم نامحرما به ما بد نگاه میکنن .. بابا بهش نگو ؛ عموم غیرت اللهِ .. بهش نگو ریختن روی سر عمم .. خودشُ انداخت رو بچه ها ،بچه هارو نزنن .. با کعب نی و تازیانه و نیزه ... حسین .. بهش نگو از بالای ناقه افتادم .. بهش نگو موهامُ کشیدن .. بهش نگو پا برهنه رو خارا دویدم .. بهش نگو لگد خوردم ..

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

دستتُ بیار بالا ، به رقیه .. روزیِ اربعین دستِ رقیه ست .. باب الحسین رقیه ست .. بلند بگو یا حسین ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1359 زمان : نظرات (0)

نیمۀ شب شده و خوابِ پریشان دارم

 همره خون به لبم، ذکرِ پدر جان دارم

داغِ پی در پی و اندوهِ فراوان دارم

خواب دیدم که سری را روی دامان دارم

 دیدم آن سر،سر باباست خدا رحم کند

 غرق خون غنچۀ لب هاست خدا رحم کند

شام هرچند پر از سایۀ اهریمن بود

تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود

سَرِ نورانیِ بابا به رویِ دامن بود

 چشم هایِ پدرم خیره به چَشمِ من بود

 توی هر فرهنگی بری بگردی، تو هر طایفه ای نگاه کنی، بین هر قوم و عشیره ای بری پرس و جو کنی، وقتی یه دختر بچۀ یتیم بهانۀبابا بگیره... معمولی ترین کاری که میکنن آغوش میگیرن،نوازش می کنند...سعی میکنن با یه چیزی حواس بچه رو پرت کنن، مردم شام تنها جماعتی هستند که سَرِ بریدۀ بابا رو گذاشتن جلویِ بچۀ یتیم...حسین...  

تا که چشمم به سر افتاد زبانم وا شد

 لیلۀ قَدرم چقدر زیبا شد

"یا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی...؟"تربیت شده ی دامانِ زینبِ، این خانوم، خانوم خانومای عالمِ...سه ساله است، ولی آینه ی تمام نمایِ مادرش زهراست... همون جوری که مادرش تو خونه از علی رو گرفت، این خانوم متوجه امامشِ،همه حواسش به حجت خداست ...

راضیم اینکه نگیری به بغل دختر را

شاهدم خصم جدا کرده سر و پیکر را

 

بُرده حتی ز تو پیراهن و انگشتر را

می تکانم ز سر سوخته خاکستر را

چقدر رویِ کبود تو به زهرا رفته

 بس که چوب از لب و دندان تو بالا رفته

غریب مادرم حسین ......

 عرض کرد: آقای من! مولای من! اون غمی که شما فرمودید اگه اشک چشمم تموم بشه براش خون گریه میکنم کدوم غمِ ؟ غم شهادت عمو جانِ شما،علی اصغرِ؟ فرمود: نه این غم، غمِ بزرگ تری است... عمو جانم علی اصغر هم اگر بود، برایِ این غم گریه میکرد... عرض کرد: آقا جان! غم شهادت عمو جانتون عباسِ؟ فرمود عباسم برایِ این غم گریه میکنه ...فرمود: آقا جان! شهادت جدِّ شما ابی عبدالله است... فرمود: حسینم برایِ این غم گریه میکنه...این چه غمیِ؟ فرمود: شهادت ها حق ماست...شهادت ها ارث ماست، اما قرار نبود زیر این آسمون کسی دستِ عمه هایِ منو ببنده...

تا که با عمه ی خود واردبازار شدم

 موردِ مرحمتِ خنده ی اغیار شدم

هر کجایی که پدر، سخت گرفتار شدم

 متوسّل بهعمو جانِ علمدار شدم

من نگویم که چه هابر سر من آوردند

 چادری را که تو برایم خریدی بُردند

 نیمه های دل شب از خواب پرید، جیغ میزنه، داد میزنه ،وای بابا... خانم های خرابه،دورش جمع شدند، هر کاری میکنند آروم نمیشه، این دست های کوچولو رو مشت میکنه هی تو دهن میکوبه... وای بابا!... آقا زین العابدین دید سه ساله دهنش غرق خونه... دوید خواهر رو بغل گرفت به سینه چسبوند... عزیز دلم چرا اینجور میکنی؟ گفت: الان خواب مجلس شام رو دیدم هی با چوب به لب و دهن بابام می زدند....حسین...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1177 زمان : نظرات (0)

بابا رفتی منو بردن با حرمله

پاهایِ کوچیکم پر شد از آبله

موهایِ سوختمُ شونه زد دستِ زجر

بابا جونم ببین دستامُ بسته زجر

از هرچی پست بدم‌ میاد

از مردِ مست بدم میاد

از اونی که سرِ تورو رو نیزه بست بدم میاد

بابایی مثلِ تو زخم اَبرویِ من

زیرِ ناخنِ زجر جا مونده مویِ من

من بازیچه شدم از من داری خبر

با مشت دندونایِ شیریم افتاد

شد چشمام تار منو زدن

روزی صد بار منو زدن

واسه خنده آدم بدا تویِ بازار منو زدن

رازِ من و لب هایِ تو معنا شدنی نیست

جز با نفسَم خونِ تو احیا شدنی نیست

دختر که زمین خورد زگیسو نکشیدش

بی ناز کشی های پدر پاشدنی نیست

هرچیز که از خیمۀ ما رفت به غارت

غیر از سر بازار که پیدا شدنی نیست

این پا نشدن پیش تو از بی ادبی نیست

این پایِ ورم کرده دگر پاشدنی نیست

نه پیر زمین خورده شود دخترِ سابق

نه این سر غارت شده بابا شدنی نیست

این گیسویِ کوتاه دگر شانه ندارد

زحمت نکش عمهگره اش واشدنی نیست

آن شب جلویِ مادرِ تو بد کتکم زد

ورنه قد کوتاه چنین تا شدنی نیست

شد نیزیِ چکمه اثرش چون نوکِ مسمار

پهلویِ لگد خورده مداوا شدنی نیست

 صدا زد زنِ غساله به من بگید بزرگِ این قافله کیه ؟! همه نشون دادن عمۀ سادات زینبُ  خانم جان دو سه تا سوال دارم  من تو عمرم تا حالا یه همچین چیزی ندیده بودم  (چی میخوای بدونی ؟!) گفت خانم جان به من بگو چرا دورِ گردنِ این بچه جایِ غل و زنجیرِ  خانم جان به من بگو چرا پاهاش آبله زده  خانم جان به من بگو چرا موهاش سوخته؟؟ 

ویرانه ام پر میشود از عطرِ گیسویت

بابا کجا بودی چرا خاکی شده مویت؟

پیدا نکردم جایِ سالم در سرت بابا

تا بوسه ای برچینم از مابین اَبرویت

پرواز کردم سویِ تو اما زمین خوردم

این روز ها زخمی شده بال پرستویت

سجاده ام را پهن کردم کنج ویرانه

من هم شبیه عمه هستم دعا گویت

این است روز و شب دعایم کاش من را باز

یکبار دیگر می نشاندی روی زانویت

أَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَظلوم یا غَریب

أَلسَّلامُ عَلَى العَطشان عِندَ اَلْفُرَاتِ

 أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2661 زمان : نظرات (0)

هر کسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین

هر کسی گم می شود را میکند پیدا حسین

اگه راه گم کردی بگو حسین .. اگه گم شدی تو این دنیا بگو حسین ..

دستگیری می کند از عاشقِ بی دست و پا

می نشاند نوکرِ آلوده را بالا حسین

کجایِ عالم ارباب اینجوری پیدا میشه که نوکرش این همه خطا ، اشتباه ، بعدم تو خونش راهش بده .. تازه صدِر جلسه بشونتش تازه بغلش کنه نوازشش کنه .. کجای عالم اینجوریِ ..

بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی

از همه دل کنده ام در این جهان الا حسین

کار من گریه است از بدو تولد تا ابد

خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا حسین

خیلی خوب گریه کنید .. انقدر محرم ها بیاد و بره زیر خروار ها خاک باشیم .. انقدر محرم ها بیاد ببینم همه عالم دارن میگن حسین تو نمیتونی بگی .. انقدر محرم ها بیاد و بره دستام تو کفن بسته باشه .. فرقی هم نمیکنه هر کی باشه حسرت میخوره .. حتی حبیب هم حسرت میخوره .. حبیب با اون مقام فرمود : فقط یه خواسته دارم برگردم دنیا بگم حسین .. بیام تو مجلسِ حسین براش گریه کنم .. حالا منو تو رو اینجا آوردن ..حیفه به خدا ..

بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت

بارِ آفت خورده ات را میخرد یک جا حسین

سیزده نورِ خدا را دوست دارم مثلِ هم

چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین

فکرِ دیدارِ خدا بودم که بین روضه ها

وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین

هم امامت هم قیامت هم شفاعت میکند

روزِ محشر هم بیاید کار دارم با حسین

میدونی روز محشر چطوری میشه ؟ یهو میبینی تو اون وانفسا تو اون صحرا یه صدایی میاد : غَضُّوا أَبْصَارَكُمْ .. چشماتون و ببندید ناموس خدا میخواد وارد محشر بشه .. همه سرهارو پایین میندازند بی بی دو عالم میخواد بیاد رد بشه ..

بعضی روایات نوشته امام حسن افسار این مرکب و گرفته ، که حضرت زهرا سلام الله روش نشسته میاد یه گوشه از عرش یهو از یه گوشه ای یه آقایِ بی سری وارد محشر میشه بی بی سوال میکنه حسن جان این آقایِ بی سری که وارد محشر شده کیه ؟ امام حسن جواب میده مادر جان ، میخواد برا همه اهلِ محشر روضه بخونه .. هَذَا حُسَیْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ ...

هم امامت هم قیامت هم شفاعت میکند

روزِ محشر هم بیاید کار دارم با حسین

من فدای دختری که در خرابه بود و گفت

با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین

خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو

من شدم پیرتر یا مادرت زهرا حسین ..

من از سادات معذرت میخوام .. سادات شاید نتونن این حرف و تحمل کنن .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. یه وقت یه مرد زمین می افته .. یه وقت هم یه زن زمین می افته ...

دست عدو بزرگتر از صورت من است ..

اون شب از رویِ اون ناقه

تویِ راه بینِ اون صحرا

بازی می کردم افتادم

انقدر غصه نخور بابا ..

غصه نخور بابا

تویِ راه بینِ اون صحرا

یکی دستش تو تاریکی

به گونه ام خورده چیزی نیست ..

هیچکس نمیدونه

بپرس از عمه میدونه

یکی از من یه گوشواره

امانت برده چیزی نیست

بابا .. موهای سرت سوخت ..

همچین که این سرُ از تو طبق می خواست برداره یهو از دستش رها شدُ افتاد .. گفت بابا میبینی بازوهام طاقت نداره .. از بس با تازیانه به این بازوهام زدن .. یه وقت یه مرد زمین می افته ، (آدم که دختردار باشه میفهمه) مرد زمین می افته بلند میشه .. زود یاعلی میگه پامیشه .. اما زن با مرد فرق داره ، زن وقتی زمین می افته خجالت میکشه .. قبل از اینکه بلند بشه از زیر چادر دورش و نگاه میکنه مردی ، نامحرمی ندیده باشه .. اما بازم طاقت داره بلند بشه از زمین ، اما یه وقت یه دختر کوچیک زمین می افته .. دختر وقتی زمین می افته از جا بلند نمیشه تا بابا نیاد بغلش کنه تا بابا نیاد بوسش کنه نوازشش کنه بلند نمیشه .. تازه هی میگه پاهام خیلی درد میکنه بابا ..

همچین که از ناقه زمین افتاد گفت حالا بابام میاد بلندم میکنه از دور دید یه سیاهی داره میاد .. گفت حتما بابامه .. تا اومد جلو دید نه باباش نیست خدا لعنتش کنه دید زجرُ .. تا دید این دختر زیر لب داره میگه یا زهرا .. یا زهرا .. گفت حالا که میگی یا زهرا یه کاری باهات بکنم که مثل مادر بزرگت بشی که دیگه جلو من نام زهرا رو نبری ...آنچنان با چکمه به پهلویِ این دختر زد  ...

من که بعد از تو به کوهِ دردها برخورده ام

 از یتیمی خسته ام از زندگی سر خورده ام

دخترت وقتِ وداعت از عطش بیهوش شد

زهر دوریِ تو را با دیدۀ تر خورده ام

دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف

با تمام خواهرانم مشت بر سر خورده ام

صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست

با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام

زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر

بی هوا سیلیِ محکم مثلِ مادر خورده ام

حرف هایِ عمه خیلی سخت بر من میرسد

گوشِ من سنگین شده از بس مکرر خورده ام

هر طرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت

گاه از این ور خورده ام گاهی از آن ور خورده ام

بابا ..

پشت خرابه دخترکی کج نشسته بود

میخواست تا که ادای مرا در بیاورد ..

دو تامون لبامون پر از خونِ

موهام مثلِ موهات پریشونِ

حالا مثلِ تو یه دندونه

شکسته دارم

دوتامون موهامون پر از دوده

قراره جدایی مگه بوده

یتیمی برا من هنوز زوده

سنی ندارم

حق داری نشناسی ، موهام سفید شده

این روزا لرزشِ ، دستام شدید شده

از بینِ دخترا ، من خسته تر شدم

زودتر بیا بریم ، که دردسر شدم ..

نمی‌پرسم انگشترت چی شد

نپرسی ازم معجرت چی شد

ببین قسمت دخترت چی شد

توی خرابه

تو شام صد دفعه کربلا دیدم

بلا دیدی بابا بلا دیدم

سرت رو تو طشت طلا دیدم

حالم خرابه

امشب بیا خودم ، مادر بشم برات

خاکا رو پاک کنم ، از صورت و لبات

حالا که اومدی ،  بیشتر پیشم بمون

لبهاتُ می‌بوسم ، قرآن برام بخون

سرِ روی نیزه ،بابام میشی ؟!

همون مهربون که میخوام میشی ؟!

تو هم‌بازی این روزام میشی ؟!

می‌بینی تنهام

خیال کن نریخته موهای من

ببین سالمه ابروهای من

دیگه خسته نیست زانوهای من

بشین روپاهام

من فرض میکنم ، آغوش داریُ

من رو تو آغوشِ ، گرمت میذاریُ

تو فرض کن منم ، گوشواره دارمُ

اصلاً نگاه نکن این ، گوش پاره‌مُ

همچین که این سرُ گذاشت رو پاهاش .. سرُ بغل کرد .. بابا یادته شبا میومدم رو پاهات میخوابیدم .. برام لالایی میخوندی .. برام قصه تعریف میکردی .. حالا منم پاهامُ دراز میکنم سرتو رو پاهام ‌میذارم .. میخوام برات لالایی بخونم ..

لالا لالا ، گلم لالا ..

بابایِ خوشگلم لالا ..

اینقد با باباش حرف زد ، راوی میگه یه مرتبه دیدم از موها شروع کرد هی نوازش می‌کرد .. همه جارو یکی یکی سوال می‌کرد: بابا ؛ موهات چرا سوخته؟!

(کوتاه کنم روضه رو) همچین که رسید به این لب‌ها گفت : بابا دیگه از این ‌نمیگذرم .. موهات سوخته بود حرف نزدم  ..پیشونیت شکسته بود حرف نزدم ...( نوشتن صورت هجده زخم کاری داشته) از همه گذشتم ، ولی از این نمیگذرم بابا ..

 

آخه همه‌ی این زخمایی که تو صورتت هست ، تو سرت هست من ندیدم ، نمیدونم کجا این زخما پیش اومده برات ..

اما بابا دیروز یه صحنه‌ای دیدم باور نمی‌کردم ، حالا فهمیدم چی شده .. حالا که من اونجا بودم این صحنه رو دیدم منم خودمو مثل تو میکنم (چی؟!) دیروز می‌دیدم چوب یزید بالا میره، دستای عمه‌م بالا می‌رفت ، چوب که پایین میومد قدم نمیرسید ببینم به کجا میخوره ..حالا فهمیدم اون نامرد با این لبهات چیکار کرده ...ای حسین ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 545 زمان : نظرات (0)

السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ،بمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ، وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْواجِبَةُ وَ الدَّرَجاتُ الرَّفیعَةُ وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَكانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللّهِ عز و جل وَ الْجاهُ الْعَظیمُ وَ الشَّأْنُ الكَبیرُ وَ الشَّفاعَةُ الْمَقْبُولَة

آن گونه که در عالم نام خدا بماند

نام حسین رویِ لبهای ما بماند

از ابتدایِ دنیا تا انتهای دنیا

عشق حسین تنها در قلب ما بماند

ما نذر گریه داریم در روضۀ محرم

یا ربّ مباد حتی یک قطره جا بماند

دل کو به کو به هر دشت تا پا گذاشت برگشت

اما همیشه میخواست در کربلا بماند

این اربعین برات وصل است یا که هجران؟

سخت است دل میان خوف و رجا بماند

این عمر میشود طی آخر غروب تا کی؟

ما میرویم و تنها این روضهها بماند

نوکر به سر هوایِ سلطان شدن ندارد

اینجا گدا همیشه باید گدا بماند

هر سی شبِ محرم «نوحوا علی الرقیه»

باید برایِ داغش دل در عزا بماند

آخر چه گویم از او ناگاه در هیاهو

لکنت گرفت با تو ، اینکه چرا؟ بماند

به غارت برده دشمن دودمانم، دیده ای یا نه؟!

غروب عمر را در آسمانم دیده ای یا نه؟!

همان دُ دختر شیرین زبا بان تُ تو هستم

گرفته آبرویم را زبانم دیده ای یا نه؟!

پدر مویِ سرم شانه زدن دیگر نمی خواهد

شرر را در میانِ گیسوانم دیده ای یا نه؟!

شدم سرگرمی خندیدن طفلان این کوچه

دلیلِ خنده های این و آنم، دیده ای یا نه؟!

هر آن که رد شد از ویرانه با حیرت نشانم داد

ورم کرده سر و چشم و دهانم دیده ای یا نه؟!

دوتایی سنگ ها خوردیم، بابا من تو را دیدم

تو هم من را، بگو تا که بدانم دیده ای یا نه؟!

بیا تا زجر خوابیده بگیرم بین آغوشت

به لب آمد ز هجرانِ تو جانم، دیده ای یا نه؟!

اگر من را پذیرفتی، شهادت را نصیبم کن

صلاحم را به ترکِ آشیانم دیده ای یا نه؟!

دیگه نفسش بالا نمیومد .. یه وقت دیدن داره با اشاره رو لبایِ بابا دست میکشه .. دیدن اشک میریزه لب هارو دست میکشه .. آروم بغل کرد سرُ .. لبها رو گذاشت رو لب هایِ بریده بریده شدۀ بابا .. بابا از مدینه تا حالا منو بوسیدی؟ نه والله .. بابا من کارمُ تموم کردم .. دعاکن من پیش تو برگردم .. یه سوال دارم از خانم؟ خانم چرا میگه منو برگردون پیش خودت بابا؟ بابادیگه خیلی ناراحتِ عمه ام زینبم .. از وقتی که از ناقه افتادم دیگه نمیتونم راه برم عمه منو بغل میگرفت آروم میزاشت زمین دوباره بغل میکرد .. انقدر محبت کرده ..

از ضرب کعب نی بدنم درد می کند

از مشت استخوانِ سرم درد می کند

اوباش ناز کردنشان جورِ دیگر است

دارد هنوز مویِ سرم درد می کند ..

در ویرانه ، مهمان دارم

امشب ماهِ تابان دارم

میگردم دورِ تو تا جان دارم

کنج خرابم با سرت آمدی

برای بردن دخترت آمدی

یا ابتا حسین ..

ای از آبِ دریا محروم

بینِ روضه میگم آروم

صل الله علیک یا مظلوم

کنج خرابم با سرت آمدی

برای بردن دخترت آمدی

یا ابتا حسین ..

سیلی خوردم با بی رحمی

هستم زخمی هستی زخمی

درد مرا تنها تو می فهمی

مثل تو پهلویم مثل تو ابرویم

مثل عبای تو رفته النگویم

یا ابتا حسین ..

جا ماندم از عمه آن شب

جانم آمد بابا بر لب

زجر آمد دنبالم جای زینب

رقیه تاکنون چکمه نخورده بود

عمه اگر نبود رقیه مرده بود

یا ابتا حسین

 

تعداد صفحات : 12

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 25
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 562
  • آی پی دیروز : 555
  • بازدید امروز : 5,179
  • باردید دیروز : 6,424
  • گوگل امروز : 22
  • گوگل دیروز : 47
  • بازدید هفته : 11,603
  • بازدید ماه : 74,705
  • بازدید سال : 1,116,846
  • بازدید کلی : 19,622,674