خدا ای خدا لحظه های آخرمه
سایه ی اجل دیگه بالای سرمه
دارم میمیرم زخمی تو بستر افتادم
ولی قاتلم غریبی شوهرمه
راهی نمونده پیش پام
می خوام دیگه برم سفر
چیزی نداشت دنیا برام
جز ماتم و خون جگر
می خوام برم پیش بابام شکایت از دنیا کنم
می خوام بگم چی کشیدم تا عقده از دل وا کنم
آه من جوان بودم
مهربان بودم
با تموم این مردم مدینه
خدا ای خدا مرگمو زود تر برسون
می خوام بپرم من دیگه از این آشیون
کبوترمو شکسته بال و پر من
خدا یاری کن برم به سوی آسمون
خدا خودش تو آسمون از غم من خبر داره
میدونه که آتیش برا یه گل چقدر ضرر داره
آتش بر آشیانه ی مرغی نمی زنند
گیرم که خانه، خانه خیر النساء نبود
آتش بر آشیانه ی مرغی نمی زنند
گیرم که خیمه، خیمه ی آل عبا نبود
لب تشنه کی کشند کسی را کنار آب
گیرم حسین سبط رسول خدا نبود