loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت زهرا,متن روضه,شهادت حضرت زهرا,روضه شهادت حضرت زهرا,حضرت زهرا,روضه حضرت زهرا,متن روضه فاطمیه,روضه فاطمیه,فاطمیه,مداحی فاطمیه,متن مداحی فاطمیه,متن مداحی همراه با صوت,متن روضه فاطمیه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2617 زمان : نظرات (0)

اشک خون از دیده تر میرود

دختر آمد حیف مادر میرود .....

+بچه،مخصوصا دختر بچه به تولدش خیلی حساسه،هی منتظر یکی امروز بهش تبریک بگه .... اما میبینه کسی حواسش به این حرفا نیست .... مادر تو بستر افتاده .... خودشم دیگه قید تولدشو زد اومد کنار بستر مادر ... ای مادر ...

نوازش های دستت بر سر زینب کجا رفته

بگو بامن مگر دستت زکار افتاده ای مادر

+خدایا به حق زهرای مرضیه فرج آقا امام زمان برسان .....خدا دیدگان ما به جمال دل آراش روشن و منور بفرما ....

چرا هر روز،لاغرتر ز روز پیش میگردی ...

چرا حال تو اینگو نزار افتاده ای مادر

+یه سوالیه تو ذهن این خانم،آخه مادرش فقط هجده سال داره

چرا ره میروی و دست بر دیوار میگیری

+این کار،کار پیرزن هاست مادر .... اما مادر زبانش بسته س جوابی نداره ... جواب رو کی گرفت زینب !! اون موقعی که دید سه ساله داره گوشه ی خرابه ..... دست به دیوار میگیره راه میره .... زیر لب گفت مادر حالا فهمیدم ...

شبی در خواب بودی آمدم  ...

+دختر بچه حساسه، کنجکاوه ...

شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم

+یه عالمه سوال داشت زینب ... هیچ کی جواب این سوالای زینب رو نداد ....

شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم

مبادا اینکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم

+اینجا این سوال دل زینب رو هیشکی جواب نداد ... باید سعی کنی سوالای دخترت رو جواب بدی ...یه دخترم کربلا یه سوال داشت هیشکی جواب این دخترو نداد .... صدا زد بابا ...

ز دورا دور میدیدم گلویت عمه می بوسد

+بابا سوال دارم ....

ز دورا دور میدیدم گلویت عمه می بوسد

+صدا زد بابا :

مگر آماده کردی بهر خنجر .......

مرابه صبرو شکیب آن صنم اشارت کرد

خبر نداشت که خود هرچه بود غارت کرد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 6965 زمان : نظرات (0)

حاج محمدرضا طاهری

بلند میكنم از سوز سینه آهم را

امام صادق علیه السلام فرمودند: خدا رحمت كند آن كسی را كه در عزای مادر ما حضرت زهراسلام الله علیها بلند بلند گریه كنه.

نگاه میكنم از دور نور ماهم را

تو غرق در غمی امروز حضرت باران

به سمت چشم تو انداخت اشك راهم را

دلم حسینیه مادراست این شب ها

ببین به سر در دل بیرق سیاهم را

همیشه چادر زهراست سقف روی سرم

مگیر از من آواره سر پناهم را

خوشبحال اونی كه همیشه،جا و مكانش معلومه،مادرش نمیذاره آواره بشه،توی این شهر غربت،شهری كه خیلی جاها اصلاً رنگ و بوی فاطمیه نداره،توی این وانفسا،بی بی دستت رو گرفته، آورده تو رو،نمی دونم قدر و منزلت خودت رو میدونی؟ مثل امشبی كه بی بی سفارش كرد:كسی با خبر نشه علی جان. یك به یك شمارو خبر كردند،گفتند:شما با همه فرق دارید،شما بیایید ناله بزنید برا فاطمه،اونا نامحرم بودند،اما شما محرم هستید شما میتونید بگید وای مادر.

از این به بعد فقط بر علی ببار كه گفت

گرفته اند زمن لشكرم سپاهم را

....

گریه های مخفیانه

غسل و تشییع شبانه

یك مزار بی نشانه

آتشم زد آتشم زد

مانده ام با چشم گریان

میكشم آه از دل و جان

رفتی و شام غریبان

آتشم زد آتشم زد

میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار

تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار

تا حالا خود مولا همه رو آروم میكرد،می فرمود آروم تر گریه كنید،نذارید دشمن شاد شیم،مادرتون راضی نیست،اسما میگه یه وقت دیدم خود آقا سر به دیوار گذاشته،بلند بلند ناله میزنه

میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار

تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار

تازه دیدم زخم پهلو

تازه دیدم خون بازو

سادات

مثل من زهرا شكست در این مدینه حرمتت ای داد بی داد

بشكند دستی كه زد سیلی به روی صورتت ای داد بی داد

الوداع ای فاطمه جان

كن حلالم فاطمه جان

بر دل من داغ جانكاه

مثل گل عمر تو كوتاه

چیده ام رویت لحد آه

داد بی داد، داد بی داد

وای من از جان بر لب

بعد تو دیگر از امشب

خانه دارم گشته زینب

داد بی داد، داد بی داد

مانده ام بالای قبر تو چرا من زنده هستم

از پیمبر با امانت داریم شرمنده هستم

روی زخم دل نمك خورد

پیش من زهرا كتك خورد

عالمی حیران شده از صبر من از صبر تو ای داد بی داد

عده ای فردا روند دنبال نبش قبر تو ای داد بی داد

......

لزره به دست حیدر كرار افتاد

چشمی به چشم بسته ی دلدار افتاد

همه ی قریش همه ی مدینه چشم انتظار همچین لحظه ای هستند، لرزه به دستان علی ببینند،لحظه به پاهای علی ببینند

حال زمان شستن زهرا رسیده

حیدر كنار سنگ غسل یار افتاد

می گفت من افتادنم با داغ زهراست

زهرا هم از زخم نوك مسمار افتاد

جای غلاف روی بازو را كه حس كرد

این بار دستان علی از كار فتاد

نگاه كرد دید بچه ها گوشه ی حیاط مثل جوجه های لرزان دست گردن هم انداختند، می خواد بدن مادرشون رو غسل بده،بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله.....

دانلود روضه شهادت حضرت زهرا (س)

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1479 زمان : نظرات (0)

حاج منصور ارضی

 

وای مادرم...

خوب خودش رو شست، تمام زخم ها رو، گفت: شماها شاهد باشید من بدنم رو پاكیزه كردم، شب به هیچ وجه نمیگذارید علی لباس من رو در بیاره، برای اینكه علی میمیره

وای مادرم...

اسماء میگه بدنش رو شست، بعد فرمود: فضه دست به هیچ كاری نمیزنی، گفتم چشم خانم، خیلی خوشحال شدم، دیدم خیلی حالش خوب شده، خدا رو شكر كردم، دعای علی گرفته، حالش مساعد شده، فرمود: خودم خونه رو جارو میكنم، بچه هام رو یك یك بیار، زینبین رو آوردم، شروع كرد سر و بدن اینهارو شستن، حسنین رو آوردم، دیدم با همون دست لاغرش داره بدن رو میشوره"نمیدونم لرزش بدن دیدی یانه"فضه میگه گریه نمی كردن، یه ماه بود مادرمون كاری نمیتونست انجام بده، یك یك بدن بچه هاش رو شست، سر بچه هاش رو شانه زد، به فضه گفت: چون چند روز من نیستم، تا حالشون تغییر كنه، تنور رو روشن كن، دیدم آروم آروم اومد كنار تنور آتش گرفته، نان با همون دست شكسته اش طبخ نمود، نان هارو كنار گذاشت، كار خونه تموم شد، گفت: زینبینم رو ببرید خونه ی دختر عموم، دخترارو بردند، پسرهارو گفت برید سمت باباتون، مادر می خواد راحت جون بده، بچه ها بیرون رفتند، ام سلمه میگه: فرمود: بستر من رو وسط حجره ی اتاق بنداز، بسترش رو انداختند"امشب تو خونه رفتی، چند لحظه این دست راستت رو بذار زیر صورتت، یه مقدار كه خوابیدی، دیگه هرجور بلدی بخواب، اون لحظه رو نیت كن، آخه"ام سلمه میگه: دستش رو زیر صورتش گذاشت، معلومه این صورت درد میكنه، دیدن سرش رو گذاشت رو این دستش، دیگه صداش نمیآد، وای مادر وای مادر، ام سلمه یا اسماء میگه من هرچی صدا زدم  حبیبه ی خدا، قرة عین الرسول، فاطمه جان، اومدم روپوش رو زدم كنار، دیدم كار تمومه، اسماء میگه من اومدم سمت مسجد، یه وقت دیدم حسنین دارن میان، هردوتاشون امامند، وجودشون از غیب خبر میده، دیدم هراسانند، تا سلام كردم جواب سریع دادند، فرموند: اَینَ اُمی؟مادرم كجاست؟ گفتم مادرتون؟استراحت میكنه، گفت: نه اسماء بخدا تا حالا ندیدم مادرمون این موقع شب بخوابه، گفتنم: براتون غذا تهیه كرده، حسن جان، امام مجتبی فرمود: اسماءتو این مدت كه تو این خونه هستی، تا حالا كی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم، عرض كردم آقازاده ها یه خواهشی ازتون دارم، برید باباتون رو تو مسجد خبر كنید، تو یه مقتل دیگه میگه: فضه اومد در مسجد، امیر المؤمنین، سلمان، دیگران، نشسته اند، سلمان میگه دم در مسجد شلوغ شد، دیدم صدای گریه میآد، بلند شدم ایستادم ببینم چه خبره، دیدم فضه داره داد میزنه، حسنین اومدند، آقا متوجه شد بلند شد، اومد جلو، پرسید چه خبره؟عرض كردند: آقاجان اگه میخواهید فاطمه رو زنده ببینید، نگفتند: از دنیا رفته كه، زود بیا، تا این جمله رو شنید، یه نگاهی به حسنین كرد، روایت داره، از پشت افتاد، دیدن هی داره صدا میزنه وَمَن العزا، كیه من و آروم كنه تو این غصه، از مسجد تا خانه راهی نبوده، چندین بار عبا پیچیده شد دور پاهاش،

ردایش دور پا پیچیده میشد

جهانش پیش دیده تیره میشد

رسید و دید شهبار خسته

زجا برخیر ای پهلو شكسته

فرمود: من علی ام، پاشو، پاشو من علی ام، بدن رجعت كرد، صدای فاطمه با علی خوشه، صدای علی ام با زهرا خوشه، جون داده، دوباره برگشت، سه مرتبه تو عالم جون داد زهرا، اینجا یه بار بود، یه بارم بچه ها اومدند دیدند دست های مادر از تو كفن بیرون اومد، لیة القدر سه شبه، سوره كوثر چند آیه است؟ امشب اُمدید، امام باقر می فرمایند: مادرما صد جا میاد كمكتون میكنه، الله اكبر، چشماشو باز كرد، شروع كرد گریه كردن، فرمود از بابام شنیدم، بالا سر محتضر هركی قرآن بخونه، جون دادن برا محتضر آسون میشه، علی جان برام قرآن بخون، همچین كه شروع كرد قرآن خوندن، یه وقت دید آروم آروم این پلك های چشم، رو هم افتاد، آی زهرا.........

دانلود روضه شهادت حضرت زهرا (س) 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 16129 زمان : نظرات (0)

 

ریحانه ی من چه بر سرت آوردند

صد بغض به آه همسرت آوردند

غسل تنت از من چقدر وقت گرفت

یعنی چه به روز پیكرت آوردند

بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از کار کشید آی مادر....

غسل تنت از من چقدر وقت گرفت

یعنی چه به روز پیكرت آوردند

با دیدن جسمت بدنم می لرزد

با شستن پهلوت تنم می لرزد

با شستن زخم كوچه های نیلی

ای فاطمه دارد حسنم می لرزد

چشمم به غمه هماره ات افتاده

بر چشم پر از ستاره ات افتاده

وقتي كه رسيد دست من فهميدم

در كوچه دو گوشواره ات افتاده

زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببندم، زینبین صدا کرد، حسنین صدا کرد بیاید از مادر توشه برگیرید، امروز روز جدایست، حسن و حسین خودشون را به رو جسد مادر انداختن، دارن ناله می کنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین خدا رو قسم خورد، صدای ناله ی زهرا بلند شد، امام حسن و حسین به سینه چسبانید، امیرالمومنین فرمود یه وقت منادی صدا زد علی بچه ها رو بردار ملائکه ی آسمان به گریه شدن، اینجا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد، گذشت...

نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم

کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم

یه وقت علقمه بوی یاس گرفت...

مادر برات بمیره اباالفظل اباالفظل

نمی دونم وقتی ابی عبدالله اومد کنار نحر علقمه چی پشت حسین خم کرد، پهلوی شکسته مادر دید یا فرق شکافته ی برادر حسین جان....

ای اهل حرم میر علمدار نیامد

سقای حسین سید سالار نیامد

امشب حرم آل علی آب ندارد

رقیه شده بی تاب، علی خواب ندارد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 4583 زمان : نظرات (0)

 

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است

همه ی دشت گواهند که با بوی بهار

عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است...

فاطمیه اومد، بی بی سلام، فصل عزایت شروع شد، بی بی جون امشب با یه امیدی اومدم در خونت، آخرین روضه ی امسال ماست، نوكر خوبی برات نبودم، گریه كن خوبی نبودم، اما چشمم به دست كرم توست، اومدم گدایی كنم، بگم شب آخره، تو كه بیچاره ها رو رد نمیكنی، منم اومدم در خونت بهت سلام كنم.

چینش سفره ی امسال تفاوت دارد

سین هر سفره، سلامی ست که بر یاس شده است

روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده

سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است...

جان گل های جهان پیشکش یاسی که

زخمی سیلی باد و ستم داس شده است...

همه ی جوونیم فدات بی بی جونم، ای كاش من به  یه دردی برا تو میخوردم، ای كاش میتونستم یه كاری كنم، قربونت برم كه وجود نازنینت بین در و دیوار سوخت، ای بی بی جان...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 5345 زمان : نظرات (0)

 

سلمان میگه تو نماز ایستاده بودم، دیدم یکی در میزنه، خودم هم آماده بودم، نماز و شکستم، دویدم دم خانه دیدم حسین سر به دیوار گذاشته، سلمان اگه میخوای بیای تشییع جنازه ی مادرم بیا، میخوایم بدن مادرمون رو ببریم"رفیق خوبم خوبه، به موقع میاد کمک آدم"سلمان میگه آروم همه ی ما گریه میکردیم، من و مقداد و ابوذر ..بدن و آروم بلند کردیم"به عزت و شرف لااله الا الله"دیدم این بچه هاش دارن جون میدن، مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر، آروم تابوت رو آوردیم بیرون ، همه آستین به دهان گریه میکردن، بعضی ها میگن اصلاً حرکت ندادن تا تابوت بیارن، همون تو خونه دفنش کردن، بدن رو حرکت دادیم آوردیم، قبر و کنده بود امیرالمؤمنین علیه السلام، از این شعر هر چی فهمیدی خودت گریه کن.

خوب شد شانه های سلمان بود

یه وقت یکی گریه میکنه، زود زیر بغلش رو بگیر، مادرشه، بچه شه، پدرشه

خوب شد شانه های سلمان بود

تا نیفتاد امیرمان از پا

سلمان میگه زیر بغل های علی رو گرفته بودم

دست هایش اگر چه میگردد

گوشواری نمیکند پیدا

نغمه ی لا اله الا الله

میرود از غم شما بالا

تو نماز خمیده میخوانی

مرد سجاده التماس دعا

دیدم دو رکعت نماز خوند دستاشو بلند کرد، با خاک صحرا این دست ها آغشته شده بود، دستاشو بلند کرد دیدم میگه خدایا به من صبر بده، بعد روش رو کرد به آن دست های قشنگ پیغمبر، سلام کرد، یه جمله خیلی سوزناک بود، فرمود:یا رسول الله، این دخترت حرف هاشو به من نزد، تو سئوال پیچش کن شاید به تو بگه به سرش چی آوردن.....

 

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 75
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 453
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 453
  • بازدید ماه : 102,996
  • بازدید سال : 1,145,137
  • بازدید کلی : 19,650,965