سهم من از باتو بودن، نماز به سمت قافله است
کوفه نیا اینجا پر از، دشمن آل فاطمه است
تو فکر این مردم پست، بی حیایی موج میزنه
مهمونم و مثل علی، طناب رو دستای منه
تو کوچه پس کوچه ی شهر، پر شده از بی وفایی
خواهرتو نیار توی، کوچه های بی حیایی
کوفه میا حسینم
حالا که تو راهی بخون، حرف دلم رو از لبم
هم خورده بر به غیرتم، هم بیقرار زینبم
ترسم اینه که رنگ خون، به اشک چشمات بزنند
ترسم اینه شیرخوارتو، به روی دستات بزنند
حالا که وقت رفتنه، حالا که کارم تمومه
یه بغضی بعد غربتت، مزاحم این گلومه
آرزومه که بنشونی، دخترمو روی پاهات
بگی بهش غصه نخور، تا آسمون رفته بابات