loading...

آئین مستان

اشعار شب اول محرم حضرت مسلم (ع) همراه با سبک,متن سینه زنی زمینه شهادت حضرت مسلم,متن سینه زنی زمینه,شهادت حضرت مسلم,متن سینه زنی شهادت حضرت مسلم,متن سینه زنی تک شهادت حضرت مسلم,متن سینه زنی تک,سینه زنی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2121 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1682 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1218 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 668 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 610 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 576 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3468 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6634 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2815 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3704 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3215 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3519 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4116 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3614 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7207 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4925 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5867 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4343 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5512 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4157 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 368 زمان : نظرات (0)

داغ به دل نشسته سلام
ای قلب زار و خسته سلام
پاهای پُر ز آبله و...
ای دستهای بسته سلام
ای ماه پر تلاطم و شور
ای آه و سوز و گریه سلام
انگشتر امام من و
ای معجر رقیه سلام
سالار عشق قافله و
ای رهبر و امام سلام
کامل ترین روایت عشق
ای حج ناتمام سلام
رأس به روی نیزه سلام
ای نیزه ی شکسته سلام
بالا نشین ترین بدنِ
به خاک و خون نشسته سلام
ای خیمه و حسینیه ها
زنجیر و طبلِ دسته سلام
ای صاحب عزای حسین
بی بیِ دلشکسته سلام
ای مسلم ابن عوسجه و
ای عابس و بریر سلام
ای پیر راه عشق حبیب
ای حضرت زهیر سلام
لیلای دشت کرب و بلا
پیغمبر جوان حسین
صدها سلام برتو علی
ای ماه آسمان حسین
یا اباعبدالله.....


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 562 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنیم که سال دیگه، محرم دیگه، ذره پروری دیگه، منت به سرمون گذاشتن و تونستیم امسال هم در خیمهٔ سیدالشهدا و در جمع عزاداران آن حضرت نفس بزنیم، حسین حسین بگیم و اقامه عزای اون حضرت بکنیم، یه کلام اقتدای به مادرش فاطمه زهرا کنیم.

زمانی که هنوز راه کربلا باز نشد بود، حاج اصغر آقا زنجانی آه میکشید میگفت: آه، کربلا رفتن هم یه افسانهُ؛ کی باورش میشد ما کربلا بریم، کی باورش میشد با پای پیاده بریم، کی باورش میشد دست جمعی بریم، امشب نیت کنید بگید: ان شاالله به زودی زود محرم تو کربلا ان شاالله برگزار کنیم، کنار حرم ابی عبدالله، با رهبرمون ایشاالله، با امام زمانمون ایشاالله، زائرشید از همین جا....

بعد منزل نبود در سفر روحانی

السَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ

دیدی میخوای وداع کنی از حرم ابی عبدالله میای بیرون، عقب عقب میای این جمله رو میگی، یعنی منو دوباره کربلا بیار.....

وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن

بگو یا صاحب الزمان آجرک الله آقا جان، قربون شال عزات برم آقام آقام آقام، خدا رحمت کنه رفتگانمون، بزرگانمون، علمامون، پدر مادرامون، همشون سر سفره ابی عبدالله فیض ببرن طبق های نور از این جلسه به روحشون عاید و واصل شه

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ...

نی، ناله کرد و باز ترنم، شروع شد

فصل هبوط آدم و گندم، شروع شد

دریای بی‌کران شهادت، که موج زد

توفان نوح بود و تلاطم شروع شد

از برکه‌ٔ غدیر، محرم طلوع کرد

سر مستی حبیب هم از خُم شروع شد

باران اشک شیفتگان غم حسین

تا گفتم السلام علیکم شروع شد

روح دعا، به نام اباالفضل چون رسید

غوغایی از توسل مردم شروع شد

وقتی گلوی نازک گل شد نشان تیر

لبخند باغبان و تبسم شروع شد

از اشک و خون اگرچه وضو می‌گرفت عشق

از تربت شهید تیمم شروع شد

ای آسمان مصیبت عظمای اهل بیت

از قتلگاه عصمت پنجم شروع شد

فصل به خون نشستن گل‌های باغ وحی

از آیه‌ی لیذهب عنکم شروع شد

شما نگاه کنید بچه زیر هفت سال فقط محبت میخواد، فقط دست نوازش میخواد، فقط توجه میخواد، فقط احترام میخواد، باید بغلش بگیری دست نوازش به سرش بکشی، بچهٔ سه چهار ساله تبعش اینه غیر از این باشه جای سوال داره....

با آنکه باغ گل به محبت نیاز داشت

باغ گل بردار به جاش بزار رقیه..... باغ گل رو بردار به جاش بزار سکینه....

با آنکه باغ گل به محبت نیاز داشت

با تازیانه، ناز و تنعم شروع شد

وقتی دل ستاره‌ٔ محمل نشین شکست

آخ زینب...

وقتی دل ستاره‌ٔ محمل نشین شکست

با ماه روی نیزه، تکلم شروع شد

همه دل نگرانی مسلم وقتی اومد وارد کوفه شد اون وقایع رو دید، همین بود، اصلا نگران خودش نبود. طعنه زد به مسلم گفت: ترسیدی داری گریه میکنی؟ مرد که گریه نمیکنه؛ گفت: تو چی میفهمی من برا چی دارم گریه میکنم، من دارم به این پشت بام ها نگاه میکنم میگم: زینب.... به کوچه ها نگاه میکنم میگم: زینب... دارم مجسم میکنم با دسته بسته خواهر حسینُ باید تو این کوچه ها بگردونند؛ اینجا شنیدم یه محله یهودی نشین داره، من میدونم این خانواده گذرش به این محله هم میفته؛

کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم

مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

مرد این شهرم و به پیر زنی مدیونم

این هم از غربت من بود که ناچار شدم

مسلم فقط نگرانیش همینه، و الی شمشیرها بیاید، نیزه ها بیاید، سنگ ها بیاید، غربت بیاد، تنهایی بیاد؛ اما نگران این یک جمله اس....

من نمی خواستم علت دلواپسی

معجر زینب کبری شوم، انگار شدم

من در این خانه، تو در خانه خولی

تازه با تو همسایه دیوار به دیوار شدم

کاش می شد بنویسم کفنی برداری

کفنی نیست اگر، پیرهنی برداری

حسین....

داره میجنگه تو کوچه، اما مردانه داره میجنگه، اون نانجیب خبر رسوند به دارالعماره، نیروی کمکی بفرست بیاد، این همه آدم نمیتونید از پس یکی بر بیاید، بیا نگاه کن ببین مثل شیر داره میجنگه، کسی یارای مقابله با این آدم نداره، نیرو بفرستید، کمک بفرستید بلکه بتونیم کاری کنیم، مردانه و شیرآسا به قلب این روباها میزد اونا رو پراکنده میکرد؛ لذا ایستاده، تکیه به دیوار داده داره عرق پیشانی پاک میکنه، بعضی از مقاتل مینویسن طوعه بازم مردونگی کرد، با هر زحمتی بود یه ظرف آبی از خونه آورد، برسونه به مسلم اما بین راه نذاشتن آب برسه به مسلم، این اولین جا که یه نفر برای یه غریب تشنه میخواست آب ببره، اما مانع شدند نذاشتن، اما دومین جا کنار دارالعماره یه وقتی لب های خشک مسلم رو دید، ظرف آبی برا مسلم آورد، تا سه مرتبه این ظرف آب نزدیک دهان برد هر بار پر خون شد، سرش بالا کرد گفت: تقدیر الهی بر اینه قرار من تشنه برم، ظاهراّ قرار اقتدا کنم به حسین، اما اینجا که دامن عربی بالا زده عرق پیشانی پاک کنه یه سنگی به پیشانی مسلم خورد خون تمام صورت آقا رو گرفت این خون پاک میکرد، بازم شباهت به حسینه: شب اولیه تمام همه توانت جمع کن معلوم نیست شب دوم باشی؛ میگه: دیدم حسین دامن عربی بالا زد، خون رو پیشانی پاک کنه، یا صاحب الزمان... یه مرتبه حرمله دست به کار شد، با تیر سه شعبه به سینهٔ ابی عبدالله زد، بسم الله و به الله الی ملت رسول الله؛ هر کاری کرد تیر از جلو در بیاره نشد، تیر از پش درآورد، یکی جلو چشم زینب رو بگیره، هی صدا میزنه برادرم، عزیز مادرم حسین....

ان شاالله کوفه سینه بزنیم از کوفه بریم کربلا، آرزو به دلا ببینیم از مسلم یه اربعین کربلا می تونیم بگیریم امسال، با پای پیاده به سمت حرم حسین دست جمع اونجا ناله بزنیم. بگو حسین....

 روضه شب اول محرم و شهادت مسلم بن عقیل (ع) - نی، ناله کرد و باز ترنم، شروع شد- حاج مهدی سلحشور

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 807 زمان : نظرات (0)

دکتر میثم مطیعی

 

رسیده با قد خم، هلال ماه ماتم

یه بارِ دیگه آقا، شد عزادارت عالم

دوباره خیمه ی عزا به پا شد

دوباره نذر خادما ادا شد

دوباره درد عاشقا دوا شد

ای دسته ی سینه زنا کجایید

بر تن کنید پیرهن سیاه بیایید

یارای امروز حسین شمایید، شمایید

بر تو سلام ای ماه غم محرم

زیر این خیمه موندم، گریه کردم گریوندم

تو شبای تنهایی، روضه ی مسلم خوندم

یاد تو آبرو به من داده

دلمو کربلا فرستاده

عشق تو از سرم نیفتاده

از خشکی لبای تو حسین جان

با یاد بچه های تو حسین جان

جون می دن عاشقای تو حسین جان، حسین جان

بر تو سلام ای ماه غم محرم

ماییم و کربلامون، تو سپاه مولامون

کابوس دشمن ها شد، رجز یا زهرامون

ما همه مسلم و زهیر با تو

ما همه عابس و بریر با تو

ما همه عاقبت به خیر با تو 

دشمن دلش می لرزه از صدامون

می‌ترسه از حماسه و عزامون

از صوت قرآن توو خیمه‌هامون، دمادم

بر تو سلام ای ماه غم محرم

سینه زنی زمینه شب اول محرم - رسیده با قد خم، هلال ماه ماتم - دکتر میثم مطیعی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 631 زمان : نظرات (0)

سید مهدی میرداماد

 

شب اول عزا، خود صاحب عزا

دم در با قد خمِ

شب اول عزا، پیرهنت ای آقا

زینت عرش اعظمِ

یه پیرهن زخمی، یه پیرهن پاره

یه پیرهن خونی که جای سالمی نداره

پیراهن تو پرچم خداست

پیراهن تو روضه ی منه

پیراهن تو وقتی می بینه

فاطمه لطمه می زنه

حسین وای، حسین وای

شب اول عزا، همه سینه زن ها

دعوتن واسه نوکری

شب اول عزا، به همه ی نوکر ها

کربلا میده مادری

همه دلها با هم، همه زیر پرچم

همه سر سفره اش می شینند شب های محرم

فرقی نداره خوبه یا بده

هرکسی که توی روضه آمده

دست رد به سینه اش نمی زنی

حتی آنکه سینه نزده

پیراهن تو پرچم خداست

پیراهن تو روضه ی منه

پیراهن تو وقتی می بینه

فاطمه لطمه می زنه

حسین وای،حسین وای

شب اول عزا، از غم کربلا

دل زینب پر غمه

دیگه شد روضه خوون، خود صاحب زمون

شده خون دل فاطمه

ای بی کفن آقا، عریان تن آقا

غریبه و یاری نداری، دور از وطن آقا

زینب و غم دوری حسین

زینب و غم بی برادری

زینب و روز هایی که بی حسین

توی اسارت می شه سپری

پیراهن تو پرچم خداست

پیراهن تو روضه ی منه

پیراهن تو وقتی می بینه

فاطمه لطمه می زنه

حسین وای، حسین وای 

سینه زنی زمینه شب اول محرم - شب اول عزا، خود صاحب عزا - سید مهدی میرداماد

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1554 زمان : نظرات (0)

 حاج محمود کریمی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم کنْ لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه ..........

محرم آمد و شد موسم عزای حسین

 سیاه پوش، فلک گشت از برای حسین

 گر از خدا طلب خون بها، حسین کند

 به جز خدا، به خدا نیست خون بهای حسین

تو ای دو دیده ی من مرهمی ز اشک بساز

که مرهمی ننهد کس به زخم های حسین

فرمودند:گریه ی شما مرهم زخم های سید الشهداست.

 ستاره بار چرا، چشم آسمان نشود؟

 که از ستاره فزون بود، زخم های حسین

 ز زخم تازه جوانان دلم همی سوزد

 که بوی مشک دهد خاک کربلای حسین

 فدای راه خدا کرد جان و هر چه که بود

 که جان خلق دو عالم شود فدای حسین

به متکا ندهم تکیه، چون به یاد آرام

 خاک کربلا گشت متکای حسین

صورت روی خاک گذاشت آقای ما

 از آفتاب قیامت گریزگاه مجوی

 به جز پناه حق و سایه ی لوای حسین

حسین ....آرام جانم

حسین....روح و روانم

اگر رضای خداوند را همی طلبی

بجوی رضای خدا را تو در رضای حسین

هلال ماه محرم در اومده، محرم اومده، صدای ناله ی فاطمه داره به گوش می رسه، ای غریب مادر

السلام علیک یا مسلم بن عقیل

کوفه دل خواهم نبود،هیچ کس

با گریه های گاه و بی گاهم نبود

کوفیان امضاء زدند آنقدر که

 پای نامه جای امضاء هم نبود

صبح پیمان بستند و تا نماز ظهر

در مسجد دگر جا هم نبود

بعد مغرب هیچ کس فکر مسلم هیچ

 حتی فکر مولا هم نبود

دست هایم بسته شد باز هم

 شکر خدا، ناموس همراهم نبود

در کوفه آب نیست،اینجا

به تشنه آب رساندن ثواب نیست

نامه دروغ بود، پیمان کوفه

روی حساب و کتاب نیست

گشتم میان شهر،غیر از خرابه

هیچ کجا جای خواب نیست

جز دست های  زجر، اینجا

برای حرف سه ساله جواب نیست

گهواره ساز شهر، تیر سه شعبه ساز شد

این بی حساب نیست

بیچاره همسرت جایی

برای بازی طفل رباب نیست

در کوفه زینتی دور دو دست

دختر تو جز طناب نیست

کوفه میاحسین اینجا

برای مرکب زینب رکاب نیست

من فکر زینبم جای مخدرات

که بزم شراب نیست

روز اول که اومد کوفه لجام اسبش داشت پاره می شد، هر کی گرفته بود یه طرف می کشید، آقا جان خونه ی ما بیا، سفیر حسین، بنی هاشم و عموت علی به گردن من خیلی حق داشت، چه گرفتاری هایی داشتم، عموت علی حل کرد، حسنین حل کردند، ما به علی و بچه هاش مدیونیم، اقا تو رو خدا بیا خونه ی ما، مسلم مونده بین این همه منزل کجا رو انتخاب کنه،این از روز اول. اما شب های آخر، سه شب تو کوچه های میگشت، تو خرابه ها.کی؟ مسلم... ...خطرناک ترین حیوان میشه سگ ماده اگر، بچه هاش همراهش باشند، اگه به بچه هاش بخواد آسیبی برسه، از هر حیوانی درنده تر میشه. گفت: میدیدم از لای در، داشتم نگاه می کردم، مسلم داشت راه می رفت، توی تاریکی ، از کنار یک سگ ماده رد شد، بچه های سگ هم دورش بودند، مسلم توی افکار خودش بود، یه مرتبه تا رد شد این سگ  ماده بلند شد جلوی مسلم شروع کرد پارس کردن، نعره میکشید. پلکش رو بهم نزد مسلم. ترس اصلاً با مسلم قهره، ترس اصلاً راهی تو بنی هاشم نداره. یه بچه ی سیزده ساله اش میگه: اهلا من العسل، چقدر خوبه من برا تو کشته بشم. علی اکبرش فرمود: ألسنا على الحق؟ ما بر حق هستیم؟بله عزیزم. عیبی نداره هزار بار برا تو بمیرم. تکان نخورد مسلم. اما همین مسلم با این جرأت و جسارت و شجاعت. داره نامردی ها رو می بینه، اینقده راه رفت، آخر خسته کنار یک دری نشست، در باز شد یه پیره زنی،بیرون اومد. کنیز اشعث بن قیس بود این پیره زن، در رو باز کرد، گفت:ای مرد اینجا چه میکنی؟ مگه نمیدونی حکومت نظامی است، می گیرنت؟ غریبه ای؟ سلام رو جواب داد مسلم. فرمود: اگه آب خوردن داری برای من یه ظرف آب بیار. یه ظرف برای آقا آورد، جان عالم فدای حضرت مسلم، خیلی آقا بوده، وقتی میخواست از پیش امام حسین علیه السلام بره سمت کوفه، سه بار اومد خداحافظی کرد، اما حسین تو بغل مسلم غش کرد. اینقدر مسلم رو دوست داشت. حالا غصه یکی دو تا نیست، از یک طرف نامه نوشته آقا بیا، همه مستعدند، همه آماده اند شما بیایید، حالا دنبال یه راهی میگرده بگه  آقا نیا، دلشوره از این طرف تو کوچه ها داره راه میره، به این خونه رسید ، پیر زن اومد،طوئه رفت آب آورد برای مسلم، آب رو نوش جان فرمود: ظرف رو به پیره زن داد، پیر زن  اومد وارد بشه، طوئه نگاه کرد دید باز سر جاش نشسته، گفت: چرا نمیری خونه ات؟ مگه زن و بچه نداری دلواپست باشن؟ پاشو برو خونه ات. فرمود: من توی این شهر خونه ندارم. طوئه یه مرتبه دلش لرزید، شما کی هستید؟ فرمود: من مسلم بن عقیلم. آقا جان من کنیز شما. در رو باز کرد، تشریف بیآرید داخل، مسلم وارد خانه شد، یه حجره ای بهش داد، رفت، آب آورد دست و پای مسلم رو شست، استراحت کن، اما پسر من از عوامل ابن زیاد ، اگه بفهمه،فهمید پسرش، از رفتار مادرش فهمید. خبر داد خانه را محاصره کردند، تهیدید کردند به سوزاندن خانه، مسلم دید اگه خونه رو آتیش بزنند این پیره زن بی خانمان میشه، از روی دیوار رفت، پشت بام، جنگ و داخل کوچه کشید، این پیر زن صدمه نخوره، چقدر مرده، فوج فوج نیرو فرستادند، آخر سر خبر دادند به ابن زیاد، عمر سعد ملعون گفت: فکر میکنی من رو به جنگ یکی از بقّال های کوفه فرستادی، اینها با ترس میانه ای ندارند،اینها از بنی هاشمند. شهر پر شد از  دشمنان مسلم بن عقیل، شروع کردند از پشت بام ها نی ها رو آتیش زدن، ریختن روی سر آقا، عمامه سوخت، لباس یه مقداری سوخت، این اولین باری نبود آتیش می ریختند از روی بام ها، اتیش که می ریختند، مسلم یاد آمدن زینب بود، محاصره اش کردند، آخر توی یه گودالی که کنده بودند، مسلم رو هدایت کردند. چه مسلمی؟ توی تاریخ اومده، اگه یقه کسی رو میگرفت تو درگیری، یا کسی رو میخواست از سر راه برداره، پرت میکرد روی بام خانه. توی گودال هم دیدند حریفش نمیشن، امان نامه براش آوردند.دستاش رو بستند، آوردن دارالاماره، دندانش هم شکسته بود، داشت وارد دارالاماره می شد، پیرمردی دم در بود، فرمود: یه ذره آب میدی من بخورم. پیرمرد گفت:آب بهت نمیدم از حمیم جهنم بنوش. وارد دارالاماره شد، به عمربن سعد فرمود:من سه تا وصیت دارم،زره و شمشیر من رو بفروش بدهی من توی این شهر رو صاف کن. انجام میدی؟گفت: انجام میدم. دوم اینکه وقتی سر از بدنم جدا شد من رو یه جایی دفن کن، میدونست اینها دفن بکن نیستند.بدن می مونه. سوم اینکه یه نامه بنویس آقام نیآد. عبیدالله گفت:چی گفت: همه رو گفت. عبیدالله گفت:باشه اولی که عیبی نداره زره رو بفروشید بدهیش رو بدهید، دومی هم بالاخره بدنش رو دفن میکنیم. نامه رو هم نمیخواد بنویسی. بردنش بالای دارالاماره. گفت: دو رکعت نماز بخونم، اجازه ندادند. برگشت رو به سمت ابی عبدالله، هی زیر لب می گفت:آقا نیا، اینها دارند شمشیر تیز میکنند، اینها به دختراشون قول سوغاتی دادند، بازار نیزه فروش ها داغه، حسین نیا. اما رفقا، مسلمم که به شهادت رسید اول رو دارالاماره سر از بدنش جدا کردند، بعد بدن رو از روی دارالاماره روی زمین انداختند، بعد سر رو انداختند پایین روی زمین، بعد به پای مسلم یه طنابی بستند تو کوچه ها میکشیدند. چی میخوام بگم؟شباهت هایی هست و هم تفاوت هایی با اباعبدالله الحسین علیه السلام. مسلم تو گودال گیر کرد، ارباب ما هم تو گودال زمین افتاد، اما مسلم رو اول سر از بدنش جدا کردند بعد تو کوچه ها کشیدند، جان عالم فدای اون آقایی که اول هزار و نهصد و پنجاه زخم خورد، بعد با دوازده ضربه از قفا سرش رو بریدند. حسین....

تشنه ام دید ولی حرمله آبش را داد

شمر همراه سنان بود شرابش را داد

خنده ی ابن زیاد است خدا رحم کند

مستی زجر زیاد است خدا رحم کند

حاضرم جان دهم اما بدنت را نکشند

دهنم خورد شود پیرهنت را نکشند

این همه نعل اگر پشت تو  را می شکند

ساربان گفته که انگشت تو را می شکند

شب اول  یا مسلم بن عقیل، اگه قراره از سر سفره ی تو به من چیزی برسه، خیلی خوبه، شب اول به ما نگاه کن، آقا جان...حسین....

روضه شب اول محرم و شهادت مسلم بن عقیل (ع) - محرم آمد و شد موسم عزای حسین - حاج محمود کریمی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 480 زمان : نظرات (0)

جواد مقدم

 

ای قبله ی دل، کعبه ی جان، عشق من آقا

من چی بگم از کوفه ی پیمان شکن آقا

کوفه شده دوزخ، رخ ماه تو بهشت است

این دفعه رو با اشک چشام نامه نوشتم

 پسر عمو، از مسلم به تو درود

شرمنده ام ،از تو با همه وجود

چطور بگم قولاشون دروغی بود

چه بی وفان این دنیا و آدماش

سفیر تو موند و کوه غصه هاش

نمی رسه به جایی دیگه صداش

کوفه میا، یا مولا کوفه میا

بسته دلم از روز ازل بر تو دخیل و

این کوفیا نشناختن آقا ابن عقیل و

جرمم همینه بنده ی درگاه حسینم

فخرم اینه اول شهید راه حسینم

فدایی تم سر میدم به پای تو

الهی که با لطف و دعای تو

حلال کنن من رو بچه های تو

با اسم تو می بارم بی اختیار

اگه داری میای سمت این دیار

برا خودت حتما یک کفن بیار

کوفه میا، یا مولا کوفه میا

دستم به روی سینه دلم پیش نگاره

بشنو تو سلام منو از دارالعماره

لب تشنه ام و یاد لبت خون جگرم من

دروازه ی کوفه با سرم منتظرم من

میای و از اینجا کربلا میری

و عاقبت سمت قتلگاه میری

تو قتلگاه زیر دست و پا میری

دیدم تو خواب صبح محشره حسین

به سرزنان زینب مضطره حسین

همه ش میگه واویلا سر حسین

کوفه میا، یا مولا کوفه میا

 سینه زنی زمینه شب اول محرم و شهادت مسلم (ع) - ای قبله ی دل، کعبه ی جان، عشق من آقا - جواد مقدم

تعداد صفحات : 9

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 23
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 101
  • آی پی دیروز : 412
  • بازدید امروز : 188
  • باردید دیروز : 4,207
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 107
  • بازدید هفته : 12,477
  • بازدید ماه : 4,395
  • بازدید سال : 1,046,536
  • بازدید کلی : 19,552,364