loading...

آئین مستان

باز شور تو در سرم افتاد اشک از دیده ی ترم افتاد خود به خود تشنه میشوم چونکه تشنه بر خاک دلبرم افتاد دل من بی هوا، هوایی شد زینبی گشت تا خدایی شد این دل بی قرار و آلوده ناله ای کرد و کربلایی ش

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 11389 زمان : نظرات (0)

باز شور تو در سرم افتاد

اشک از دیده ی ترم افتاد

خود به خود تشنه میشوم چونکه

تشنه بر خاک دلبرم افتاد

دل من بی هوا، هوایی شد

زینبی گشت تا خدایی شد

این دل بی قرار و آلوده

ناله ای کرد و کربلایی شد

گوش  من پُر شد از صدای کسی

در نمی آید از کسی نفسی

قافله آمده مُهیا شد

سعی کن به کاروان برَسی

خواهری خسته دل غمین آمد

صاحب نطق آتشین آمد

کاروان آمد و قیامت شد

محشر عالم اربعین آمد

از شترها تمام افتادند

مثل صیدی به دام افتادند

بین گرما خاک تفدیده

روی قبر امام افتادند

هرکسی روی قبر دلبر خود

بر روی خاک مینهد سر  خود

آه از آن لحظه ای که خواهر ها

شکوه کردند با برادر  خود

یه نگاه کرد به دور برش، بچه ها رو یک نگاه کرد، همه دور عمه ان، وقتی قبر حسین هست، خود نجمه خانم هم سر قبر قاسمش نمیره، خود زینب هم سر قبر بچه هاش نمیره، من نمی دونم یه عده میگن هشتاد و چهار زن و بچه یه عده میگن شصت و چند بچه، حتماً این اختلاف روایت همون زن و بچه هایی بودن که تو راه کشته شدن، اینا تعدادشون بیشتر از این حرفا بود، وقتی از مکه راه افتادن، با یه جمعیت زیادی راه افتادن، فقط تعداد زیاد مرد همراه ابی عبدالله بود، یه همچین جماعتی اینقدر یواش یواش کم شدن، تا تو عاشورا تعدادشون خیلی کمتر شد، مردای قافله هم رفتن، از این جماعت فقط یک مرد بود اونم امام سجاد بود، به اندازه یکی دوتا حلقه آدم، یکی دو تا حلقه اونم زن بچه، یکی دستش، یکی بازوش، یکی پهلوش، یکی صورتش، همه دارن می لنگن راه میرن، همه قد کشیده رفتن اما سر قبر ابی عبدالله اربعین هر کی اومد به جایش گرفته بود، همه ریختن دور قبر حسین، روضه خون کیه؟ عمه سادات خودش رو قبر برادر انداخت، یه نگاه دور برش کرد، بیابون، گفت: یعنی این چهل روزه هیچکی نبود بیاد بهتون یه سری بزنه...

شور محشر دوباره بر پا شد

لب زینب به روضه ها واشد

ای برادر بلند شو از جا

تا گویم به تو چه ها که با ما شد

کوفه رفتم ولی علی بودم

غرق ذکر سینجلی بودم

بین نامحرمان که جایم نیست

بین نامحرمان ولی بودم

ابر خونبار کاروان بودم

من علمدار کاروان بودم

زینب و چند کودک زخمی

من پرستار کاروان بودم

خواهرت را به شام میبردند

بین آن ازدحام میبردند

پسرت را به زور سر نیزه

با غضب چون غلام میبردند

کس نکرده به ما وفا هرگز

بینشان صحبت از خدا هرگز

همه را میبرم ز یاد ولی

ستم نیزه دار را هرگز

بی وضو دست بر سرت میزد

رسول خدا از حضرت زهرا احوال زینب، حسنین، همه رو پرسید، پیغمبر اکرم دیگه احوالی از علی نپرسید، داشت وضو می گرفت، از سفر اومده بود، حضرت فاطمه گفت: بابا شما که میدونید من علی چقدر دوست دارم، شما احوال همه ی ماها رو پرسیدید احوال علی نپرسیدی، وضو تموم شد، پیغمبر فرمود، خوب علی چطوره، وضو نداشتم بابا؛

بی وضو دست بر سرت میزد

پنجه بر موی اطهرت میزد

تیشه میزد به ریشه ی قلبم

دخترت را برابرم میزد

همه را با تو رو به رو میکرد

نیزه را در گلو فرو میکرد

سر عباس را زمین میزد

دختر تو عمو عمو میکرد

کشته ی دور از وطن برخیز

عشق من، پاره پیرُهن برخیز

پیکر بین بوریا مانده

بهرَت آورده ام کفن برخیز

اربعین کربلا چه حالی بود

عطر  زهرا در آن حوالی بود

همه بودند دور  قبر  حسین

اما حیف جای رقیه خالی بود

روی خود را به لطمه آزردم

بر سر  هر مزار پژمُردم

بعد از آن بانوان اهل حرم

عمه را سوی علقمه بردند

آقا جان قبر عباس کجاست؟ امام سجاد میدونه قبرها کجاست، دست عمه اش گرفت، عمه جان بیا، قبر اصلاً یه اندازه متعارفی داره، حداقل یک متر و نیم، دو متر، خاک روی هم انباشته میشه، رفتن یه جایی دیدن یه جای خیلی کمی خاک رو همِ، فرمود: عمه جان اینجا قبر عموم عباسه، فقط نشون داد، بچه ها گفتن آقا این نیست یه جای دیگه اس، آخه عموی ما اینقدی نبود،

عباس جان ای برادر من

چشم های تو روشن

روم نمیشه بگم رفت

معجر از سرم رفت

حسین.....

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 258
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,802
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,802
  • بازدید ماه : 105,345
  • بازدید سال : 1,147,486
  • بازدید کلی : 19,653,314