از چه مهمان محاسن پیر من بابای من
هر کجا که حرف هجران است با من می زنی
یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان می کنم
بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی
بعد عمری من فقط یک بار بر تو رو زدم
کم بگو، دست از سرم بردار زینب جان برو
می روی، باشد برو در خانه ی من هم نمان
خب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو
حیف جای مادرم خالی است ور نه ای پدر
شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت
چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها
پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت
حیف جای مادرم خالی است ور نه ای پدر
گیسویش را بر زمین می ریخت پیش پای تو
ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در
استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو
مادرم زهراست من هم دختر این مادرم
گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم
حرمت گیسوی من مانند موی او بود
کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم
نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون
رحم کن کن بر دخترت امشب بیا مسجد نرو
هست در یادم هنوز آن صورت سرخ و کبود
ای قتیل مادر زینب بیا مسجد نرو
ای غریب کوچه ها، ای حیدر بی فاطمه
مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود
در بین کوچه، بین چهل نفر آن روز هم
مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود