هوای معرکه تیره شد
چشم ملائکه خیره شده
غربت عمو رو،عمه جون نگا کن
طاقتم تمومه،دستمو رها کن
افتادی روی خاک صحرا،عموعموعموعمو
دارم میام به جای بابا،عموعموعموعمو
وااااااای،وااااااای
یتیمت اومده فدا بشه
نمی ذارم سرت جدا بشه
حاجتم رو می خوام از خدا بگیرم
مثل شیش ماهه تو،آغوشت بمیرم
تویی تمامی ِ امیدم،عموعموعموعمو
به پای تو جونمو میدم،عموعموعموعمو
وااااااای وااااااای
بزار منم برات کاری کنم
مثل عموم علمداری کنم
بین قتلگاه هم،علقمه به پا شد
مثل دست عباس،دست من جدا شد
دارن میبینن همه لشگر عموعموعموعمو
گریه نکن این دم آخرعموعموعموعمو
واااااااای واااااااای