بار دیگر کینه توزی با علی آغاز شد
نیمه ی شب خانه ای را با لگد در باز شد
در هجوم غم، سکوت کوچه ها در هم شکست
این نوای جان خراش پیرمردی خسته است
بار دیگر از سقیفه آتشی افروختی
خانه را با بودن اهل و عیالم سوختی
همچو حیدر دست بسته بی عمامه بی ردا
می کشانی از میان خانه بین کوچه ها
خسته جان بودم شدم با یاد مادر خسته تر
از نفس افتادم آخر بی حیا آهسته تر
مادر مادر گرم ذکر شبانه
از خانه ام آتش می زد زبانه
مادر مادر در بین آتش دود
دست بسته ذکر من یا علی بود
مادر مادر در خانه ام رسیدن
بی عمامه بین کوچه کشیدن
پشت مرکب خسته با آه و ناله
می دویدم مثل عمه سه ساله
مادر مادر گرم ذکر شبانه
از خانه ام آتش می زد زبانه