نور چشم تر من
بیا ای دلبر من
دیگه بر لب رسیده
نفس آخر من
دیده دارم به راهت تا بیایی
لحظه ی آخره مهدی کجایی
این دم آخر مهدی کجایی
بیا بابا که شده وقت جدایی
یابن الزهرا یابن الزهرا، کجایی
مضطر بی قرارم
به حال احتضارم
بیا تا وقت مردن
روی پات سر بزارم
به تنم هیچ تب تابی نمونده
غربتت جونمو بر لب رسونده
چی بگم من که سوز زهر کینه
سر تا پامو سوزونده
یابن الزهرا یابن الزهرا، کجایی
آهم از غصه سرده
سینه هم پر ز درده
غم تنهایی تو
دلم و پاره کرده
بعد عمری شدم راحت ز غم ها
میروم تا ببینم روی زهرا
بمیرم من که با کم سن و سالی
شدی تنهای تنها
یابن الزهرا یابن الزهرا، کجایی