loading...

آئین مستان

مداحی چهارم محرم,متن روضه طفلان حضرت زینب,روضه طفلان حضرت زینب,طفلان حضرت زینب,حضرت زینب,متن مداحی طفلان حضرت زینب,مداحی طفلان حضرت زینب,حضرت زینب,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1707 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 620 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6678 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3741 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3548 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3649 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7231 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4937 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 497 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 

روزی ام را از سرِ خانِ کرم برداشتم

از تو چیزی کم نیامد هرچه هم برداشتم

روزِ محشر که شود بسیار حسرت میخورم

که چرا از سفره هایِ روضه کم برداشتم

نیست محدوده به دنیا عشقِ من بر اهلِ بیت

از ازل عشقی به اولادِ پیمبر داشتم

با تفکرهایِ پوچ و شبه ها جنگیده ام

در دفاعِ از حریم تو قلم برداشتم

احترامِ دستمالِ اشکِ روضه لازم است

هرکجا افتاد آن را محترم برداشتم

ذره ای از ماتمِ داغِ عظیمت کم نشد

هرچه هم از رویِ قلبِ خویش غم برداشتم

خواستم مردم ببینن آمدم پابوسِ تو

عکس هایِ یادگاری از حرم برداشتم

هر زمانی از مسیرِ مستقیمت کج شدم

گام در بیراه ای پُر پیچ و خم برداشتم

گرچه آلوده ست دستم به گناه اما حسین

با همین دستم برایِ تو علم برداشتم

نگی یه وقت من گنه کارم ، منو با مجلسِ حسین چه کار ؟.. اصلاً او آمده ، محرمُ آورده ، عاشورا آورده ، گریه آورده منو تو با خدا آشتی کنیم ... یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِكُ إلاّ الدُّعاءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ، یا سابِـغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلَمِ، یا عالِماً لا یُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ..

با همین پایی که رفتم سویِ جرم و معصیت

از نجف تا کربلایِ تو قدم برداشتم

شمر را در شعر از گودال بیرون کرده‌ام

نام او را از میان دفترم برداشتم

شبِ زینب و شبِ عقیله ی بنی هاشم ‌.. شبِ اوج زینبِ .. شبِ دوطفلانِ زینبِ .. یادِ همه ی مادرانِ شهدا بخیر .. خیلی قدرِ مادراتونُ بدونید ، اگه میخواید لذتِ اشکِ بر ابی عبدالله رو خدا بهتون بچشونه ، بعد از هر روضه دستِ مادرتونُ ببوسید

از ازل خورشید انور زینب است

حافظ الله اکبر زینب است

پیکر اسلام‌ را سر زینب است

حیدر کرّار دیگر زینب است

بعد زهرا روحِ کوثر زینب است

 پیش پایش آسمان خم می شود

مرجع تقلیدِ مریم می شود

کعبه ی غم های عالم‌ می شود

آیت الله معظم می شود

محشرِ صحرای محشر زینب است

 یک‌ زن اما لشگری را صف شکن

یک‌ تنه بابُ المرادِ پنج تن

تکیه بر این شانه ها دارد حسن

ذوالفقاری دارد از جنسِ سخن

منبری ها ! جان‌ِ منبر زینب است

 از امام‌ خود حمایت می کند

از گنهکاران شفاعت می کند

گاه در میدان قیامت‌ می کند

گاه در خیمه عبادت‌ می کند

مادری از جنس‌ خواهر زینب است

 در خطرها بال و پر را می دهد

می رود خونِ جگر را می دهد

موقع پیکار سر را می دهد

پایِ عشقش دو پسر را می دهد

فانیِ عشقِ برادر زینب است

 ای غریبِ کربلا جانم فدات

نه پسر ! دو نوکر آوردم برات

این دو تا خاک‌ اند خاکِ زیر پات

سهم‌ من‌ را هم‌ بده از کربلات

بین‌ِ خیمه زار و مضطر زینب است

 مادری وقتی که دارد دو پسر

با خودش هم‌ تیغ دارد هم‌ سپر

امنیت دارد به هنگام خطر

کی‌ می افتد بر‌ زمین بین گذر

روضه خوان‌ِ داغ مادر زینب است

 این دو تا هستند ؛ شأن من به جاست

حرمتم ضربُ المثل در کربلاست

دور از من چشم های بی حیاست

چادرِ زینب کجا در زیر پاست ؟!

در حفاظ دو دلاور زینب است

 هر دو تا سیراب از یک باده اند

این دو آقا زاده حیدر زاده اند

تا ابد بر عشق تو دل داده اند

اذن میدان را بده آماده اند

نه نگو ! امید آخر زینب است

 تو نرو گودال ! این ها می روند

هر دو با سربندِ زهرا‌ می روند

زیر شمشیر و سنان ها می روند

جان‌ِ من‌ غصه نخور تا می روند

غصه دارِ دیده ی تر زینب است

 بهتر این که وقت غارت نیستند

 

رسید خدمت امام مجتبی عرضه داشت آقا چرا انقدر زود موهای سر و صورتتون سفید شده ؟! .. حضرت یه تاملی کرد ، فرمود ما اهل بیت زود پیر میشیم .. (آره والا چی بگه والا ؟!!) بگه اگه جلو چشمات مادرت رو زمین افتاد بود ، تو جوون میموندی ؟! .. اونم مادری مثل مادرِ من .. مادر من که حوریه بوده .. آی مردم ، حوریه وقتی برگِ گل رو صورتش می افته ، از لطافت صورت حوریه جا می افته .. نامرد تو کوچه جلو چشم من چنان به مادرم سیلی زد ...حسین جان ؛ نکنه میخوای بچه های من شاهد باشن ، اون ساعتی که من میام تو گودی قتله گاه .. راوی میگه دیدم خودشُ انداخت رو بدنِ حسین .. هیشکی دیگه باقی نمانده بود .. دو سه تا دختر بچه با زینب آمده بودند ، جنگ تا غروب طول کشیده بود ، همه گفتند این خانم مزاحم ماست .. ملا قادر راوندی مقتل نویسه ، میگه انقدر با لگد زینبُ زدن .. بی بی رو از گودال انداختن بیرون .. خوب شد بچه هات ندیدن خانم ...

بهتر این که وقت غارت نیستند

می روم‌ وقتی‌ اسارت نیستند

می خورم سیلیِ غربت نیستند

وقت‌ تقسیم غنیمت نیستند

موقعی که بین لشگر زینب است

 شاعر : سید پوریا هاشمی

بچه ها اومدند مقابل ابی عبدالله حضرت یه نگاه کرد به سرو پاشون یه دفعه حسین گریه کرد .. فرمود: برگردین پیش مادرتون . اومدن مقابلِ مادر هی پا به زمین میکوبیدند .. مادر چه عیبی در ما دیده حسین .. تو سفارش کن .. کفن به تنشون کرد .. خودش براشون شمشیر حمایل کرد .. گفت یه رمزی بهتون میگم ، یه قسمی .. اگر رفتید خواست برتون گردونه ، بگید مادرمون گفته به حق مادرت .. اذن گرفتند رفتند "نحن ابنا الزینب" گفتند جنگ کردند ، این دو تا آقازاده رو سنگ باران و تیر باران ، بدن هاشون افتاد .. اما زینب بیرون نیامد .. بچه ها رو تو خیمه ی دار الحرب آوردن .. گذشت قافله اومد مدینه ، عبدالله صدا کرد خانم چرا نرفتی استقبالشون ؟! صدا زد عبدالله از گوشه ی خیمه نگاه میکردم .. دیدم با یه خجالتی بچه هارو داره میاره ...ای حسین ....

دانلود بخش اول

دانلود بخش دوم


 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 411
  • آی پی دیروز : 567
  • بازدید امروز : 2,311
  • باردید دیروز : 4,883
  • گوگل امروز : 17
  • گوگل دیروز : 48
  • بازدید هفته : 24,998
  • بازدید ماه : 88,100
  • بازدید سال : 1,130,241
  • بازدید کلی : 19,636,069