loading...

آئین مستان

متن روضه شب چهارم محرم,روضه شب چهارم محرم,شب چهارم محرم,چهارم محرم,محرم,متن روضه چهارم محرم,روضه چهارم محرم,متن مداحی چهارم محرم,مداحی چهارم محرم,متن روضه طفلان حضرت زینب,روضه طفلان حضرت زینب,طفلان حض

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1707 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 620 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6678 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3741 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3548 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3649 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7231 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4937 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 329 زمان : نظرات (0)

 

حیدر همیشگی ست ، بود حی لایموت

معنا شدست در قدمش واژه ی ‌ثبوت

محو جمال حیدریش ، خلق در سکوت

وقتی گرفته دست علی حالت قنوت

آیینه ی تمام نمای خدا علی ..

حیدر مجیر و عالم و آدم همه مجاب

حتی خدا به خلقِ علی کرده افتخار

جانم فدای صاحب شمشیر ذوالفقار

یاللعجب از این همه آقایی و وقار

یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی ..

از انبیاء علی ست که بالاتر استُ بس

ما را زیارت نجفش در سر استُ بس

تنها علی برادر پیغمبر استُ بس

هرجا که دیده ایم فقط حیدر استُ بس

هم ابتدا علی ست هم انتها علی

یک لحظه بی ولای علی سر نمی شود

*چی شده از امیرالمومنین میگی؟ گفت اون عالم بزرگ می دیدن لابلایِ مقتلی که نوشته فضائل امیر المومنین نقل میکنه مرحوم ملای دربندی ، در عالم مکاشفه فرموده بود اگر میبینی در اوج مصیبت فضائل امیر المومنین رو میگم برای اینه که تو اوج روضه حالم بد میشد از گریه ، فضائل علی رو میگفتم تا جون بگیرم .. منم دیدم خسته ای گفتم از علی بگم .. هر کسی رو تو این عالم از باباش میگن کیف میکنه‌ .. همچین که این دخترا رو میدید میگفت بابای منو ندیدین؟ ..*

یک لحظه بی ولای علی سر نمی شود

با مرتضی کسی که برابر نمی شود

شهر رسول را در دیگر نمی شود

غیر از علی کسی یل خیبر نمی شود

این ذوالفقار دست خدا هست یا علی

مرد نبردِ روز ، عبودیت شب است

افتاده زیر پاش هزاران چو مرهب است

اصلاً همین بس است که بابایِ زینب است

زینب خودِ علی ست به زینب ملقب است

به به چقدر مثل همند این دو تا علی

زینب همان کسی ست که در عرصه نبرد

بر سینه اش نشست هزاران هزار درد

زانو زده مقابل این زن هزاران مرد

زینب هر آنچه داشت فدای حسین کرد

مانند آنچه داد به راه خدا علی

قربانیان خود به مِنا می برد حسین

نذر نگاهت این دو علی اکبرم حسین

اصلاً قسم به جانِ پدر مادرم حسین

من بیشتر به فکر علی اصغر حسین

کوچکتر است از سر این نیزه ها علی

یک جهان روضه و یک ماه محرم داری

آه آقایِ غریبم ، چقدر غم داری

تا ابد هر که بخواند همه مرثیه ات

باز هم روضۀ ناخوانده به عالم داری

این همه زائرِ دل سوختۀ خاکت را

از ازل داشته ای ، تا به ابد هم داری

*اول روضه خوانِت خودِ خداست .. بخون کتابِ "اشک روان بر امیر کاروان" ، "خصائص الحسینیه" از آدم تا خاتم همه اول برا حسین گریه کردند ..*

روضه خوان هات زیادن یکی شان قرآن

مطلع فجر خدا سوره ی مریم داری

*قربون این چشماتون برم .. با همه سختیا دست زن و بچتون رو گرفتید اومدید روضه ..*

درد دل کن که نماند به دلت چون پدرت

خواهرت هست کنارت تو که محرم داری

بهترین نوحۀ ما هست غریبِ مادر

صاحبِ روضه بگو بهتر از این دم داری؟!

*جانم .. زن و مرد بگن .. به خدا این شهر به این حسین حسینت ، به این نفس کشیدن های شما احتیاج داره ها ..*

تا که نومید نگردد ز درت محتاجی

تو هم انگشت ، هم انگشترِ خاتم داری

وقت تدوین تو ای شعرِ غریبی پسرم

دید در وزنِ تنت چند هَجا کم داری

*رفیق مواظب باشداز غافلۀ عشق کربلا عقب نیوفتی .. برا همه مون نامه نوشته حسین .. نامه رسید دست اون پیرمردِ با صفا و نورانی که تمام وجودش از مَحَبت حسین پره .. همچین که خواست با زن و بچش وداع کنه بره کربلا ، تا زد بیرون دید مسلم بن عوسجه داره میره .. صداش زد گفت مسلم ابن عوسجه السلام علیک جواب سلام داد حبیب چی شده چرا انقدر آروم حرف میزنی؟ چون اوضاع کوفه بهم ریخته بود گفت: بیا جلو بیا جلو، اومد اومد ، در گوشی بهش گفت.

گفت کجا داری میری؟ گفت دارم میرم سنت پیغمبر رو به جا بیارم ، میخوام برم خضاب کنم ..

گفت مسلم بن عوسجه میخوای یه خضابی یادت بدم تا قیامت بمونه؟!.. گفت چه خضابی؟ یه وقت دید نامه ای رو آورد بیرون دست خط اربابِ بی کفنِ

گفت نگاه کن ببین آقامون برامون نامه نوشته ؛

بسم الله الرحمن الرحیم ، حبیب بلند شو بیا، آقات رو غریب گیر آوردن ..*

این نامه رو هنوز حسین برا رفیقاش میفرسته ، کیا رفیق حسینن؟...

یه نگاه کرد دو تا پسر ها رو گفت برید سراغ دایی جانتون بگید اجازه بده بریم میدان ..

همچین که رفتن زینب دل تو دلش نبود گفت الان میرن اجازه میگیرن از دایی شون .. آخه زینبِ طاقت نداره غریبیِ حسینُ ببینه .. وقتی تو گهواره بود تا بویِ حسین بهش نمیخورد فقط گریه میکرد .. هرجا حسین می آمد زینب آروم میشد..

امشب من آروم آروم میگم ببینم تو چیکار می کنی .. امشب شبِ خواهرا و مادرای شهداست .. آخه هم خواهر شهیدِ هم مادرِ شهیدِ .. وقتی ام میخواست ازدواج کنه گفت بابا من حسینی ام .. هرجا حسین بره منم باید برم .. حتی کار به جایی رسید از عشق زینب مادرش فاطمه به پیغمبر گفت ، صدا زد بابا یا رسول الله حسنم هست ، حسینم هست اما نمیدونم چرا حسین از زینب دور میشه زینب بی قرار میشه ..

حالا همچین خواهری دو تا بچه هاشُ فرستاد گفت الان اذن میگیرن.. لحظاتی گذشت دید دو تا پسرا دارن میان سراشون پایینِ .. گفت چی شده مادر ، چرا غم تو دلتونِ ؟!.. صدا زدن مادر ما رفتیم دست دایی جان رو بوسیدیم گفتیم دایی جان اجازه بده .. دایی مون فرمود نمیشه .. شما کنارِ مادرتون بمونید .. همچنین که گفتن دایی اجازه نداده به زینب خیلی بر خورد .. با عجله اومد جلو خیمه ی حسین .. صدا زد حسین نکنه بچه هام رو قابل نمیدونی ..

گفت الان یه کاری میکنم دیگه رو حرف زینب حرف نزنی .. صدا زد داداش جان مادرت اجازه بده بچه هام میدان برن ..

همچنین که حسین اجازه داد انقدر زینب خوشحال شد .. زینب بچه ها رو صدا زد خودش موهاشونُ شانه کرد ، سرمه به چشمانشون کشید .. هی میگفت بچه ها میخوام یه جوری شمشیر بزنید همه بفهمن شما نوه های حیدرید .. من زنم نمی تونم برم وسط میدان عوضِ مادرتون شمشیر بزنید .. عوض اون روزی که نبودید مادرمُ بینِ در و دیوار زدن .. رحمت خدا به این گریه ها ..

کوچه ای تنگُ دلی سنگُ صدایِ سینه..

رفتن جنگ نمایانی کردن گفتن ما بچه های زینبیم .. یه نانجیبی گفت داغشون رو به دل مادرش بزارید .. دورشون کردن .. فقط یه جایی یه صدایی شنیدن اهلِ خیمه .. یکی صدا میزنه دایی حسین .. ابی عبدالله مثلِ بازِ شکاری اومد بالاسرشون .. سرشونو به دامن گرفت .. اما زن ها هی نگاه کردن دیدن هر کی از صبح می افته ، زینب میاد وسط میدان کنارِ حسین .. هرچی نگاه کردن دیدن زینب نیومده .. بدن ها رو آوردن تو خیمه .. اومدن جلو خیمه ی زینب .. دیدن زانویِ غم بغل گرفته .. گفتن خانم جان اینجا چیکار میکنی مگه نمیبینی بچه هاتُ دارن میارن ؟!.. چرا بیرون نیومدی ؟! فرمود آخه بیام بیرون میترسم داداشم خجالت بکشه ..

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 432 زمان : نظرات (0)

 

 از قلب شعله ور حرم
 
آمد برون سپر حرم
 
پرچم دار نام زینب
 
شیران پر جگر حرم
 
مدافعان حرم
 
فدائیان حسین
 
کبوتران بهشت
 
در آسمان حسین
 
کشتی دریای بی کران کربلا
 
خورشید آسمان و آستان کربلا
 
سردار استوار و پهلوان کربلا
 
زینب مشکل گشا زینب زینب
 
جان کربلا زینب، زینب
 
سلام علی زینب زینب
 
با غیرت و جنم و شرف
 
آتش کشد به همه طرف
 
می آید و عطر مولا
 
می آید از طرف نجف
 
نوادگان نبی
 
پای نگار علی
 
شبیه تیغ دو دم
 
دو ذوالفقار علی

 موزیک بازی

 کرار با وقار اقتدار حیدری
 
سردار استوار و افتخار حیدری
 
اسرار اعتبار ذوالفقار حیدری
 
صبر و رضا زینب، زینب
 
روح مرتضی زینب، زینب
 
بانی عزا زینب زینب
 
مشکل گشا زینب، زینب
 
جان کربلا زینب زینب
 
سلام علی زینب زینب
 
ای مادر دو یل شهید
 
میراث زهرا به تو رسید
 
در بین خیمه ماندی تو
 
در داغ این دو یل رشید
 
نگار آخر شاه به سمت مادر شاه
 
جای تو فاطمه رفت کنار پیکر شاه
 
ای اولین طلایه دار راه فاطمه
 
ای مرحم سکوت و اشک و آه فاطمه
 
ای زائر مزار و قتلگاه فاطمه
 
یا عالمه زینب زینب
 
روح فاطمه زینب، زینب
 
مرجع همه زینب، زینب
 
مشکل گشا زینب، زینب
 
جان کربلا زینب، زینب
 
سلام علی زینب، زینب

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 362 زمان : نظرات (0)

 

تمام هستی خودرا ، کفن کردم برای تو

تمام هستی زینب ، فدای کربلای تو

بمیرد خواهرت دیگر ، نگو ازبی کسی و غم

که خون این دو قربانی ، بریزم زیر پای تو

اگرمثل علی اکبر ، هزاران تکه هم باشند

نیایم از حرم بیرون ، عزیزانم فدای تو

حسین جانم حسین جانم حسین جانم

شمیم صبر زینب را ، تمام کربلا حس کرد

نوای ناله‌ام ‌مانده ، به خاک نینوای تو

حساب صبر و ایثارم ، بمانَد تا صف محشر

دوای دردهای من ، ظهور دلربای تو

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 408 زمان : نظرات (0)

 

من  شب  بیدارم

دولت  دربارم

از  حسین  سرشارم

من  خودم  دلدارم

من  خودم  سردارم

من  خودم  کرارم

من  زینبم

زینب  کبرای  علی

هوی  مسیحای  علی

گوهر  دریای  علی

من  زینبم

نعره  یاهوی  علی

جلوهای  از  روی  علی

تیغ  دو  پهلوی  علی

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

آیه  تطهیرم،  صاحب  تفسیرم

از  تو  غم  میگیرم،  نعرۀ  تکبیرم

وارث  شمشیرم،  بی  حسین  میمیرم

این  سرزمین  صحنه  جولان  من  است

خشم  خروشان  من  است

عرصه  طفلان  من  است

در  راه  دین

رقص  کنان  پر  زده  ان

بر  دل  لشگر  زده  ان

نعره  حیدر  زده  ان

میدان  شد  مات  از  این  هیمنه

غوغا  شد  میسره  تا  میمنه

قربان  عشق  دو  فرزند  من

من  هستم  لشگر  تو  یک  تنه

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

من  حسین  آبادم،  از  همه  آزادم

من  به  پات  افتادم،  عشق  تو  بنیادم

شوق  مادرزادم  نذر  تو  اولادم

من  زینبم

شیر  زن  کرب  و  بلا

پنج  تن  کرب  و  بلا

بت  شکن  کرب  و  بلا

من  زینبم

فانی  در  نام  حسین

هم  دم  و  همگام  حسین

حامل  پیغام  حسین

حیدر  را  وارث  نائب  شدم

در  عالم  اوج  مراتب  شدم

والله  من  جبل  الصبرم  و

از  حالا  ام  مصائب  شدم

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

عصمت  مستورم،    نورکوه  طورم

ناصر  و  منصورم،    عشق  و  شعر  و  شورم

روشنای  نورم،    بر  حسین  مامورم

من  زینبم

دختر  فاطمه  منم

من  شمشیر  حسنم

به  قلب  لشگر  میزنم

من  زینبم

دختر  فاتح  حنین

روی  لبم  شهادتین

عاشق  اول  حسین

شد  برپا  شور  قیامت  حسین

خاکی  شد  وقتی  عماعت  حسین

پسرانم  کشته  راه  تو  اند

ای  جانا  سرت  سلامت  حسین

یا  حسین

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

جلوه  قرآنم،  معنی  ایمانم

کشته  جانانم،  یاور  سلطانم

ای  فدایش  جانم،  من  رجز  میخوانم

من  زینبم

حضرت  زهرای  حسین

عصرای  حسین

جلوه  ی  بابای  حسین

من  زینبم

دلبر  و  دلدار  حسین

در  همه  جا  یار  حسین

حیدر  کرار  حسین

وای  حسین

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 293 زمان : نظرات (0)

 

گاه یک واژه به جای همه مطلب کافیست

گریه های سحر و نافله ی شب کافیست

امر لازم بشود تر شدن لب کافیست

جایِ عُشاق جهان یک تنه زینب کافیست

پای عشقش شده تکرار و ما ادراک

دختر حیدر کرار و ما ادراک

نرسیده است و نبوده نفسی پایۀ او

ما رایتُ اثر کوچک سرمایۀ او

عشق نازل شده در رگ به رگ مایۀ او

کربلا بر سر پا مانده به یک آیۀ او

بر سردوش یقین کن که علم را دارد

جای لب وِلولۀ تیغ دودم رادارد

عاشقی معجزه اکسیر دلیلش زینب

یک زنُ این همه تعفیر دلیلش زینب

کوه درقامت یک شیر دلیلش زینب

گریه با قدرت شمشیر دلیلش زینب

اسکوتو گفت به یک باره جدل را انداخت

بت شکن بود که از ریشه هول را انداخت

آمده باحرم گرم حرایش محمل

از سره منبر والایِ صدایش محمل

غیرت فاطمیه کرببلایش محمل

رحل آیات خداوند برایش محمل

اوبه طابوت سیاهیِ جهان میخ زده

علف هرز ستم را زده ازبیخ زده

نفسش مهبت نورانی خاکسترها

معجر سوخته اش ابروی دخترها

سربه زیرند به پای قدمش مادرها

درپی ناقه ی او مکتب پیغمبرها

شیر زهرا نمک خان علی راخورده

یک تنه باره همه کرببلا را برده

عقل سرشار و یا عشق لبالب زینب

کعبه زخمیِ دلهاست مقرب زینب

عرش مبهوت نشسته ست که یارب زینب

آتش قلب سلیم است زینب

همه مجنون شده ها ادم زینب هستند

انبیا سینه زنان غم زینب هستند

زینب ازهیچ کسی هیچ کسی بیم نداشت

ترس ازنیست نبوده است نداری نداشت

سوخت اتش شدُ اما سرِ تسلیم نداشت

عشق او روزُ شبُ هفته و تقویم نداشت

درد وقتی که حسین است غم دیگرنیس

هم نفس بانفس یارازاین بهترنیس

بچه هارا جلوانداخت که یارش نرود

عمر او آرزوی او کس و کارش نرود

رنگ پاییز شود انکه بهارش نرود

یادگار همه ی ایل و تبارش نرود

هردوتا بچه ی او رفت تا برادر باشد

یکمی هم شده در سایه ی دلبر باشد

*بچه هاشو آماده کرد فرمود برید پیشه داییتون ازش اجازه بگیرید به زبانی آبروی منو حفظ کنید ...خدمت ابی عبدالله رسیدند به دست و پای آقا افتادن ‌.. دست هاشو بوسیدن اقاجان اجازه بدید ما هم بریم جانمونُ قربونت کنیم .. حضرت فرمود اجازه نمیدم بگو مادرت بیاد .. اومدن باز خدمت مادر دایی اجازه نمیده مابریم جونمونُ قربونش کنیم حضرت فرموند من یه رمزی روبه شما میگم اگر اجازه نداد اون کلامُ ، اون رمزُ بگید

برید بگید به جان مادرت به پهلوی شکسته مادرت .. تااین جمله رو گفتن ابی عبدالله بهم ریخت .. گفت زینب:

نفس گیری گلویم را فشرده

تنهاشدی ای یار ، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سر سپرده

تا بی کسی ات ابرویم را نبرده

بگذار تا میدان روند این دو برادر

قربانیِ راحت شوند این دو برادر

خواهر نباشم من اگر در مانده باشی

طفلان من باشند اشهد خوانده باشی

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

 یاوقت حاجت خواهرت را رانده باشی

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

بعدازعلی اکبر دو چشمی تار دارم

میل پریدن از قفس بسیار دارم

در سینه حب حیدر کرار دارم

یک عمر شِکوِ از نوک مسمار دارم

شمشیر خود را دیده ای مایل گرفتم

که تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتم

هستی امیر و المیرم

ازجان خود این دو کبوتر جمله سیرند

برچادرم حساس برمویم اسیرند

بگذار باهم در بین این صحرا بمیرند

بگذار تا ناموس بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

برسجده افتادم زمین مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شدُ عونم زمین خورد

درخیمه حس کردم محمدم هم زمین خورد

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

درخیمه بوی خونشان راحس نمودم

اینارفتند ابی عبدالله شهدا را خودش میاورد با عباسش کمک میکرد ولی هربارکه میومد زینب بدرقش میکرد پیشوازش میرفت استقبالش میرفت .. حالا وقتی این بچه هارو اورد هرچی معتل شد دید خواهرش نمیاد جایی نوشته حضرت سوال کرده باشه اما مدینه وقتی عبدالله اومدبه زیارت زینب سوالاشو کرد گریه ها کرد گفت خانم من یه سوالی دارم شنیدم همه شهداوقتی ابی عبدالله میاورده توخیمه دارالحرب تو میرفتی استقبالش شنیدم بچه های منو وقتی اوردن تو از خیمه بیرون نیومدی؟! فرمود دست از دلم بردار عبدلله بخدا ترسیدم داداشم خجالت بکشه ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 365 زمان : نظرات (0)

 

روتو از خواهرت برنگردون داداش

من منت میکشم آروم جون داداش

داداش نزار بشه ، امیدم نا امید

آرزومه بشم من مادرِ شهید ..

جونِ خواهر فدات ، حسین

ای بی لشگر فدات ، حسین

بچه هامو کنار نزن

جون مادر فدات ، حسین ..

جانم حسین ،‌ حسینِ من ...

نورِ چشمم فدایِ طفلانت

جانِ زینب همیشه قربانت

زندگیِ منو تب و تابم

دست من خالی است دریابم

حیف شد بیش از این توانم نیست

حاصلی جز دو نوجوانم نیست

تو که دریایِ رحمتی آقا

تحفه ام را عنایتی آقا

دوست دارم به راه تو بروند

پیش مرگ سپاه تو بروند

من نبینم غریب خواهی شد

لحظه ای بی حبیب خواهی شد

مادر به خیمه و دوجوانش به قتلگاه

پا میکشند راه نفس باز وا کنند

در آخرین نفس که نفس بر لب آمده

میخواستند مادر خود را صدا کنند

اما ز خیمگاه نیامد به جای او

زود آمدند تا سرشان را جدا کنند

عباس اگر نبود که چیزی نمانده بود

میخواستند هر چه که تیغ است جا کنند

 

 

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 411
  • آی پی دیروز : 567
  • بازدید امروز : 2,313
  • باردید دیروز : 4,883
  • گوگل امروز : 17
  • گوگل دیروز : 48
  • بازدید هفته : 25,000
  • بازدید ماه : 88,102
  • بازدید سال : 1,130,243
  • بازدید کلی : 19,636,071