ساقی لب تشنگان، زاده ی ام البنین
دست رشید حسین، بازوی حبل المتین
چهره ی مهتابی و حنجره خشکم ببین
هم جگرم سوخته، هم شده قلبم کباب
عمو عمو آب آب
با چه گناهی عمو، آب به ما شد حرام
خون جگر جای آب، ریخته ما را به جان
میمکد انگشت خود علی اصغر مدام
بال زند از عطش، به روی دست رباب
عمو عمو آب آب
نفس زسوز عطش، شعله ی آذر شده
جواب این آب آب، نیزه و خنجر شده
آل علی از چه رو، بی کس و یاور شده
نمیرود ازعطش، دیده ی طفلان به خواب
عمو عمو آب آب