برا مادر از طفلش چه سخته بی خبر باشه
گفتم ای کاش هر جا هست تو آغوشه پدر باشه
وای وای، زینب جان بچم پیدا شد
وای وای، پشت خیمه ها غوغا شد
هنوز انگار بازه چشماش
هنوز انگار خشک لبهاش
سر بچم روی نیزه
سر باباش روبروشه
الهی مادر بمیره
سر نیزه تو گلوشه
علی لای لای علی لای لای
همه دیدن رو نیزه سر کوچیکش و آخر
با چشای معصومش شده اینه علی اکبر
وای وای، خون رو لبهاش و دیدم
وای وای، سرخیه چشماش و دیدم
سرش انگار بی قراره
زیر نیزش خون میباره
روی نیزه بین سره
دوباره پیش عموشه
الهی مادر بمیره
سر نیزه تو گلوشه
علی لای لای علی لای لای
برا داغ شیش ماه رسیده جونمون بر لب
تو رو بابا آروم کن خدا صبرت بده زینب
وای وای، مادرش داره جون میده
وای وای، نیزه ها رو نشون میده
دیگه مادر نیمه جونه
بعیده زنده بمونه
به خدا چیزی نمونده
همه عالم زیر و رو شه
الهی مادر بمیره
سر نیزه تو گلوشه
علی لای لای علی لای لای