loading...

آئین مستان

حسن خلج

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 669 زمان : نظرات (0)

ای مادرچهار آفتاب ادرکنی

یا ام البنین

ای مادر چهار آفتاب ادرکنی

ما رو دریاب بی بی

زهرای سرای بوتراب ادرکنی

ما دست به دامان توییم ای بانو

درد دارا،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،دلتنگا،گوشه کنار صدای نالشون بلند  شد،گداها،گوشه کنار صدای نالشون بلند  شد،بی پناها،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،پناهنده ها گوشه کنار اومدن دامن بی بی رو گرفتن، حق داری خوب جایی اومدی، هر سال میومد در خونه ی قمر بنی هاشم،خرج سالشو از عباس می گرفت،میرفت.... اون سالم مثل هر سال،طبق عادت همیشه ، در خونه ی عباس و کوبید،کنیزک اومد درو باز کرد،چی میخوای؟عرض کرد: برو به مولا و آقات بگو گدای هر ساله اومده... میگه آقا خرج سالمو بده برم... مرد سائل دید کنیز بغضش ترکید،شروع کرد گریه کردن،گفت خانم من جسارتی نکردم شما ناراحت شدید؟! من گدای عباسم ، اومدم خرج سالمو از آقام بگیرم و برم.... کنیزک با همون حالت اشک و ناله و بغض گفت ای مرد دیگه در این خونه رو نزن! چرا؟ چی شده؟آقام از من ناراحته؟؟ آقام گفته منو رد کنی؟کنیزک جواب داد نه آقای تو خیلی آقاتر از این حرفاس، اما آقای تو رو لب تشنه کنار علقمه .... با مشک پاره .... عمود به سرش زدن .... تیر به چشمش زدن .... مرد سائل گفت باورم نمیشه این حرفایی که شما میزنی من آقامو هر سال می دیدم ، اون پهلوونی که من دیدم،مگه کسی حریفش میشد،عمود به سرش بزنه؟!! گفت آخه ای مرد تو خبر نداری،اول دست چپ و راستش و قطع کردن ..... دست خالی نریا،هر کی کربلا میخواد دامن عباس و بگیره ....

یاابوالفضل،ابوالفضل،ابوالفضل الدخیل...

اون گداها و سائلی که میومد در خونت،گدای خوبی نبود،خرج سالشو میخواست از شما، آقاجان ما خرج نسل مونو از تو میخوایم ،آقا نکنه تو نسل ما یکی باشه،حسینی نباشه... یا ابوفاضل...... تو نسل ما همه دیوانه های حسین باشن،اسم عباس میاد بیچاره بشن، یا ابوالفضل.....سائل سرشو انداخت پایین آرام آرام از خونه ی قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما با خودش زمزمه داره ، حالا چی کار کنم؟جواب زن و بچه ام رو چی بدم؟ زن و بچه م امیدوار بودن بیام پیش تو در خونه تو دست پر برگردم، حالا برم چی بگم؟چی جواب بدم؟ از اون طرف کنیز درو بست رفت داخل منزل خانم ام البنین پرسید کنیزک کی بود در میزد؟عرض کرد بی بی جان (می خواست بی بی رو ناراحت نکنه) کسی نبود ،رفت،فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده خانم یه سائلی بود برا گدایی اومده بود فرمود سائل که آنقدر معطلی نداره؟چی میگفت؟تو چی گفتی؟ دیگه مجبور شد عرض کنه بی بی جان این سائل میگفت من هر سال میومدم،خرج سالمو میگرفتم از آقا قمر بنی هاشم، منم مجبور شدم بگم دیگه عباسی نیست .... اونم رفت. یه وقت دیدم سراسیمه ام البنین چادر به سر کرد تو کوچه  دوید،دنبال مرد سائل آقا.. آقا.. آقا.. بایست،برگشت دید خانم ام البنین ، چه فرمایشی دارید؟فرمود عباس مرده،مادرش که نمرده؟!! تا من هستم هر سال بیا سهمتو از من بگیر ، برادرا دست بندازیم گوشه ی چادر ام البنین رو بگیریم،مادره،مادری می کنه ،امروز گدایی کن بگو بی بی جان شما یه نگاه کن، منم یکم مثل شما امام شناس بشم، منم بفهمم حسین یعنی چی؟برا اینکه شما بودی وقتی خبر آوردن ام البنین عون و کشتن،گفتی از حسین چه خبر ، جعفر رو کشتن،از حسین چه خبر، عباس رو کشتن،گفت میگم از حسین چه خبر؟؟؟

ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ...

زهرای سرای بوتراب ادرکنی ...

ما دست به دامان توییم ای بانو

یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی ...

روزها میومد کنار قبرستان بقیع، چهار تا صورت قبر می کشید زیر لب زمزمه ای داشت،خیلی معطلتون نکنم، دلاتون آماده س، ان شاالله بریم بقیع کنار قبر ام البنین اونجا برات بگم با ریشه کن شدن وهابیت .... زمزمه میکرد، چی کار کردی پسرم؟!!

باور نمی کنم که زمین خورده ای پسر

تشنه کنار مشک تهی مرده ای پسر...

پسرم ، پسرم....عباس و خلف وعده ،نه باور نمیکنم، مگه میشه پسرم قول آب بده، بره و دیگه بر نگرده ...... حسین ....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 439 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

 

خسی دل خسته هستم درشب غمگین عاشورا

شب میقات خسی هستم که با آه نسیمی میروداین سو وآن سو

تاپریشان بودنم امشب شود اثبات

گاهی دنبال این پرچم گاهی دنبال آن پرچم یه ساعت تواین مجلس یه ساعت تواون مجلس؛پریشانم،پریشانم،شب عاشوراست،بی قرارم،نسیم روضه ای ازهرطرف میوزه منم همون سمتی کشیده میشم

خسی دل خسته هستم درشب غمگین عاشورا

شب میقات،خسی هستم که باآه نسیمی میرود این سووآن سوتاپریشان بودنم امشب شوداثبات

دراین حالت زمان رامیکشم مثل نخی بیرون ازاین ابیات

پریشانی من سرایت میکنه به دیگران وهمه چیز؛نگاه کردم دیدم فقط من پریشان نیستم؛زمین وزمان پریشان حسینه

دراین حالت زمان رامیکشم مثل نخی بیرون ازاین ابیات

 واین گونه به جای این که پای روضه ی سخت وداعت باحرم گریه کنم...

 یک دفعه میبینم خودم راخسته در دروازه ساعات

حضور کاروانی که به شرحش  آه این توضیح شدلازم که نه عباس و اکبردارد ونه عون و نه قاسم

به روی نیزه هاجمعنددورهم

سر این اسمها هرچندناسالم؛ زمان چون ذهن من درروضه امشب پریشان است

 مگرکه میشود باشد سرجایش زمان وقتی که امشب حضرت زینب پریشان است

زینب که پریشون بشه عالم پریشونه؛ زینب که بهم بریزه هستی به هم میریزه؛ چه برسه به ذهن من !زمان ومکان و همه چی درهم میشه

 به روی روضه ی سخت اسارت چشم میبندم

 دراین اوضاع دل تنگی؛دراین حس پریشانی ؛

عقب تر میرود بامن زمان تا لحظه ای که آمده کرب وبلا زینب به مهمانی

برگشتم اون روزی که خانم واردکربلاشد،ذهنم پریشونه،دیگه پریشونم دیگه،ذهنم میره فقط میخواددنبال زینب باشه

رسیده کاروان این جانباشدهیچ توضیحی برای هیچ کس لازم

بهتون عرض کردم وقتی فکرم رفت دروازه ی ساعات سرها رو دور بر زینب دیدم اماچه سرهایی! یه جای سالم به این سرهانیست،این سرهااینجوری نبودکه

که هم عباس و اکبرداردهم عون هم قاسم به روی نیزهارفت دورزینب

اسمهاهستنو این دفعه ولی سالم

چه روزگاری داشته زینب وقتی وارداین کربلاشدباچه جلالی وجبروتی وارداین کربلاشد،بزرگترین بزرگان عالم دور و برشو گرفتن، عباس زانوخم کرد،باجلال وجبروت پیادش کردن

زمان داردعقب ترمیروداین دفعه تا آن جاکه عبدالله رفته خواستگاری خانه مولابرای زینب کبری

به خودمیبالد این جا نوکرت

به به که زینب ضمن عقدش بارهاشرط حسین ابن علی را میکند مطرح

که دوری ازحسینش درحقیقت غیرممکن بود

امیرالمومنین فرمودزینب جان اگرقصدازدواج داشته باشی عبدالله خوب شوهریه برات،عرض کردبابا

حکم آنچه توفرمایی و رای آنچه تو بنمایی

من فقط این شرط دارم،شرط من اینه که به عبدالله بگو:هرجاحسین بره منم باحسین میرم؛هرجاحسین بمونه منم باحسین میمونم؛ این زینب که شرط ازدواج میذاره

تحمل میکندآیاچگونه بعدامشب دوری اورا

که ساعاتی دگرباقیست تاآغازدوری، ظهرعاشورا

دراین لحظه وداعه عمه وارباب دیدن داشت

لهوف روضه هاشان هم شنیدن داشت

تماشای چنین تصویرمحزونی برای چشم هرعلامه ی دهری یقینا قیمت جامه دریدن داشت...

پس ازاین لحظه هادر لحظه ی گودال چون بوسیدزینب حنجرش را

تیغ قاتل نیزتصمیم بریدن داشت...

 و قد زینب کبری خمیدن داشت

 به غیرازگوشواره بوی بیتاب رقیه داستانهای کشیدن داشت

زمان خم شد،همینکه قامت ارباب روی نیزه اش خم شد

زمان برگشت درگودال وقتی  که سرت برگشت

روبه خیمه و عضوی ازاعضای بدنت کم شد

زمان درهم شد،آن وقتی که درگودال اعضای تو درهم شد

زمان چشم خودش رابست،تاازپیکرت یک چکمه بالارفت

به روی صفحه ی قرآن خدایاشمر با پارفت

زمان ازحال رفت اینجا،که هی ازحال زهرا رفت

زمان پاشیدازهم چون تنت پاشیده شدازهم

زمین که هیچ!حتی آسمان پاشیدازهم چون تنت پاشیده شدازهم

وبعدازبندبندتو اعضات پاشیده شدازهم

چون تنت پاشیده شدازهم

زمان درظهرعاشورادرنگی داشت درگودال

وهرچه شمر روی پیکرت باخنجرخودکاشت درگودال

سنان برداشت...

علاوه براینکه زینب یه هوچشمش بازکرددیدسری به نیزه بلنداست این بود،یه خورده این ورترنگاه کرددید:

تنی به نیزه هابلنداست دربرابرزینب...

حسین... چیه؟ چه خبرته؟

بعدازهزاروچهارصدسال ازراه رسیدی یه روسیاه مثل من داره یه نقلی میگه،تومیشنوی حالت اینه؛

اگراینست تاثیرشنیدن شنیدن کی بود....

چیکارکردزینب؟دوتادستاشو گذاشت روسرش"وامحمداه! واعلیاه وااماه

ای ملائک لاله درهامون کنید؛شمررا ازقتله گه....

حتمابایداین روضه رابخونم امشب شبشه یکی یکی باهمه خداحافظی کردبچه هاشوبغل گرفت باخواهراش خداحافظی کردهمه ی خانمهاوبی بی هااومدن با آقاوداع کردن فقط یه خانومه توخیمه اش مونده ازخیمه اش بیرون نیامده ازخجالت زینب علی اصغرهم که دیگه نداره همه دارو ندارش حسینه اما حیاء میکنه جلوبیادهمه خداحافظی کردن رباب موندتوخیمه این آتیش توجیگرش موندتاکی تومجلس آن طبیب دید سرها روچیدن به جان همه تون سرعلی اصغرهم بوداما سراغ سرعلی نرفت طناب اسارت راپاره کرددویدسرحسین رابغل گرفت آقا حسین

 

دانلود بخش اول

روضه شهادت امام حسین (ع) - خسی دل خسته هستم درشب غمگین عاشورا - حاج حسن خلج

دانلود بخش دوم

روضه شهادت امام حسین (ع) - خسی دل خسته هستم درشب غمگین عاشورا - حاج حسن خلج

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1600 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

دلمو دریای ماتم می کنم

قدم و روی تن خم می کنم

نگاه کن با چه مصیبتی دارم

 از رو خاکا تنتو جمع می کنم..

حسین...

پاشو از جا که دیگه دخترم آواره نشه

تا میون این سپاه صحبت گوشواره نشه

*دستور داد برید همه سر ها رو از بدن ها رو جدا کنید سرها ببرید بیایید رو نیزه ها سوار کنید

اومدن گفتن امیر یه سر رو نیزه بند نمی شه

چنان فرق متلاشی شده..

از بس که زخم و جای عمودش عمیق بود تنها سری بود که ز پهلو ...

حسین...

می دونی چرا عباس اینطور خواست؟چون اگه سر درست نصب می شد رو نیزه  هی چشم تو چشم سکینه می شد

هی چشم تو چشم رباب می شد

هی چشم تو چشم رقیه می شد

عباس طاقت نداره ....

هر کجا نشستی فریاد بزن غریب حسین...حسین....

هشتاد و چند سالشه هنوز کربلا ساکنه خیلیلاتون می شناسیدش،کفشدار سابق قمر بنی هاشم ،شیخ عباس کشوان ؛تو حرم آقا قمر بنی هاشم بودیم،سر شب بود باید درهارو می بستیم داشتیم زوار رو بیرون می کردیم در ها رو ببندیم یک وقتی دیدم یکی از خانم های عرب از این خانم های عرب بیابانی بچش تو بغلشه با عجله اومد تو،گفتم خانم برو،حرم تعطیله داریم می بندیم،دیدم اصلا گوشش بدهکار نیست،اومد دور ضریح قمر بنی هاشم،هی می گه یا ابوفاضل،یا ابوفاضل،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی..

خدام اومدن،خانم بیا برو بیرون

دلم سوخت برااین خانم دیدم حال خوشی داره زیارت می کنه،من بزرگتر از خدام بودم بهشون گفتم کاریش نداشته باشید،شما که الان می خواهید نظافت بکنید ،کارتون بکنید کارتون تموم شد من خودم اینو بیرون می کنم بذارید زیارت بکنه،مشغول کار شدیم یک نیم ساعتی گذشت،من دیدم،حواسم بهش بود،دور ضریح می گرده یا ابوفاضل ،یا ابوفاضل..

دیدم خسته شد،بچشو گذاشت زمین،خودش تنهایی داره می گرده یا ابوفاضل،یا ابوفاضل..

منم مشغول کار شدم یک نیم ساعتی گذشت،کارام تموم شد، اومدم سراغش ببینم اگر هنوز داره طواف می کنه نرفته  بگم برو دیدم پایین ضریح قمر بنی هاشم نشسته سرشو تکیه داده به ضریح چادرشو کشیده رو صورتش خوابیده..

اومدم کنارش دخترم پاشو دیدم جواب نمی ده،خانم پاشو می خوام در حرم رو ببندم

دیدم جواب نمی ده،گفت گوشه چادرشو گرفتم کشیدم،گفتم خانم پاشو ؛نگاه کردم دیدم بچه اش هم داره دست و پا می زنه گفتم پاشو این بچه ناراحته،این بچه شیر می خواد،این بچه کار داره،پاشو بچه ات رو بردار؛ گفت: تا گفتم بچه کار داره چشماشو باز کرد،گفت پس زنده شد؟!!

گفت سه روز پیش مرده به من می گن برو دفنش کن، گفتم باید اول برم حرم عباس ...

یا ابوفاضل ...

برادرم خواهرم گمان نکنی برا عباس کاری داره زنده کردن این برا من و شماست که خیلی مهمه،عباس یک گوشه چشمش هزاران مرده رو زنده می کنه.تو حرم قمر بنی هاشم روضه می خوند، منبری معروف رو منبر گفت : اشتباه کرد،گفت من نمی دونم از نظر مقامات سلمان بالاتره یا عباس بالاتره"شب خواب امیر المومنین رو دید

آقا بهش فرمود چطور نمی دونی؟

اگه عباس من به اولین و آخرین نگاه کنه همه رو سلمان می کنه،همه رو ابوذر می کنه، امشب دامن قمر بنی هاشم رو بگیریم،بگیم آقا جان شما راست می گی مرده زنده کنی،دل مرده منو زنده کن،آقا می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این دل نلرزه

می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این چشم منقلب نشه

آقا به داد ما برس..

یا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل

دستاتو قدم قدم از رو زمین بر می دارم

مثل آیه قرآن روی چشمم می زارم

دستامو

*گفت داداش به دادم نمی رسی؟ داره می آد،تو لشکر دیدن حسین داره می آد می ایسته ی چیزو برمی داره*

دستاتو قدم قدم از رو زمین بر می دارم

مثل آیه های قرآن روی چشمم می زارم

پاشو ای شیر نر ام بنین

دورمون لشکر گرگارو ببین

من بمیرم صورتت خاکی شده ...

دیدم از دور چطوری خوردی زمین

حسین....

پاشو..

خدا اون روز رو نیاره بی تو من زنده باشم....

چقدر کم شده قد رشید گل داداشم

*چیکارت کردن عباس من؟

فرمودند:ام البنین گفت،خیلی جالب فرمودند خیلی جالب،وقتی گفتند عونت رو کشتند گفتند فدای سر  امام حسین،جعفر تو کشتند فدا سر امام حسین ،از امام حسین بگو ،گفتند خانم عباستو کشتند.گفت می گم بابا همه هستی فدا سر امام حسین،از حسین بگو..

هیچ نگفت،هیچ فقط از حسین

راس راسی اینطوریه ها،انگار بعدها رفت کنار بقیع، کنار چهار تا صورت قبر نشست تازه اونموقع فکر کرد بشیر چی گفت؟ گفت عمود؟

باورم نمی شه،محاله کسی بتونه عمود بزنه..

عین این صحنه اربعین تکرار شد وقتی سکینه از ناقه پیدا شد دوان دوان دنبال زین العابدین گفت آقا قبر عمومو به من نشون بده ...

دستشو گرفت اومد کنار علقمه

گفت اینم قبر عمو جانمونه،نه باورم نمی شه

اون عمو تو این قبر؟!

قوت قلب حرم...

عباس می دونی چی کار کردی با من؟

قوت قلب حرم...

دیگه خم شد کمرم

پاشو..

نمی تونم که تنت رو تا به خیمه ببرم

رو تن پاره ی مشک مونده هنوز جای لبت

محاله محاله،عباس لب به مشک بزنه؟نه،نه ..

دردم اینه که داداش غرقه به خونه مژه هات

رو تن پاره مشک مونده هنوز جای لبات

دردم اینه که داداش غرقه به خونه مژه هات....

*تیر سه شعبه،سه تا پیکان داره سر هر پیکان...پیکان فلش ماننده...

ورودش آسانه 

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - قمر خانواده ی خورشید- حاج حسن خلج

دانلود بخش دوم

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - قمر خانواده ی خورشید- حاج حسن خلج

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 817 زمان : نظرات (0)

حسن خلج

 

هزار تا لشكر آمده  بیا كه برگردیم،بیا كه برگردیم

یكی با خنجر آمده، بیا كه برگردیم، بیا كه برگردیم

دل نگرون  زینب،برا سرت برادر

من هیچی

رباب دلش می لرزه، برا گلوی اصغر

می دونم اینجا یه جوریه، همین كه پام به اینجا رسید، دلشوره ام شروع شد.برا چی؟

مارو می گیرند از هم،بعیده كه بمونی

سه ساله ات رو بغل كن،حالا كه پیشمونی

زینب جان اینقدر بی تابی نكن

هنوز حرم عمو داره

نگاه به قد و بالای عباس بكن

هنوز حرم عمو داره،غصه نخور خواهر،غصه نخور خواهر

خانمم چرا اینقدر رنگت پریده؟

ركاب محملت میشه،پای علی اكبر ،پای علی اكبر

از الان زوده این جور بی تابی كنی،صبر كن یه خورده

یه روز میآد كه خواهر،محرم برات نمونه

آتیش بی حیاها، خیمه رو می سوزونه

وقتی به خیمه ریختند،گوشواره ها رو وا كن

از دست تازیونه، رقیه رو جدا كن

حسین....

تا شنید اینجا كربلاست،فرمود:عباس جان

با احتیاط لاله ی من را زمین گذار

عباس جان:

 سه ساله ی من را زمین گذار

با احتیاط یار حرم را پیاده كن

زانو بگیر وقار حرم را پیاده كن

با احتیاط تا كه نیوفتد ستاره ای

می ترسم آنكه گیر كند گوشواره ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزه گان محترمه در پناه تو

با حوریان رفته به زیر نقاب ها

یك لحظه روبرو نشده آفتاب ها

اینها آفتاب ندیده هستند عباس جان،اینها پرده نشین های پیغمبرند عباس جان

تو هستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

خیالم راحت  عباس جان

هستی تو و به روز حرم شب نمی رسد

چشم كسی به قامت زینب نمی رسد

چقدر كار عباس سنگین شد

از این به بعد ماه حرم آفتاب باش

عباس جان،مراقب این با حجاب باش

جون تو و جون زینب

یك عده یوسفند و یك عده مریمند

احساس می كنم همه دلواپس همند

فرمود:خیمه هارو به پا كنید،دقایقی گذشت. آقا ابی عبدالله دیدند بی بی زینب نیست،خبری از زینب نیست،این طرف آن طرف زینب من كجاست؟ كسی زینب من رو ندیده؟ یه مرتبه دیدند علی اكبر سراسیمه آمد جلو،بابا، عمه رفته پشت یه خیمه ای نشسته زانوهاش رو بغل گرفته،هی زیر لب میگه آخه من چیكار كنم؟آخه من چه جوری بدون تو برگردم؟سراسیمه رسوند ابی عبدالله خودش رو بالا سر زینب، بالا سر زینب ایستاد آفتاب به صورت زینب نخوره،خواهر جان چی شده اینقدر بی تابی؟سرش رو بلند كرد،گفت: حسین، خدا سایه ات رو از سر من كم نكنه. علی اكبر خبرم كرد،گفت:داری بی تابی میكنی،چیه زینب جان؟فرمود:حسین جان از وقتی پام به این زمین رسیده قلبم تحت  فشاره

از آن ترسم به غم دم ساز گردم

تو را بگذارم و خود باز گردم

حرف هایی بین این خواهر و برادر رد و بدل شد،همه راجب به امروز شما،زینب جان:اینجا میشه سرزمینی كه قبله ی دوستان ما میشه،از تمام عالم میآن،زیارت میكنند،برای ما گریه میكنند،خدا گناهاشون رو می بخشه،اگه اینجوریه باشه قبوله فچشم،صبر میكنم، حرف ها كه تموم شد سرش رو بلند كرد یه نگاه به علی اكبر .گفت: علی جان یه دون عمه به تو بدهكار شد،رفتی داداشم رو آوردی ممنونم عزیزم،بدهی رو گذاشت زینب، كی بدهی رو داد؟ابی عبدالله بالا سر علی اكبر نگاه كرد دید زینبم نشسته، حسین......

 روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا - هزار تا لشكر آمده  بیا كه برگردیم - حاج حسن خلج

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 883 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

دلم داره میگیره داداش چرا صدات گرفته

بگو چرا بغض آه روی لبات گرفته

برادر گل یه جور دیگه مهربونتری و

همش داری نازبچه ها رو تومیخری و

یه جوری شدی داداش هی بچه ها روبغل میکنی بیشترازهمیشه هی نازشونومیکشی

نگاه غریبت ...چشاتو نگاه میکنم میخونم ها

نگاه غریبت شبیه نگاه های مادرمه

کدوم روز

همون روزی که گفته بودبه باباروزآخرمه...

خبرداری چرا همینکه محرم میشه دلت زیرورو میشه مگه چه اتفاقی میفته روزدهم امام حسین شهیدمیشه،برای چی ازشب اول دلهازیرو روئهبیقرارهدربه درپرچمای ابی عبدالله هست چرااینجورمیشه امام صادق فرمود:همون روزاول خدادستورمیده پیراهن خون آلوده حسین بین زمین وآسمان به احتزاز دربیارن،بوی لباس حسین همه رودیوانه میکنه...

دلم داره میگیره داداش چراصدات گرفته

بگوچرابغض آه روی لبات گرفته

برادرانگار یه جوردیگه مهربونتری و...

همش داری نازبچه هارو میخری

 مخصوصا رقیه هی بغلش میکرد هی زیرگوشش میخوندعزیزم بعدازاین مواظب باش ازعمه فاصله نگیری

برادر انگار یه جوردیگه مهربونتریو

همش داری نازبچه هاروتومیخری و...

نگاه غریبت شبیه نگاههای مادرمه

این نگاهو میشناسم دلم میلرزه وقتی میبینمت

همون روزی که گفته بودبه بابا روز آخرمه

بامن اینجورنکن حسین...

توکه از دو عالم خبرداری

خبراز من ِخون جیگرداری

نگو که تو قصد سفر داری

میخوام بخونم برای تو روایت بابارو

دارن باهم حرف میزنن،گفت داداش یه دقیقه بشین

 میخوام بخونم برای تو روایت بابارو

یادت میاداون شبو شب شهادت بابارو

بااون نگاهش به مامیگفت مثل مادرتون

 به تو نه هابه من به عباس به حسن به بقیه

 بااون نگاهش به من میگفت مثل مادرتون

 دیگه نذاری دلش بگیره برادرتون

 هی سفارشتو میکرد،به عباس گفت عباس حواست باشه کربلا ها دست تودست حسین درنیاری هانمیدونم این  اشک وبغض گلوگیرمو چه کنم میخوام باهات حرف بزنم گریه هام نمیزاره

 نمیدونم این اشک وبغض تو گلومو چه کنم

بادستهای لرزونم اشکتومیگیرم  وچه کنم

توگریه نکن ...

 میدونم برای چی ناراحتی حسین جان نگران چی هستی

توگریه نکن خیمه ها بامن

توگریه کن ها خانوم به امام حسین گفت توگریه نکن توخیلی گریه کن...

توگریه نکن خیمه ها بامن

نه گریه چیه جاداردبرای این یه مصرع بمیریم همه مون همین جا

توگریه نکن خیمه هابامن

غموشعله وناسزا با من

تیرخلاص بزنم

گرفتاری کوچه هابامن

امام حسین دست زینب گرفت گفت بشین میخوام یه حرفی باهات بزنم ..

بذاربگم که کجایی و  اینها کیان عزیزم۲

بگم که چی میخوان ازمنو پی چیَن عزیزم

این زمینواین آسمونو این در و دیوار این لشکر اینها میدونی برای چی اومدن

زمینِ تشنه گلوی  سرخو صدامیزنه۲

تواینجا صیادپرنده رو بی هوا میزنه

بعضی وقتها خداشاهده به جان همتون راست میگم وقتی میشینم اینهارو نگاه میکنم به کارهای بچه ها رومیخوام تحصیح کنم یا  انتخاب کنم اینها  گاهی موقعه ها این جا که میام یه هو جامیخورم چون خیلی هاشون من حذف میکنم ها کنارمیزنم ها حرفهای که میدونم که شما اصلاطاقت نداریدبشنویدحق هم دارید ولی یه هو نمیدونم چه جوری میشه بعضی چیزها در میره یاروزی شماست قراره بشنوی جیگرت یه داغی برداره

زمین تشنه گلوی سرخو صدامیزنه

 تواینجاصیادپرنده رو بی هوا میزنه

 توضیح نمیدم

 گلهای بنفشه پیش چشای باغبون میسوزن

خودمیدونی،خودت میدونی

گلهای بنفشه پیش چشهای باغبون میسوزن

جووناپیش چشم باباهای قدکمون میسوزن

کنارعلی خسته وتنها میسوزیم همه باغم زهرا

صبرکن زینب... صبرکن...

کنارعلی خسته و تنهامیسوزیم همه باغم زهرا

برای چی کنارعلی اکبربرای حضرت زهرازینب میای میبینی یه جوری پهلوشو پاره کردن،زینب میای میبینی چشمت به اون پهلوبیفته یادمادرمون میکنی...حسین.. همیشه گریه های شب دوم یه طعم ومزه خاصی داره چون شب دوم شبه مرثیه نیست در واقعه مدیحه میخونن مداحا شماها دریای مواج محبت ولایتتون به تلاطم پیش ازپیش میادو اینجوری زار میزنی...آی گریه کن های حسین...آی اشک دارهای ابی عبدالله دو سه بیت چهارپنج بیت مدح میخوام بخونم به انداره یه دهه عاشورا اشک میشه غافل نشیدحواست به این چندبیت باشه...

 علم کاروان به همراهه

 مشک بر دوش حضرت سقا

میخوام ازت خواهش کنم یا سقای کربلا،برای این چندبیت شماگوشتون بگیرشما نشنوی آقا

خیل ناموس حضرت حیدر

 همه درپرده های حجب و حیاء

 پرده دار مخدرات حرم

 شیرغران بیشه ی لیلا

 چی شد چی شد ناموس داری؛نسبت به ناموست غیرت داری ؛ناموس دهرند این ذوات مقدسه...دارم  مدح میگم؛ حق داری زاربزنی کجابودی شماعصرعاشورا...یه نگاه به بدن حسین کردگفت: حسین ندارم معجری... حسین...حسین...اینجانباش برو کربلا برو دور خیمه زینب بگرد...رفقا چکار کارکنم مدح را ادامه بدم یا نه ازاین خانواده بازهم تعریف کنم یا نه از حیاء وحجابشون بگم یا نه

پرده دار مخدرات حرم

شیر غران بیشه لیلا

باد باداینجااجازه میگیرد

پرده راجابه جا کند حتی

ای بی شرفا ای نامردا حسین توگودال افتاده... دیدن حریفش نمیشن؛ یکی صدازد حسین اینجا خوابیدی خیمه هاتو غارت کردن،عمه جان زینب... عمه جان....

دیده هاسوی خاک افتاده

دیده ی نامحرمان نه دیده دشمنان نهجلوات زینب یه جوری یه بنی هاشم هم وقتی چشمشون به زینب می افتاد سرشون پایین می انداختن

دیده ها سوی خاک افتاده

 تا که زینب زمین گذارد پا

ثانی حیدر است

 کی زینب نه نه

ثانی حیدرهست  ومیگیرد زیربازو زینب کبری

عباس زانوخم کرد اکبرمحمل روگرفته حسین زیربغلها..علیامخدره زینب، ملیکه عالم هستی میخواداز محمل پیاده بشه باچه جلال وجبروتی ای خاک کربلا چکارکردی بازینب اینجوری پیاده شد؛نه  روزدیگه میخوادسوار شه یه نگاهی کردکجایی علی اکبرم کجایی قاسمم دیدهیچ کی نیست تک وتنها...لشکرمنتظرن اجازه ی نزدیک شدن به احدی نداده،زینب خودش یکی یکی بانوان سوار بر محملها کرده؛خود زینب یکی یکی بچه هارو تو بغل خانومها نشونده؛ همه ایستادن دوست و دشمن نگاه میکنن حالازینب خودش چه جوری میخوادسوارشه یه وقت دیدن داره میدوئه، رفت سمت گودال پاشو به دادم برس....حسین...

 

دانلود بخش اول

روضه شب دوم محرم ورود کاروان ب کربلا - دلم داره میگیره داداش چرا صدات گرفته - حاج حسن خلج

دانلود بخش دوم

روضه شب دوم محرم ورود کاروان ب کربلا - دلم داره میگیره داداش چرا صدات گرفته - حاج حسن خلج

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 646 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

در سکوته شکسته صحرا

کاروانی ز دور شد پیدا

کاروان عشیره سادات

کاروان قبیله طاها

کاروان سلاله های رسول

کاروان امام عاشورا

همشان لاله روی چون یوسف

شما از این حرفها به کجا میرین،به کجا میرسین من که دارم از زیبایی شون میگم از تراوتشون میگم

همشان لاله روی چون یوسف

همگی مستجاب چون عیسی

یک طرف روح آبه تطهیر

یک طرف معنی ذلقربی

یک طرف یادگارهای حسن

نجمه عجب پوزی میداد با پسراش

چه افتخاری میکرد به قاسم و عبدالله و بقیه شاهزاده های امام حسن.تو دلش میگفت آقا یکی یکی شون رو‌فدائیت میکنم،آه حسن جان حسن جان حسن جان،آسمان کربلا پر از ماه ستاره شده،ستارگان خیام حسین تلألو میکنند ودرخشش دارند،چشم آسمونیا خیره شده به خاک کربلا تو این خاک چه خبرهو چی شده اینقدر خورشید جمع شده تو این خاک وای از چند روز دیگه،یک طرف یادگارهای حسن،با نهایت به نهایت مؤدب و شیدا،در نهایت ادب دست به سینه ایستادند اما چشم از عمو بر نمی دارند،یه جوری دلداده عمو هستند،علم کاروان به همراه مشک،بر دوش حضرت سقا،اگه گفتی الان باید چی بگی،یا ابالفظل ابالفظل،{بزار یه چیزی یادت بیارم،همین الان به قمر بنی هاشم بگو آقا جان به حق اون کربلایی که رفتی،کربلا اربعین مون رو امضا کن‌ آقا،یا ابالفضل ابالفظل

 روضه شب دوم محرم ورود کاروان ب کربلا - در سکوته شکسته صحرا - حاج حسن خلج

تعداد صفحات : 16

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 231
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,349
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,349
  • بازدید ماه : 104,892
  • بازدید سال : 1,147,033
  • بازدید کلی : 19,652,861