از سفر آمده وقت سفر آمده است
مکن ای صبح طلوع
لبلۀ قدر من است و پدرم آمده است
مکن ای صبح طلوع
لالا سر بریده از قفا، بخواب روی پاهام بابا
هیچی نگو آخه هنوز درد میکنه لبت بابا
رقیه قربون رگای نامرتبت بابا
چرا نمیگی راز مگو تو ماجرای خنجر و گلوتو
بشکنه اون دستی توی آتیش
شبه موهات سوزنده موتو
سرت که بردن به نیزه سپرده بابا حسین
بمیرم که لبات هنوز آب نخوردن بابا حسین
غریب گیر آوردن بابا حسین
حالا بابا بزار که از خودم بگم
برای چی پیر شدم بگم
توی راه شام یه شب که از قافله جا موندم باباجون
زجر اومد دیگه خودم فاتحه مو خودنم باباجون
یادم نمیره کابوس اون شب
منو کشیدش به پشت مرکب
یادم نمیره بخاطر من زد
تازیونه به عمه زینب
با قد خمیدم رو خارا دویدم بابا حسین
چقدر حرف بد از حرمله شنیدم بابا حسین
شور و نفس های منی رقیه
از تو میخونم علنی رقیه
سرم رو میشکونم برات با این ذکر
حب و غمت اجننی رقیه
عشق یعنی مستی پای تو
این شور و روضه های تو
رحمت به کل نوکرات
لعنت به منکرای تو
کوری منکرای تو بی بی میخونم
کلب رقیه بودم و هستم میمونم
یا رقیه یا رقیه.....
دلم برا تو میزنه ای جونم
گریه برات کار منه ای جونم
مال خودت کردی و رفت هر کی که
دیوونه و سینه زنه ای جونم
ذکر این سینه زن تویی
حک روی این بدن تویی
شیرینه اسمت رو لبم
حلوای قند من تویی
جونم به عشق تو تو که مافوق عشقی
آخر یه روز به عشق تو میشم دمشقی
یا رقیه یا رقیه........
دلم رو بردی دلبر اربابم
سه آیه داری کوثر اربابم
وقتی تو هستی دختر اربابم
خوشم که من غلام این اربابم
هستی تو مثل فاطمه
خاک پات کل عالمه
جا داری رو دوش عمو
ای عشق شاه علقمه
وقتی رقیه میری روی دوش سقا
از عرش خود خدا میخونه ماشاءالله
یا رقیه یا رقیه.....
قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر
قرار بودبیای پیش رقیه تو خرابه
کو آغوشت تو آغوشت بخوابه
چشاتو وا کن این افتاب بتابه
سرت رو میبوسمبه روی زانوهام
نیفتی از دستمامون از بازوهام
نه تو دستی دارینه من مویی دارم
که دستاتو بابابزاری تو موهام
قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر
من الذی ایتمنی.........
دست حرامی شدهحوالۀ صورتم
این جای انگشترهنه چالۀ صورتم
تو گوشم صدای مادرت میپیچه بابا
که افتاده کنار کوچه بابا
فدک، مادر، کتک یعنی چه بابا
یه بی رحم ظالممنو زجر آور زد
که انگاری قنفذلگد بر مادر زد
بهش گفتم آقااین انگشتر مال
بابامه اون هم باهمون انگشتر زد
قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر
دلم گرفته چقدر دلخورم از ادما
به گریه افتادم از خندۀ نامحرما
نگاه کنمنو عمه الان همسنیم انگار
نگاه کن پیر شدیم تو کوچه بازار
ما بودیم و یه عده مردم آزار
اگه جا میموندمکتک میخورد عمه
به سختی تا اینجامنو آورد عمه
حالا قبل از اینکهبمیرم آهسته
میدونم قبل از منواسه تو مرد عمه
قرارمون بود بیایسر قرارم پدر
حالا که تواومدیآروم ندارم پدر
بابا ای لعنت به شامیا، وای
صد رحمت به کربلا، وای
از این نا مسلمونا، وای
اینقدر آزار ندیده بودم
بین انزار نرفته بودم
من تا حالا به عمرم بابا
کوچه بازار نرفته بودم
کوچه های یهود عمومون نبود
بین آتیش و دود عمومون نبود
صورتا شد کبود عممون نبود
بابا از چشم ترم بگم یا
از درد سرم بگم یا
از حال حرم بگم بابا
دیگه طاقت ندارم بابا
خواب راحت ندارم بابا
من به جایی جز آغوش تو
اصلا عادت ندارم بابا
خولی و شمر و زجر
با هم یار شدند
سخته دست اینا گرفتار شدند
همه از دخترت طلبکار شدند
بابا این قصه به سر رسید، وای
بعد مجلس یزید، وای
شد موهام همه سپید، وای
خیزرون تا بالا می برد
عمه رو هی صدا می کردم
زیر لب تا میخوندی قرآن
واسه لب هات دعا می کردم
به لبات چوب میزد سر بی بدن
چقدر داد زدم بابامو نزن
ولی افتاد زمین بابا حرف من
هی زد تو رو هی زد تو رو
بین انزار نرفته بودم
من تا حالا نو عمرم بابا
کوچه بازار نرفته بودم
سر بابامو بریدن، منو به اسیری بردن
حال روز منه اینجادیگه کیه که ندونه
آخه بگو به من عمهسری که باشه رو نیزه
توی این یه ماه از اون سردیگه چیزی نمیمونه
برای این سه سالههمین سرو آوردن
مسافر تنوروبه دست من سپردن
وای بابا بابا............
حالا منم و تویی
حالا منم و سرت
حالا تو بیا بشین
روی پای دخترت
یادته بابا میگفتییه روزی توی مدینه
دست مادر و شکستنجلوی چشای حیدر
اگه بیای ببینی حال روز اسیرا رو
برای تو میشه تازه داغ روضه های مادر
ببین شبیه زهراببین قدم خمیده
باور کن از مصیبت همه موهام سفیده
وای بابا بابا............
حالا شنیدی ازمروضه های مادرو
بیا برام بخون لالایی آخرو
حالا منم و تویی
حالا منم و سرت
حالا تو بیا بشین
روی پای دخترت
بی خداحافضی رفتی نه تو بود نه عمو بود
وسط آتیش خیمه معجر و موی سرم سوخت
آواره توی بیابون به روی خار مغیلان
سراغ تو می گرفتم که یه دفعه کمرم سوخت
برام شده یه کابوسصدای تازیونه
لگد زدن به پهلومبی عذر و بی بهونه
وای بابا بابا............
حالا که دیدی چی بودسوغاتی این سفر
بابا دیگه وقتشه منو باخودت ببر
حالا منم و تویی
حالا منم و سرت
حالا تو بیا بشین
روی پای دخترت
تعداد صفحات : 18