loading...

آئین مستان

متن سینه زنی زمینه علی اصغر,سینه زنی زمینه علی اصغر,علی اصغر,متن مداحی علی اصغر,مداحی علی اصغر,,متن سینه زنی شب هفتم محرم,سینه زنی شب هفتم محرم,سینه زنی هفتم مح

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 608 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6709 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3814 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 718 زمان : نظرات (0)

علی جان، به بالین تو آمده پیمبر
علی جان، مرا از پس این غبار بنگر
بنوش از چشمۀ کوثر
زبان ها ناتوان بود از بیان این مصیبت
ببین صد تکه شد آیینه ام بر خاک غربت
هزاران آه که این بود مزدِ رسالت
می مانیم، بر پیمان، این خون ها، امضامان
علی علی علی جان……..
یا جداه، خوشم که می شوم فدایی تو
یا جداه، من و تبسم خدایی تو
سرآمد جدایی تو
مرا آیینه خواندند و شکستم از خجالت
منم سرباز راه تو، تویی خورشید امت
که نذر راه تو بود این قد و قامت
این خواب است، یا رویا، می بینم، جدم را
علی علی علی جان……..
ببینید، ملاقات علی اکبر و احمد
عیان شد، به کربلا جمال دومحمد
از آن سو فاطمه آمد
فتاده در دل صحرا یلی هم نام حیدر
به خلق و خُلق ومنطق اشبه الناس به پیمبر
شده فاتح در این جنگ نابرابر
از خون، آن سردار، این صحرا، شد گلزار
علی علی علی جان……..
الهی، گل محمدی شوم چو اکبر
شهادت، مرا هم برساند به پیمبر
که باید گذشت از سر
مرا پهلو شکسته،بی سرو دست، اربا اربا
به آغوش شهادت بَر که دلگیرم ز دنیا
گواه توبه ام کن شهادتم را
پاکم کن، یا الله، با عشق، ثارالله
حسین حسین حسین جان........


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 529 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...

ناباورانه می برم ای باورم تو را

ناباورانه غرق به خون تا حرم تو را

سخت است روی سطح عبا جمع کردنت

پاشیده اند بس که به دور و بَرم تو را

پا را مَکِش،که شیوَن زنها  بلند شد

سوگند میدهم به دِلِ دخترم تو را

لبخندها بلندتر از قبل میشود

وقتی که میکشم به دو چشمِ ترم تو را

حالا صدای هلهله ها هم بلند شد

یعنی که آمده ببرد خواهرم تو را

ای غیرتی به خاطر عمه بلند شو

مگذار از میان حرامی برم تو را

جای من شکسته ببین در میان خون

با دست خود شانه زده مادرم تو را

وای از حرم که می نگرد ساعتی دگر

بر نیزه می بَرند کنارِ سرم تو را

میخواستم بغل کنمت باز هم نشد

تکه به تکه در بغل می برم تو را

از اکبرم چه ریخت و پاشی نموده اند

این تکه تکه در بغلم جا نمی شود

اشکم کفافِ این همه زخمش نمی دهد

جایی برای بوسه که پیدا نمی شود

یک نیزه از بلندیِّ اسبش زمین زده

جا کرده خوش به پهلو ی او ،پا نمی شود

افتاده بس که فاصله در این "فَقَطَعوا"

در یک عبا تمام تنش جا نمی شود

یک پیرمردِ داغ ِ جوان دیده، هیچ جا

اینگونه بین خنده تماشا نمی شود

یارم شوید، آه، رفیقانِ اکبرم

تا خیمه بُردنش تک و تنها نمی شود

تا گیسوان عمه پریشان نگشته است

کاری کنید، اکبر من پا نمی شود

 "وَلَدی عَلی، عَلَی الدُّنیا بَعدَكَ الْعَفا"...ببینید چه جوری جوانم رو از من گرفتند...کمک کنید نیزه رو از دهانش بکشم بیرون...یه وقت نکنه خواهرم زینب بیاد،این صحنه رو ببینه میمیره...ای حسین...

بادی وزید و پیراهنت را به هم زدند

یک باره کافران بدنت را به هم زدند

با تیغ و نیزه ، کُل تنت را به هم زدند

با نعل اسب ها دهنت را به هم زدند

حسین...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1558 زمان : نظرات (0)

تو را قسم به نگاهت نیفتم از چشمت

به برقِ چشم سیاهت نیفتم از چشمت

قدم قدم زِ شما دورتر شدم ، حالا

نشسته ام سر راهت نیفتم از چشمت

چو دل ز قید بریده ام تو واکنی آغوش

من و امیدِ پناهت نیفتم از چشمت

آقاجانم .. چی داریم رو کنیم این شبا ..

نییَم چنان شهدا رو سفیدِ تو ، اما

منم غلام سیاهت نیفتم از چشمت

مرا جدا نکن از اشکِ روضۀ ارباب

فدایِ ناله و آهت نیفتم از چشمت

دیگه این شبا هر کاری بلد بودم کردم که یکم به چشمت بیام .. گفتی بیا ، اومدم؛ گفتی گریه کن، گریه کردم؛ گفتی سینه بزن ، سینه زدم؛ دیگه کاری از دستم برنمیاد .. آقام آقام .. آقام آقام .. به اندازه ای که دلتنگ آقات شدی بگو آقام آقام .. آقام آقام  ..

به اشکِ صبح و مساء ت به دیدگان تو

مرا که نیست شباهت نیفتم از چشمت

این شبها یه وجه مشترک بین من و آقامِ .. این شبها آقام برا حسین گریه میکنه ، منم میشینم برای حسین گریه می کنم .. اما گریۀ منِ بیچاره کجا ، گریه و نالۀ امام زمان کجا .. هی به سینه اش میزنه هی میگه جد غریبم .. ای عمه جانم ..

کنون قریب هزار و چهارصد سال است

به قتلگاه ست نگاهت نیفتم از چشمت

قسم به روزِ نجات اسیریِ زینب

مرا بخوان به سپاهت نیفتم از چشمت

خوش به حال همه بچه هایی که در دفاعِ از حرم بی بی رفتن و جونشونُ برا این خانم دادن. الان جایِ همشون اینجا خالیِ اما اگه صدایِ آنها رو هم می شنیدیم میگفتن جایِ همۀ شما دور حسین خالیِ ..

دیگه این شبها همه دورِ حسین حلقه می زنیم به به .. آقا برا ما از جوونِش میگه .. میگفت خوابِ رفیق شهیدمُ دیدم. چه خبر جعفر؟‌ گفت اینجا هر شبِ جمعه دور حسین حلقه می زنیم .. آقا به ما میگه شما از لحظۀ شهادتتون برا من تعریف کنید .. ما برا آقا تعریف می کنیم ، تعریف ما که تموم میشه همه به آقا میگن آقاجان حالا نوبت شماست ... آقا شروع میکنه برا ما شهدا روضه میخونه .. ما هم ناله میزنیم و گریه می کنیم ..

به سمت کربُبَلا هر سحر سلامم باد

در انتظارِ نگاهت نیفتم از چشمت

هر شب سلام میدیم ، امشبم یه سلام محضر آقامون بدیم:

السَّلام عَلَیْكَ یَا أبا عَبْدِ اللهِ  السَّلام عَلَى الحُسَیْن ، وَعَلَى عَلیِّ بْنِ الحُسَیْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَیْنِ ، وَعَلَى أصْحابِالحُسَین.

میگه دیدم دم میدون مین ایستاده بودن جر و بحث میکردن. فکر کردم دعواشون شده. رفتم جلو ، دیدم پیرمرده با یه جوونی هی این به اون میگه بابا بزار من برم .. پدرِ میگه نه پسرم تو جوونی من دیگه سنی ازم گذشته محاسنم سفید شده .. تازه من نمیتونم ببینم جوونم چطور جلو چشمام بال بال میزنه .. من باید برم. میگه چند قدم که برداشت مین منفجر شد ، پسرِ تو سرش میزد ، رفت پیکرِ باباشو بغل گرفت. بازم خیلی خوبه، خوب شد پسرِ نرفت والا باباهِ جون میداد ..

به روی خاک جگر ریخته و یا پسرم

ابراهیم پیغمبرم وقتی میخواست اسماعیل رو ذبح کنه ، هر چی خنجرُ میذاشت به گلو میدید نمیبره .. خنجرُ پرت کرد به تخته سنگ خورد ، تخته سنگ دو نیم شد. گفت این چه سِرّیِ چرا هر چی میبرم نمیبره؟ خنجر به زبان آمد خدا نمیزاره من ببرم .. پرده ها کنار رفت ، ابراهیم این کار ، کار تو نیست میخای بهت نشون بدم کار کیه؟ یهو صحنه ای از کربلا برایش مجسم شد ..

لشکر کوفه و شام ایستاده

به تماشایِ شه و شهزاده

شه رویِ نعش علی افتاده

همه گفتند حسین جان داده ..

امشب باید مثه جوان از دست داده ها گریه کنی ..  دوتا جوون هستن که باید براشون بلند بلند گریه کنی .. یکیش مادرمون فاطمه .. برا 18 ساله با همه وجودتون باید گریه کنید، یکی هم برا جوانِ حسین .. (چرا؟ ..) اگر کسی از اینجا رد شد گفت امشب چه خبره؟ اینها گریه شان با شب‌های قبل فرق داره ، بگن آره اینا امشب جوان از دست دادن ..

به رویِ خاک جگر ریخته و یا پسرم

به روی خاک پسر ریخته و یا جگرم

بلند می شوم و باز می خورم به زمین

بلند می شوم و میخورد زمین کمرم

هزار بار بمیری ولی نبینی که

به روی دست جوانِ تو دست و پا بزند

شکستن کمرم سخت و سخت تر اینکه

جوان تو نتواند تو را صدا بزند ..

هی صدا میزد وَلَدی چرا جوابمو نمیدی؟ سابقه نداشت صدا کنم جوابِ باباتُ ندی ... تا اومد جلو ، سر و بغل گرفت ؛ فهمید چرا صداش در نمیاد ..یهو دیدن حسین انگشتِ مبارکُ انداخت تو گلویِ علی ..

یک فزع کردی تمام صورتم را خون گرفت ..

لخته خون هارو از دهنِ علی درآورد .. دو تا نفس کشید جان داد جلو حسین .. ان شاءالله پدرای شهدا امشب صدایِ منو نشنون .. 

تو را همین که زدم بوسه ای پشیمانم

که کاش بوسه بر این نیمه جان نمی دادم

بغل گرفتمُ دیدم به خاک میریزی

ببخش کاش تنت را تکان نمی دادم

نشسته مادرمُ میزند به پهلویش

زدند نیزه که حرف مدینه را نزنند ..

خدا بخیر کند خواهران تو جمع اند

خدا کند که پس از تو سکینه را نزنند

یکی به سینۀ خود میزند یکی به سرش

یکی یکی ز تنت نیزه می کشد بیرون

ببین که مادرم اینجاست تا نفس بکشی

ببین که از دهنت نیزه می کشم بیرون

به خدا هیچ روضه ای سخت تر از روضۀ علی اکبر نیست. شیخ جعفر گفت نگید روضۀ علی اکبر بگید روضۀ جون دادنِ حسین .. آخه از دور دید خداحافظیش با زنها تموم شد ، سوار مرکب شد ، صدا زد علی جان بیا پایین .. چیه بابا؟ یکم جلو بابا قدم بزن .. میخام قد و بالایِ قشنگتُ ببینم .. با یه حسرتی ابی عبدالله نگاه به جوونش می کنه .. بعضی جاها نوشتن ابی عبدالله محاسنشُ به دست گرفت آه میکشید خدا میبینی دارم کی رو روانۀ میدان میکنم .. شبه پیغمبرِ .. علی اکبرِ ..

رفت جنگ نمایانی کرد ، یاد داده به این اسب، هر وقت دست گردنت انداختم منو برگردون .. خودش رو انداخت روی گردن اسب، کنایه از اینکه منو زودتر برگردون سمت خیمه ، اما این قطرات خون اومد جلو چشمایِ اسبُ گرفت (یه لحظه تصور کن) اسب راهشُ گم کرد ، بعضیا میگن اسب رفت سمت میدان تو دل لشکر ، اما بعضیا هم میگن تا یه نفر دید اسب حیران شده اومد افسار اسبُ گرفت .. اسب برداشت .. بریم یه جایی که حسین دستش بهت نرسه .. کوچخ باز کردن .. یکی با یه نیزه .. یکی با شمشیر .. یه نفر داد زد گفت اسمش علیِ .. آوردنش .. (ارباً ارباً میدونی یعنی چی؟ این حرفا فقط ماله محرمِ) عرب به زخم نامنظم ، به قطعات نامنظم میگه ارباً اربا .. فلذا چون دشمن وقت نداره، با عجله داره میزنه .. نامنظم میزنه .. چون هر لحظه میدونه الان حسین سر میرسه .. پسرشِ جوونشِ .. فلذا با عجله هی میزدن .. یهو اربابِ من و تو دید علی رو گم کرده ، اما یه گوشه از میدان شلوغه .. علی رو زمین افتاده .. این نیزه ها هی بالا میره، شمشیرا بالا میره .. گرد و خاک به هوا شده .. چه خبره؟ علی رو همه دارن میزنن .. ای حسین

 یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتی

این همه نیزه چرا دور و برت افتاده

بگم چجوری زدنش؟ مثلِ مدینه .. تو کوچه .. هر کی با هر چی دستشِ مادر ما رو .. حسین ..

با خونت تو صحرا ، چه گلهایی کاشتی

با جسمت برا من ، چه ردی گذاشتی

با تو تیکه تیکه ، راهُ پیدا کردم

تو این دشتِ تاریک ، ماه و پیدا کردم

از اون ماهِ کامل .. قد یه ستاره ..

نمونده به جز این تنِ پاره پاره ..

فرستاده بودم .. علی اکبرم رو ..

ولی میبرم من علی اصغرم رو ..

همه اومدن، عباس اومده، همه جمع شدن ، دیدن یه زنی از دم خیمه هی بی سر و سامانِ ، هی به سر میزنه .. وای پسرِ برادرم .. وای حسینم ..

خیز و از جا آبرویم را بخر ...

عمه را از بین نامحرم ببر ..

اینجا ابی عبدالله غش کرده رو بدن، یهو دید یه دست گرمی اومد رو شونه اش سرُ برگردوند ، خواهرم تو چجوری این مسیرُ اومدی نگفتی نگاهت میکنن نامحرما ؟.. دقیقا مثل اون لحظه ای که علی رو بردن مسجد .. مادر سادات یه دست به کمر گرفت تو این کوچه ها هی میدوید هی میخورد زمین .. علی .. حالا اومد کنارِ این بدن ، علی جان :

میشینم رو زانو ، دیگه جون ندارم

علی اکبرامُ پیشِ هم میزارم

چجوری من از این ، بدن سردرآرم

کجاشُ ببوسم ، کجاشُ بیارم ..

یه لشکر حرومی ، پر از بغض و کینه

یه کوچه وا کردن شبیه مدینه ..

علی بود و بغضش ، یه لشکر به حیدر

می گفت یا علی میزدن چند برابر ..

حالِت رو که می بینم اکبر

یادم میفته حالِ مادر

هر دو یاس جوون پر پر .

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 572 زمان : نظرات (0)

لالایی امیدم ، لالایی بهارم ، لالایی گلم

الهی بمونی همیشه کنارم، لالایی گلم

به گریه که افتادی قصه شروع شد

دلیل همه خنده های عدو شد

چه نقشه ای دارند برای گلوت با

سه شعبه ای که سهم چشم عمو شد

کاشکی میشد بزرگ شی مثل علی اکبر

همش خیاله نذار که آرزو به دل بمونه مادر

همش سرابه ، به همه گفتم ساعت مرگ ربابه

گهواره خالی گُلم باید رو سینه ی صحرا بخوابه

وای علی اصغر....

لالایی قناری ، چقدر بیقراری ، لالایی علی

چشات شده بارون ابر بهاری لالایی علی

نفس توی سینت نمونده عزیزم

کی بغض صداتو شکونده عزیزم

داره زیر آفتاب میسوزه لب تو

سه شعبه گلوتو سوزونده عزیزم

شبیه ماهی تلظی میکنی فدات بشم الهی

آبت ندادن باید بری پر بکشی نمونده راهی

ای نور دیده ، سرت به پوست بند شده اِی گلو بریده

بشکنه دستش حرمله زندگیمو به آتیش کشیده

وای علی اصغر....

تو رفتی و اما با گریه میخونم لالایی علی

تو رفتی سخته که زنده بمونم لالایی علی

لباست هنوزم تو دستمه مادر

قرار دل زار و خستمه مادر

بابات داره خاک رو تنِ تو میریزه

چی مرهم قلب شکستمه مادر

بمیره مادر چجوری بوسه از لبات بگیره مادر

سر مزارت نشسته و تو خیمه ها نمیره مادر

جدا نمیشه ، مادرت از بالای قبرت پا نمیشه

برات بمیرم سر تو که به روی نیزِ جا نمیشه

وای علی اصغر....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 669 زمان : نظرات (0)

سادات شرمنده

حرمله به اشک حسین میخنده

سادات شرمنده

سر علی به تار مویی بنده

سادات شرمنده

آب نشد بیاد به خیمه ها از غم عمو بگید بسه

روضه سه شعبه لازم نیست تنها از گلو بگید بسه

پدر در پشت خیمه دم گرفته

سرت را با تنت با هم گرفته

علی عادت به انگشت عمو داشت

به جایش تیر را محکم گرفته

سادات شرمنده

جلو رباب سر و رو نی میبنده

سادات شرمنده

 گریه نمیکنه علی میخنده

سادات شرمنده

نیزه که اسباب بازی نیست، نیزه ها رو هی تکون ندید

مادرش دق میکنه به هم، راس اصغر و نشون ندید

دعا دارم مبادا سر بیفتد

کسی با نیزه دارش در بیفتد

دعا دارم اگر می افتد این طفل

فقط بر دامن مادر بیفتد

وداعی لااقل با من نکردی

نگاهی موقع رفتن نکردی

به تو می آمدی افسوس مادر

لباس تازه ات را تن نکردی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1107 زمان : نظرات (0)

لالایی میخونم بخوابی گلم

نمونده توی خیمه آبی گلم

داری توی چشمات یه دنیا سوال

عموم کو؟ ندارم جوابی گلم

رقیه که از خیمه بیرون میاد

نگاه میکنه کی عمو جون میاد

لالایی میخونم بخوابی شاید

تو خوابت ببینی که بارون میاد

بی وفا بارون هوا گرم کرب و بلا بارون

نگاه کن به این تشنه ها بارون

گلم میزنه دست و پا بارون

بی وفا بارون دارن میمیرن بچه ها بارون

تو رو جون سقا بیا بارون

میخوامت تو رو از خدا بارون

ای خدا میشه بارون بیاد....

لالایی میخونم که بی طاقتم

چقدر تلخ امروز و این ساعتم

تکون میدم هر لحظه گهوارتو

تعجب نکن این شده عادتم

لبات خشکه دارم میمیرم علی

همین تشنگیت کرده پیرم علی

به جون تو دق میکنم بعد تو

دیگه زیر سایه نمیرم علی

من فدات مادر چقدر غصه دار صدات مادر

میفهمم من از گریه هات مادر

به قربون زخم لبات مادر

من فدات مادر صدام میزنی با صدات مادر

دیگه وا نمیشه چشات مادر

الهی بمیرم برات مادر

ای خدا میشه بارون بیاد....

لالایی میخونم با اشک چشام

 عزیزم بگو که میمونی برام

داری میری و غصۀ رفتنت

منو میکشونه تو میدون بیا

منو هم ببر من ندارم گله

بذار که ببینه منو حرمله

بسوز دلش واسۀ مادرت

که داغت علی قاتل این دله

اصغرم ای وای شدی نو گل پرپرم ای وای

چه خاکی بریزم سرم ای وای

شبیه بابات مضطرم ای وای

اصغرم ای وای قرار ما پشت حرم ای وای

که خاکت کنیم دلبرم ای وای

نمیشه غمت باورم ای وای

ای خدا میشه بارون بیاد....

 

تعداد صفحات : 31

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 351
  • آی پی دیروز : 313
  • بازدید امروز : 4,328
  • باردید دیروز : 2,722
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 28
  • بازدید هفته : 19,502
  • بازدید ماه : 100,122
  • بازدید سال : 1,310,046
  • بازدید کلی : 19,815,874