ای داده در ماه جمادی فیض از دست
برخیز کز جام رجب گردیم سر مست
ماه دعا ماه نیایش ماه توحید
هر شام آن شام دعا هر صبح آن عید
برخیز کز نهر رجب آبی بنوشیم
از دست ساقی باده ی نابی بنوشیم
برخیز تا عمری بود باقی، کجایی
جام طهورا می دهد ساقی کجایی
برخیز بر زلف عبادت شانه ای زن
پَر در شرار عشق چون پروانه ای زن
دل بزم توحید آمده برخیز، برخیز
عید آمده، عید آمده، برخیز، برخیز
آغاز ماه است و زمین دریای انجم
تابیده از برج ولا خورشید پنجم
میلاد فرزند امام الساجدین است
در جلوه روی ماه زین العابدین است
بنت الحسن ای عالمی را کرده گلشن
امشب پیمبر زاده ای چشم تو روشن
این چار خورشید ولا را نور عین است
نجل علی مِهر حسن ماه حسین است
نسل امامان همام از باب و مام است
آری امام ابن امام ابن امام است
این یوسف دو فاطمه در انتصاب است
این یادگار احمد ختمی مَاب است
این می فروزد نور را در محفل جان
این می شکافد علم را با تیغ برهان
این است خورشید فروزان هدایت
این میوه ها می چیند از نخل ولایت
این ماه را نبود به زیبایی قرینه
دور سر او گشته خورشید مدینه
امشب خدا مرآت احمد آفریده
بار دگر بر ما محمد آفریده
این است فرزندی که از جد کرامش
آورده جابر با ادب عرض سلامش
رخسار او گلزار هستی را صفا داد
انگشت او چشمان جابر را شفا داد
هفت آسمان خشتی ز ایوان رفیعش
گل بوسه ی جبریل بر باب البقیعش
ما شیعه یعنی پیرو آل رسولیم
شاداب عطر ناب گلهای بتولیم
دامان ما دامان عزت بوده ز آغاز
میزان ما قرآن و عترت بوده ز آغاز
ما از سقیفه نه که از نسل غدیریم
بر سینه ی خصم علی پیوسته تیریم
ما شیر حق را تا ابد از رهروانیم
نه اهل صفین نه جمل نه نهروانیم
ما بعد موسی راه هارون برگزیدیم
از سامری ها تا قیامت سر بریدیم
هرگز نیفتد نغمه ی توحید از جوش
گوساله های سامری خاموش خاموش
با حضرت او الفتی دیرینه داریم
هر شب بقیعی در درون سینه داریم
ما اهل درد و اهل سوز و اهل داغیم
هر یک چراغ چار قبر بی چراغیم
دیدیم یک دریای نور این قبرها را
بوسیده ایم از راه دور این قبرها را