ای به خون خفته من گل نشکفته من
شاهد سوز من و درد ناگفته من
اولین کشته مظلوم ولایت پسرم
به خدا هدیه نمودم به خدایت پسرم
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من
من شدم سنگر تو تو شدی سنگر من
قلب تو تاب فشار در و دیوار نداشت
سینه نازک تو طاقت مسمار نداشت
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من
قصۀ محنت تو سند غربت من
گم شده تربت تو همچنان تربت من
کس نداند که چه آمد به سرت ای پسرم
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من
من و تو دو یاریم در کنار حیدر
تو ز من تنهاتر من ز تو تنهاتر
صورتم از اثر شعلۀ آتش افروخت
در همان لحظه دل سوختهام بهر تو سوخت
نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من