حسن جان ، غریب فاطمه ...
از اون شب که فاطمه رفت
چشاش شد دریای غربت ...
حسین شد ، معنای گریه
حسن شد ، معنای غربت ...
امامی ، که دریای کرم بود
نصیبش ، فقط ظلم و ستم بود
همیشه ، دلش لبریز غم بود ...
یه عمر از درد و غم بیصدا سوخت
غریب و تنها ، بی همنوا سوخت
همیشه خون بود قلبی که بین
کوچه ها سوخت ...
حسن جان ، غریب فاطمه ...
غم و درد و اشک چشماش
همیشه داشت بوی مادر
حسن دیده ضرب سیلی
چه کرده با روی مادر
تو خونه ، گلی پر پر ندیده
پر از اشک ، چش خواهر رو دیده
رو خاکا ، خودش مادر رو دیده ...
خودش دیده که مادر زمین خورد
یه عمر از این غم خوابش نمیبرد
همین غم ها باعث شد که مثل
لاله پژمرد ...
حسن جان ، غریب فاطمه
آخرین ارسال های انجمن