پر از تب و غم و آهم، مگر نمی بینی
غریق بحر گناهم ،مگر نمی بینی
در این جهان که دلِ من اسیر آن گشته
بدون پشت و پناهم مگر نمی بینی
شکسته باده ام، اما دل مرا مشکن
بده به میکده راهم، مگر نمی بینی
ای خدایِ من،ماهِ رمضون رسیدِ،مگه نمی بینی؟ حالِ من خرابِ...
گمان مکن که دلِ شب، تکبّری دارم
به عجز خویش گواهم، مگر نمی بینی
بحقِ امام رضایِ رئوفم، الهی العفو...
مگو که از چه صدایت برون نمی آید
فتاده در ته چاهم، مگر نمی بینی
اگه به فریادِ من نرسی کارِ من تمومه،اگه منو انتخاب نکنی شیطون منو با خودش بُرده،به دادم برس...به فریادم برس...
دلم ز هجر شهیدان شکسته شد، یا رب
سرشک دیده گواهم، مگر نمی بینی
بگو به مهدی زهرا، که من به هر لحظه
به انتظارِ نگاهم ،مگر نمی بینی
امام زمان منتظرت هستم با شما شبهای قدر قرآن به سر بگیرم،منتظرم نماز عید فطر به شما اقتدا کنم،آقاجان!...ای پسرِ زهرا بحق مادرت،که بین در و دیوار صدا زد:" یا فِضَّةُ خُذینی " فضه بیا به دادم برس... وَ اللَّه فَقَدْ قُتِلَ ما فی اَحْشائی" فضه محسنم رو کشتن