loading...

آئین مستان

روضه شهادت حضرت فاطمه, شهادت حضرت فاطمه,متن مداحی شهادت حضرت زهرا, مداحی شهادت حضرت زهرا,متن مداحی شهادت حضرت فاطمه, مداحی شهادت حضرت فاطمه,متن مداحی فاطمیه,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 608 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6709 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3814 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 390 زمان : نظرات (1)

السلامُ علَی الجوهرةِ القُدسیَّة فی تعیُّنِ الإنسیّة ، صورةِ النَّفسِ الکُلیّةِ ، جوادِ العالمِ العَقلیّةِ ، بِضعَةِ الحَقیقةِ النَّبویّةِ ، مطلع الأنوارِ العلویّةِ ، عینِ عیونِ الأسرارِ الفاطمیّة ، النّاجیةِ المُنجیّةِ لِمُحبّیها عن النّار ، ثمرة شَجَرة الیقین ، سیدة نساء العالمین ، المعروفة بالقَدْر ، المجهولةِ بِالْقَبرِ ، قُرّةِ عین الرَّسولِ ، الزَّهراءِ البتول ، علیها الصّلوة و السّلام.

 بابا بیا ببین غمِ چشم تر مرا

چشمان ضرب دیده و درد سر مرا

بابا ببین که فاطمه خیلی شکسته شد

با رفتنت زمانه شکسته پر مرا

اَجر رسالت تو به پهلوی من رسید

میخی به خون نشانده پدر پیکر مرا

مظلومیِ علی به خدا باور من است

بردند با طناب همه ی باور مرا

سیلی که جای خود، پسرم را شهید کرد

آنکس که خون نموده دل مضطر مرا

خیلی دلم برای علی سوخت ای پدر

وقتی که دید خونِ روی معجر مرا

آینده ی حسین و حسن آتشم زده

در دل ببین غمِ دختر مرا

دیدم میان شام غم باغِ لاله را

تصویر کودکی خودم را، سه ساله را

من آسمانِ ابری باران گرفته ام

از چشم عمه غیرتِ طوفان گرفته ام

از لحظه ای که سر روی نیزه گذاشتی

زنجیر بسته راهِ، بیابان گرفته را

من با وجود ضعف تنم در مسیر شام

با خطبه های عمه مان جان گرفته ام

بابا ببین حکایت دندانمان یکیست

امشب برات روضه ی دندان گرفته ام

ماهم ولی هلال قدم پر ستاره ام

خورشید خون گرفته به دامان گرفته ام

 میدانم از تنور فقط نان میاورند

حالا چجور از تو بوی نان گرفته ام

طفل گرسنه با شکم سیر میزدند

در شهر شام ، شام غریبان گرفته ام

دیگر خرابه درد ‌سرش گریه‌ی من است

بابا ببر مرا که دلم تنگ رفتن است

مرغ اسیر هم وطنش فرق میکند

هم اینکه نوع پرزدنش فرق میکند

شیرین زبان تو شده لکنت زبان پدر

طرز تکلم و سخنش فرق میکند

خیلی مرا زدند ولی بین این همه

این شمر لعنتی زدنش فرق میکند

از دست‌ها مپرس که با گوش‌ها چه کرد

 بعضیا هنوز ساکتن...دوست داری من روضه کلامی بخونم باشه... دختر بچه دیدی یا نه...دختر بچه از تاریکی میترسه...دختر بچه از صدای بلند میترسه...دختر بچه همیشه از سفری میترسه که بابا توش نباشه...اما این خانوم رو، هم باباشو کشتند هم عموش رو کشتند، هم داداشاش رو کشتند...نیزه دار سر بریده ی آقا میگه نیمه شب خودم رو به خواب زدم ببینم صدا گریه کیه...دیدم این دختر خودشو آروم آروم کشوند پا نیزه سر بریده ی بابا...هی میگفت: بابا دلم برات تنگ شده...بابا کجا بودی ریختن تو خیمه...فقط همین قدر بگم...بابا گوشم درد میکنه...بابا همیشه دختر‌تو بغل میگرفتی...میگه یه وقت دیدم نیزه خم شد...این دختر بابا رو بغل گرفت... یه جمله گفت بابا دیگه خسته شدم...بابا منم با خودت ببر...ها این دستا همه بیاد بالا ،بلند همه بخونن: حسین...

گفت تار سید جلوی ضریح حضرت رقیه ...با لهجه ی شیرین آذریش گفت خانم...ما تو دهاتمون...وقتی بیرون میریم چادر به چادر هر فصلی عوض می کنیم...اما تو بیابون میریم این خارا پاها رو اذیت می کنه...یه چیزی درست می کنیم به پاهامون میزنیم...شنیدم پاهات ترک خورده...برات دارو آوردم...

 خواهر کوچولو داری؟ هی میگه داداش دلم درد میکنه...زمین و زمان و زیر و رو می کنی میگی یه کار کنم دیگه گریه نکنه...هی به زور می خوابوندنش هی از خواب می پرید... میگفت عمه دلم درد میکنه...یه داغ مشترک همین خانم داره مثل امام حسن...بعد از کوچه وقتی اون نانجیب جلو چشمش مادرشو زدن حسن هی از خواب می پرید...بعد از اون شبی که این دختر از ناقه افتاد... این دختر دیگه نتونست بخوابه...هی میگفت: عمه! میترسم

تا دَرِ خرابه واشد نیمه شب

فهمیدم تعبیر رؤیای منی

هرکی هرچی که میخواد بذار بگه

توی تشتم باشی بابای منی

من میخواستم که به آغوشت بیام

به خدا خسته شدم از اینکه هی

شب بلرزم و روزا تب بکنم

کاش خبر میدادی که داری میای

یکم اینجا رو مرتب بکنم

بگو از چی بگم از کجا بگم

آخه فرصت کمه و حرفا زیاد

آرزوم بود مثل مادرت بشم

فکر کنم موی سفید بهم میاد

خوب نگاه کن همه چی عوض شده

بدنا سیاه و مو سفید شدیم

کار دنیا رو میبینی باباجون

رفتی و همسایه ی یزید شدم

من نمیتونم بخوابم نه بشینم

نه که راه برم بابایی چند قدم

واسه دلخوشی عمه این شبا

الکی هی خودمو به خواب زدم

آره اونجا بود که مارو میزدن

دقیقا کنار نیزه روبروت

تا که اومدم بگم عمو کجاست

یکی سیلی زد و گفت اینم عموت

از مدینه یاد گرفتن همشون

اهل بیت و توی کوچه میزنن

باشه اصلا همه ی ما خارجی

اینا با چه دینی بچه میزنن

نمیدونی که به چه مصیبتی

از تو بازار و از تو کوچه رد شدم

خیلی چیزا یاد گرفتم این روزا

وضوی جبیره هم بلد شدم

وقتی که تاولا سر وا میکنن

دیگه آب وضوم آتیشه برام

خشتی که یه ماهه بالشم شده

آخرش سنگ لهد میشه برام

دستی پلید لاله ی گوش مرا کشید

دیگر صدای عمه به گوشم نمیرسد

 بابا مارو مجلس شراب بردن...بابا به ما خیلی خندیدن...سرو بغل گرفت...هی موهای بابا رو چنگ میزد...مَنَ اَلّذی اَیتمنی علیٰ صِغر سِنّی...بابا به من بگو اول کی سنگ به پیشونیت زده...بابا کی موهای تو رو نامرتب کرده...آخ بابایی کی رگای گردنتو بریده...حسین

به حقیقت خانوم رقیه سلام الله علیها ...اللهم عجل لولیک الفرج...چشم انتظاری خیلی بده...عمه بابام مگه نگفت سفر میره...؟گفت: عمه این چه سفریِ بابام رفته...؟عمه جان این چه سفریِ بابام رفته شیرخواره میره مادرش نمیره...؟دلم برا علی اصغر تنگ شده...فیض ببرن همه شهدای مدافع حرم که دختربچه ی قد و نیم قد دارن...بعضیا هنوز جنازه هاشون نیومده...مادرا به بچه هاشون گفتن باباتون رفته سفر...این بچه هارو عزیز بشمارید...هی میگه مادر میشه بابام بیاد یه بار دیگه منو بغل بگیره...الحمدلله مردم ما قدر شناسن...حواسشون هست...اما تا این سر و آوردن دیدن میخواد بره...به قول یکی از ذاکرای آذری زبان...که از دنیا رفته فیض ببره...گفت عزیزم کجا میری...گفت عمه میخوام برم به دخترای شام...بگم منم بابا دارم...بابام از سفر اومده... هرجا نشستی بلند بگو: حسین...

  

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط دوربین مداربسته در تاریخ 1397/11/14 و 16:28 دقیقه ارسال شده است

بسیار زیبا


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 22
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 271
  • آی پی دیروز : 313
  • بازدید امروز : 1,853
  • باردید دیروز : 2,722
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 28
  • بازدید هفته : 17,027
  • بازدید ماه : 97,647
  • بازدید سال : 1,307,571
  • بازدید کلی : 19,813,399