loading...

آئین مستان

متن روضه شب هشتم محرم علی اکبر , متن روضه شب هشتم محرم , علی اکبر , متن روضه علی اکبر , شب هشتم محرم , روضه شب هشتم محرم علی اکبر , روضه شب هشتم محرم , روضه علی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 6398 زمان : نظرات (0)

سید مهدی میرداماد

 

اگر که سر بدهم پای پرچم تو کم است

هزار بار بمیرم هم از غم تو کم است

حسین جان....دو سه شب بیشتر تا عاشورا نموده،بگو: حسین جان.....این یه بیت رو فقط کربلا رفته ها می فهمند، دلت شکست، پیش خودت گفتی پس ما چی؟ ان شاء الله می ری. امشب شب کربلاست.

هزار سال برای زیارتت کوتاه

برای درک عزایت محرم تو کم است

حسین....امشب شب هشتم محرم ِ، باورت میشد، دهه به این زودی داره تموم میشه.مولای من:

اگر تمامی عمرم فقط نفس بزنم

به پای اشک تو و نوحه و دم تو کم است

گدایی در این خانه را نفهمیده

کسی که فکر کند واقعا کم تو کم است

می خوام بگم:آقا من به کمش هم قانع ام. امشب فقط یه نگاه به این دلم بیانداز، من این نگاه رو با دنیا عوض نمی کنم.بعضی ها میگن:مگه یه نگاه چیه؟کم ِ یه نگاه! نه یه نگاه این خانواده کم نیست.

گدایی در این خانه را نفهمیده

کسی که فکر کند واقعا کم تو کم است

یه نگاه این خانواده واقعاً آدم رو زیر و رو میکنه.آقا جان: یه دونه از اون نگاه هایی که به زهیر یه دونه از اون نگاه هایی که به حُرّ، نه حرف دلم رو بزنم: یه دونه از اون نگاه هایی که به غلام سیاهت انداختی. من توقع ام پایین ِ، نمی گم: از اون نگاه هایی که به علی اکبر انداختی،نه، اون پسرت بود، جیگر گوشه ات بود،گر چه تو ارباب عالمی، ارباب مثل تو ندیم، شب علی اکبر ِ بذار بگم: این آقایی که من و تو داریم سنگش رو به سینه می زنیم، داریم براش گریه می کنیم، این آقا کیه؟ کربلا تابلویی است که خیلی از حرف هارو زده، می خواهی بدونی این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست. این حسین همون حسینی است که، همون کاری که با علی اکبرش کرد، یعنی صورت گذاشت رو صورت پسرش، همین کارو با غلام سیاهشم کرد، تا همه بفهمند دَر ِ خونه ی حسین، غلامی کردن چقدر می ارزه.آقا جان:

تورا به اشک کسی هیچ احتیاجی نیست

فکر نکنی ابی عبدالله به اشک من و تو نیاز داره،نه، این من و تو هستیم که یه قطره اش گناهامون رو می شوره می ریزه. من و تو هستیم که شب اول قبر ملائکه می آیند چشماتو بو می کنند، ببینند این چشم ها بوی محرم میده یانه؟سینه ات رو بو می کنند.

تورا به اشک کسی هیچ احتیاجی نیست

اگر چه زخم زیاد است و مرهم تو کم است

اون عالم میگه:حضرت رو دیدم، دیدم همه بدن امام حسین علیه السلام پُر از زخمه، گفتم:آقا برات بمیرم، چرا این همه زخم به بدن شماست؟ حضرت فرمود:اینها زخم های کربلاست. گفتم:آقاجان الان از من چه کاری بر میاد؟ حضرت فرمود: اشک چشم دوستان ما مرهم زخم های منه، شما گریه کنید زخم های من خوب میشه، میگه:اومدم دهه گرفتم،روضه گرفتم، مردم رو صدا زدم، روضه خون صدا زدم. میگه:بعد ده شب گریه و اشک، دوباره حضرت رو ملاقات کردم، دیدم همه زخم ها خوب شده،یه دفعه دیدم یه زخم هنوز رو سینه اش تازه است، آقا این زخم چیه؟ آقا یه نگاهی کرد،گفت:این زخم حالا حالاها خوب نمیشه. گفتم:آقا من که اشک ریختم، روضه گرفتم، این همه گریه؟ فرمود: این زخم شمشیر نیست، این داغ علی اکبرمه.حسین...... حیفه ساکت بمونی شب هشتمیه...حسین.... حرفم چیه؟می خوام یه حرف خودمونی باهم بزنیم، آی رفقا بیایید امشب به چشمامون  التماس کنیم، امشب. التماس کنیم، خدارو چه دیدید، بیایید دست به دست هم بدیم، شاید، زخم سینه ی آقا خوب بشه. به چشمت بگو آی چشم، امشب من رو شرمنده ی آقام نکن.حسین......السَّلامُ عَلی عَلِی ٍ الکبیر. کربلا رفته ها می دونند، تو کربلا همه میگن برو کربلا، فلان کار رو انجام بده، رسیدی این کار رو بکن، از اینجا برو، فلان جا حتماً برو، اما روضه خون های قدیمی میگفتند: کربلا می ری دوتا کار رو انجام ندید. این هم آرزو داریم، چیکار نکنیم؟ یه جمله مال مادرهاست مال خانم هاست. قدیمی ها می گفتند:به مادر ها می گفتند: رفتید تو حرم ابی عبدالله، مواظب باشید به احترام رباب بچه  شیر ندید.جمله ی دوم، دیگه چیکار نکنیم؟ خدا رحمت کنه مرحوم سراج رو، قدیمی های اصفهان می شناسنش، سید رضا سراج، میگه: تو حرم ابی عبدالله با هیئتش رفته بود، بهش گفتند: اومدیم اینجا روضه بخونیم، گفت:چی بخونم؟ گفتند:برا ما روضه علی اکبر بخون، ببین چقدر معرفت داشت، گفت:من روضه علی اکبر می خونم به یه شرط. چه شرطی؟ گفت: شرطم اینه اول برید زیر بغل های حسین رو بگیرید، از حرم آقامو ببرید بیرون، من جلو حسین نمی تونم روضه علی اکبر بخونم. چرا؟چرا؟ گفت: آخه روضه علی اکبر، روضه ی جون دادن حسین ِ، کنار علی اکبر حسین جون داد. حسین......

ای زسر تا به قدم جان اباعبدالله

روح پیغمبر و ریحانِ اباعبدالله

سیرتت سیرت پیغمبر و بازوت علی

صورتت روضه ی رضوانِ اباعبدالله

چشم و ابرو ، قد و بالات سر و صورت و خال

نور و مُزَمل و فرقآنِ اباعبدالله

همه دم عاشق سرباختن و جان دادن

تو راه داشتن می اومدند، یه مرتبه علی اکبر دید رنگ از صورت بابا پریده، هی زیر لب باباش داره آیه ی استرجاع رو زمزمه می کنه: هی میگه:إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ.  اومد جلو گفت: بابا نبینم این آیه رو زمزمه کنی، چیزی شده بابا،صدا زد علی اکبرم، این کاروان داره به سمت مرگ حرکت میکنه، چیزی نمونده همه ی این کاروان آماده ی مرگ بشوند، یه سئوال کرد از بابا، یه سئوال کرد، الله اکبر، آی جونها حواسمون باشه علی اکبری تربیت بشیم، نگفت: چرا؟ نگفت:نه. گفت:بابا ألَسنا على الحق؟ بابا یه سئوال ازت دارم، میکشند مارو؟باشه،آیا ما برحقیم. آیا حق با ماست کشته می شویم. بابا فرمود:آری علی جان. بعد فرمود:بابا ما ترسی از مرگ نداریم. افتخار ما اینه تو این راه  کشته بشیم.

همه دم عاشق سرباختن و جان دادن

همه جا گوش به فرمانِ اباعبدالله

هر که بر دامن تو دست توسل آرد

دست آورده به دامان ِ اباعبدالله

خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله کوهستانی رو، میگه تو عالم مکاشفه، علی اکبر رو زیارت کرد. علی اکبر گله کرد. گفت: به مردم، به هیئتی ها بگو. چرا  از من چیزی نمی خواهید، من اگه به بابام یه اشاره کنم. آی جوونها امشب دست علی اکبر رو بگیرید. اگه علی اکبر به باباش یه نگاه کنه دنیارو براتون فراهم میکنه. توسل به علی اکبر توسل به اباعبدالله است.

هر که بر دامن تو دست توسل آرد

دست آورده به دامان ِ اباعبدالله

داشتی جان به لب از تشنگی و میگفتی

به فدای لب عطشان ِ اباعبدالله

حیف پیشانی تو ای مه خورشید جمال

چاک شد مثل گریبان ِ اباعبدالله

 حسین.....

می خوام برات مقتل بخونم:لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب. آماده شد برا رفتن، می دونستی اول شهید بنی هاشم علی اکبر ِ. یه جمله بگم اهل روضه می سوزند، اونایی که مشتریه مُحرمند فقط: هر شهیدی اومد اجازه ی میدان بگیره، ابی عبدالله بهش اجازه نمی داد، به این راحتی اجازه نمی داد، چند بار می اومدند حضرت می گفت: نه، برید، اینها با من کار دارند،حتی غلام سیاه، غلام در اختیار امام ِ، امام بهش گفت:برگرد. عمق این مصیبت رو کسی بفهمه میمیره، باید بابا بشی،باید پدر بشی بفهمی، تنها کسی تا گفت: برم. اِسْتَأذَنَ مقتل میگه: فَأَذَّنَ تا گفت:برم. تنها کسی که ابی عبدالله گفت:برو ، علی اکبر ِ. فقط بهش گفت: علی جان برو اما قبلش برو تو خیمه ی زن ها وداع کن. حالا مقتل رو ببین: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب.فقط معنی می کنم. کلاه خود سرش کرد. زره به تن کرد، شمشیر حمایل کرد. اومد تو خیمه ی زن ها، ببین وابستگی چه قدره. إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه. معنی کنم: زن ها دورش حلقه زدند. مثل یه حلقه. داد می زدند، به صورت می زدند،چی می گفتند؟ می گفتند: علی إرحَم غُربَتَنا علی به غربت ما رحم کن. وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال علی عجله نکن،برای کشته شدن سبقت نگیر. مارو تنها نذار. فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک ما طاقت دوریت رو نداریم. تو یه مقتل می دیدم، اهل ذوق گوش بدند: تو یه مقتل می دیدم:بچه ها دورش حلقه زدند. یکی شمشیرش رو میگیره، یکی چکمه اش رو میگیره، یکی دستش رو میگیره، داداش نرو، داداش مارو تنها نذار. اینجا نوشتند:ابی عبدالله رفت، دستش رو گرفت، از وسط زن ها بیرونش کشید، فرمود: دَعَهُ رهاش کنید علی رو فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله علیم غرق در خدا شده، رهاش کنید علی رو. علی رها شد رفت میدان، دارم برات مقتل میخونم، از میدان رفتن علی تا جنگیدن علی. رفت جنگید. رزم اول نوشتند120 نفر رو به درک واصل کرد،120 نفر رو یک نفری حریف شد در نبرد اول. برگشت طرف بابا: العطش قد قتلنی. بابا تشنگی اَمانم رو برید. من می خوام از شما سئوال کنم، آیا علی اکبر خبر نداشت آب تو خیمه ها نمونده؟چرا. اما علی تشنه ی شهادت بود، نه تشنه ی آب، اینجا بابا رو بغل کرد، زبان در دهان علی گذاشت. می خوام زود ببرمت جلو. بار دوم حسین بغلش کرد، رفت میدان. این بار دوم عجیبه، مقتل میگه:ثُمَّ نَظَرَ إلَیهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنه. میگه دیدن حسین یه دست به محاسنش گرفت، نا امیدانه به علی نگاه کرد، داری میری پسرم؟ رفت میدان. اینجای مقتل رو سکینه نقل میکنه، میگه:دفعه ی دوم که علی رفت،بابام دیگه رو پاش نبود، هی میرفت تو خیمه، هی می اومد بیرون، هی دستاش و بهم فشار میداد. هی می رفت،رو بلندی، نگاه می کرد، علی کجاست؟ بچه ام کجاست؟ سکینه نقل میکنه، میگه : نگاه کردم. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین. دیدم حال بابام عوض شد. وای وای.بحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت. میگه: نگاه کردم دیدم چشای بابام سیاهی رفت، حالت مرگ بهش دست داد. میگه: رفت بالای بلندی. نگاه کرد. دید علی داره شمشیر میزنه، تو رو خدا روضه رو تصور کنی دیگه میمیری. میگه: نگاه کردم دیدم بابام از رو بلندی داره نگاه میکنه، هی میگه: الله اکبر، الله اکبر، ماشاء الله، لا حول ولا قوة الا بالله. میگه: یه دفعه دیدم لحن بابام عوض شد، بابام میگه: لا اله الا الله. إِنَّا للّه وای حسین. میگه: صدای علی از تو میدون اومد:اَبَتا. میگه:بابام سوار بر اسب شد.مرحوم:سید بن طاووس،  مرحوم حُر عاملی. میگن: رسید تو میدون، نوشته:اونی که بخواد بگه حسین از اسب پیاده شد، میگه: حسین نَزَلَ مِنَ الْفَرَس. یعنی پایین اومد. اما ننوشتند : نَزَلَ. آماده ای یا نه؟ نوشتند: آمد کنار علی. فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس. از رو اسب افتاد. حسین.......ای حسین... دیگه زانوهاش رمق نداشت، دیدن حسین با زانوهاش راه می ره.پسرم،وَلَدی علی. قدیمی ها ببخشند، پیر غلام ها ببخشند، پدرهای شهید ببخشند، یه موقع است آدم داغ دیده گریه میکنه،می خوام غیرتیت کنم داد بزنی، یه موقع آدم گریه میکنه، بقیه باهاش گریه می کنند، گریه ی تو تو گریه های بقیه گم میشه،اما واویلا، حسین گریه کرد، بقیه هلهله کردند، همه کف زدند، حسین...... می خوام به سبک قدیم روضه بخونم به یاد قدیمی ها، حیفه این روضه ها از بین بره.قدیمی ها چه جور روضه می خوندند؟میگن:نشست بالا سرش، سرعلی رو روی زانو گذاشت،آروم نشد، سر علی رو به سینه چسباند،قرار نگرفت، یه دفعه دیدند صورت رو صورت علی گذاشت.حسین.....ای خدا به اون لحظه ای که همه گفتند:حسین جون داده، سادات، یه دفعه دیدند زینب داره میآد، به سر زنان...خدا به این نفس نفس زدن تو روضه ی علی اکبر، آخرین نفس ما را تو روضه ی حسین برسان.

 روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - وای زسر تا به قدم جان اباعبدالله - سید مهدی میرداماد

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 39
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 644
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 4,011
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 40
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 4,011
  • بازدید ماه : 4,011
  • بازدید سال : 1,319,044
  • بازدید کلی : 19,824,872