این آخر عمریه چی اومده به سرم
حالا چجوری تورو تاخیمه ها ببرم
نفس بکش ای عمر بابا
کنار تو افتادم از پا
داره میلرزه پامو چشام تاره
میبینمت هر جای صحرا
جوون من شد اربااربا
ثه یه تسبیحی که شده پاره
تورو اونقدر زد، منو پیرم کرد
کنار نعشت، زمین گیرم کرد
علی ای جانم.......
این آخر عمریه چی اومده به سرم
بسه علی دیگه دست وپا نزن پسرم
نفس بکش آروم جونم
تو رفتی و من سرگردونم
به اشک من لشکر داره میخنده
چکارکنم زخم ابروتو
یکی زده نیزه پهلوتو
بابا با اشک چشم تو رو میبنده
یکی از خیمه عبااورده
بسه خندیدن جوونممرده
علی ای جانم.......