روضه میخونی امشب تنها
شال عزاتو دیدم آقا
ناله زدن با چشم گریون
آجرک الله یابن الزهرا
زوده یتیم بشی آقا
تو جوونی باباتو کشتن
شبیه زهرا
سینه میزنم شب شهادت
صاحب عزا سرت سلامت
وای من از این غم های تو
خون به دلم کرد اشکای تو
بسکه غریب بود حتی خونش
تحت نظربود بابای تو
سامرا دل پریشونه
پدرتو شده مزارش
میون خونه
جای بسترش دور از مدینه
دست و پا میزد با زهر کینه
سینه میزنم شب شهادت
صاحب عزا سرت سلامت
آب میرسونی مثل سقا
تو به لبای خشک بابا
حرف عطش شد یادت افتاد
طفل ربابو موج دریا
دیدی می لرزیده دستاش
کاسه ی آب میخورد تو بستر
به روی لب هاش
دیگه ندیدی لبای خونی
بزم شرابو لب خیزرونی
سینه میزنم شب شهادت
صاحب عزا سرت سلامت