چونانکه خالق احد و ذوالمنن یکیست
بین تمام حسن فروشان حسن یکیست
تو ماه عالمی و هزارانت انجمن
گویند متفق که مه انجمن یکیست
هر کس که دید روی تورا بین پنج تن
اقرار کرد کاینه پنج تن یکیست
گرچه تو و علی و نبی را سه پیکر است
جان تو علی و نبی در بدن یکیست
اسرار غیب آینه ایست روبه روی توست
عین الهی و پیش تو سر و علم یکیست
صبر تو بست دست تو را ور نه دست تو
با دستهای حیدر خیبر نشین یکیست
هر جا سفر کنم دل من در بقیع توست
آری بر این مسافر تنها وطن یکیست
مردی چو جدو باب و حسین وتو نیست نیست
چونانکه مثل حضرت صدیقه زن یکیست
مهر تو ثبت مهر مسلمانی من است
بی تو طریق کفر و مسلمان شدن یکیست
ای کائنات سفره عام تو یا حسن
ای فوق وهم علم و مقام تو یا حسن
روح مسیح طوطی گلزار معرفت
جان کلیم مست کلام تو یا حسن
صدق و صفا دو شیفته ی خلق و خوی تو
صبر و رضا دو طائر راه تو یا حسن
قرآن روی سینه ی زهرا و حیدری
آینه ی تمام نمای پیمبری
من جگر پاره ی زهرایم و پاره جگرم
همه رایارم و خود از همه مظلوم ترم
عمر من بود محرم همه روز و همه شب
قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم
لب فرو بستم و دیدم که اهانت میکرد
قاتل مادر مظلومه ی من بر پدرم
قسمتم بود به مسجد که ز طفلی هر روز
قاتل مادر خود را سر منبر نگرم
تا در آن کوچه رخ یاس نبی گشت کبود
تیره شد صورت خورشید به پیش نظرم
مضطرب بودم و لرزیدم و حیران بودم
که چه سان مادر خودرا به سوی خانه برم
درهمان لحظه که شد مادر من نقش زمین
من نگه کردم و او گفت خدایا پسرم
کوه غمت به شانه آورده ام
قامت خم نشانه آورده ام
ناز مرا مکش که از بهر تو
قصه ی نازدانه آورده ام
کبوتران بال و پربسته را
باز به آشیانه آورده ام
خیز و ببین شبیه زهرا شدم
نشان تازیانه آورده ام
قسم به خون دل و زخم سرم
قسم به کام خشک و چشم ترم
قسم به جان خاتم الانبیا
قسم به جانِ پدر و مادرم
قسم به دستهای عباس تو
قسم به آن دو کودک بیسرم
هزار بار اگر، به شامم برند
باز تو را، باز تو را، یاورم
سایه ی من فرش بیابان توست
لاله ی من، خار مغیلان توست
چهل شبانه روز غم
چهل شبانه روز اشک
چهل شبانه روز شوق سفر
چهل شبانه روز صبر
چهل شبانه روز نی
چهل شبانه روز خون جگر
یک اربعین دلتنگیم
رفته به سوی کربلا
چون بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
موکب به موکب میروم
از این ستون تا آن ستون
ای معنی صبح فرج
انا الیک راجعون
حسین من......
دلا چرا گمی تو
ستون چندمی تو
تو را صدا زده مولا حسین
بیا به کربلایش، بخوان به اقتدایش، نماز عاشقی را
حسین سوغاتیم را خاک پای زائرانت میبرم
دل را پیاده هر قدم با کاروانت میبرم
چیزی ندارم غیر جان تا اربعین نذرت کنم
با هر چه دارم آمدم در خیمه ات خدمت کنم
موکب به موکب میروم
از این ستون تا آن ستون
ای معنی صبح فرج
انا الیک راجعون
حسین من......
زمین پیاده آمد فلک به جاده آمد
فقط به پاسخ هل من معین
به یک اشاره ی تو
به یک نظاره ی تو
شده قیامتی این اربعین
ای دل وضو از خون بگیر
از تربتش بویی ببر
چون حر بیا بی ادعا
از روی او شرمنده تر
از جان گذشته چون علی اکبر بیایی بهتر است
مثل شهیدان حرم بی سر بیایی بهتر است
حسین من......
بابا
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
نمیبردن اگه گشواره هامو
خودم میبخشیدم به دختراشون
+من بچه توام نمیبردن خودمم بهشون میدادم...
من که جدم علی به وقت نماز
داد انگشتری به اهل نیاز
مادر فاطمه سه لیل و نهار
کرد افطار خویش را ایثار
من خودم گوشوار میدادم
دُر به آن نابکار میدادم
پس بگو تازیانه کم بزنند
دخترم، دخترانه ام بزنند
نمیبردن اگه گوشواره هامو
خودم میبخشیدم به دختراشون
گذشت و گم شدم توی بیابون
آخه از قافله جا مونده بودم
یکی اومد برم گردوند بابا
ولی کاشکی همونجا مونده بودم
بابا بد اخلاقن چقدر مردای شامی
به جای قلب سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارند
دلم میسوزه واسه بچه هاشون
یه جوری زد چشام تاره هنوزم
یه جوری زد قدم از درد خم موند
جای دستش یکم بهتر شده اما
جای انگشترش رو صورتم موند
تو روی نیزه و من روی ناقه
تو چشمات باز و من دستام بسته
چقدر شکل همیم بابا نگاه کن
منم مثل تو دندونم شکسته
النگو هامو تو بازار فروختن
دیگه فرقی به حال من نداره
ولی ای کاش اینجوری نمونن
آخه مال یتیم خوردن نداره
به ماه آسمون میگفت
شمع شبستون منی
یاد عمو بخیر که تو
مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون
ببین بابای من کجاست
بهش بگو که دخترت
ساکن تو خرابه هاست
بابا ...
+میگن به داد بچه برس به هقهق افتاد....
بابا... منو ببر... من... جا میمونم عمه ام و میزنن
شیرین... زبونیم تموم... شد
مال اون وقت... بود که دندونام... سالم بود
بابا....
ای حسین...
وای وای
وقتی که می دیدم عمه م رو زیر تازیونه ها
وای وای
وقتی که رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم خونه ها
وای وای
وقتی از رو نیزه افتادی رو خاک ها
وای وای
وقتی از رو نیزه دیدی منو بابا
وای وای، تا اسم تو رو بردم
وای وای، سیلی و لگد خوردم
وای وای، با هر قدم مُردم
وای وای، ذره ذره جون دادم
وای وای، از رو ناقه افتادم
وای وای، اسمم رفته از یادم
وای وای
وقتی که لرزیدم از شرم اون چشمهای بی حیا
وای وای
وقتی که می دیدم میبندن سرها رو، روی نیزه ها
وای وای
از دست نامردها تو کوچه و بازار
وای وای
از سیل اشکهای این گریه ی زار زار
وای وای، تا اسم تو رو بردم
وای وای، سیلی و لگد خوردم
وای وای، با هر قدم مُردم
وای وای
وقتی که می پیچید زنجیرم دور این گلوی من
وای وای
وقتی که سر نیزه سرخ می شد با خون عموی من
وای وای
پیرم کرد درد این زنجیر روی دوشم
وای وای
از درد سیلی و زخم روی دوشم
وای وای، این چشم ها دیگه تاره
وای وای، از زخم های گوشواره
وای وای، از این معجر پاره
رو قلبم داغ تن بی کفنت مونده
تنهایی پیرهنت پیرهنت مونده
بیا و نزار اینقدر که چشمم به در باشه
نزار این دل تنها ازت بی خبر باشه
به یاد لباتم من، با چشمای بارونی
به اندازه ی دنیا، دلم خون میدونی
ای جان زینب
ای تنها همسفرم، همسفرت هستم
امشب من منتظرت منتظرت هستم
سر تو روی نیزه دل من رو می سوزوند
لبات تکون میخورد رو نیزه قران میخوند
تو کوچه ها چشمامو به چشم تو میدوختم
با هر قدم می میردم با هر نفس می سوختم
ای جان زینب
به یاد لباتم من، با چشمای بارونی
به اندازه ی دنیا، دلم خون میدونی
از تل زینبیه تا بغل گودال
با دست و پا زدنت بردی منو از حال
تو رفتی و از خیمه من اومدم دنبالت
تا دیدمت افتادم کنار اون گودالت
تو خاک و خون می غلطید
تن نیمه جون تو
توی دستاشون دیدم
سر غرق خونت رو
ای جان زینب
تعداد صفحات : 81
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****