loading...

آئین مستان

متن سینه زنی واحد اربعین حسینی,متن سینه زنی زمینه اربعین حسینی,متن سینه زنی شور اربعین حسینی,روضه اربعین حسینی,روضه امام حسین,روضه زبان حال حضرت زینب,سینه زنی اربعین حسینی,متن مداحی اربعین حسینی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1707 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 620 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6677 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3741 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3548 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3648 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7231 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4937 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4165 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 491 زمان : نظرات (0)

چقده تو این چهل روز بی تو سختی کشیدم

چقده تو این چهل روز پی ناقه دویدم

چقده دلم می خواست که ببینمت اما

سر تو روی نی بود به سرت نرسیدم

به سرت نرسیدم، نرسید هیچکی به دادم

خاطرات تو داداش مگه میشه بره یادم

تو بگو مگه آخه چقده صبر داره آدم

صبرمو مثل سرت بریدن حسین

با لگد حساب من رسیدن حسین

شامی ها همه مثل یزیدن حسین

زینبم به کربلا رسیدم حسین..........

ناراحتم از دوری ولی چاره ندارم

تو بگو اگه زینب خوشی داره ندارم

به دیدن تو داداش اومدم ولی افسوس

چادری به جز این چادر پاره ندارم

آره چاره ندارم به جز اینکه اشک بریزم

یا اینکه بگم از درد دل و حال مریضم

نمی دونی چه کرده با من این دوری عزیزم

مثل یک شکسته قلبم حسین

گریه کن که گریه داره  قصه ام حسین

یک نفس میون راه نشستم حسین

زینبم به کربلا رسیدم حسین..........

تا همیشه میمونه غمی که توی سینه اس

خواهرت راهی کن رهسپار مدینه اس

میدونی رباب میخواد کنار تو بمونه

روضه خون ما تو راه تا مدینه سکینه اس

هنوز هم صدای گریۀ اصغر توی گوشم

هنوزم قد سیراب شدنم آب نمی نوشم

تا اون وقتی زنده ام برای تو مشکی میپوشم

اومده وداع کنه باهات خواهرت

من دارم میرم مدینه با دخترت

تو بمون کنار اصغر و اکبرت

زینبم به کربلا رسیدم حسین..........

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 484 زمان : نظرات (0)

گمان مدار که رفتم و تو را رها کردم

 چهل شب است که هرشب تو را دعا کردم
چهل شب است که دور سر تو گردیدم

چهل شب است که دائم تو را صدا کردم
به جد و مادر پهلو شکسته ام سوگند

 که شام را به عزای تو کربلا کردم
زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت

 خطبه خواند و شام را شام غریبان کرد و رفت

به جد و مادر پهلو شکسته ام سوگند

 که شام را به عزای تو کربلا کردم
چهل عروج به هر سو که دیده بگشودم

تورا نگاه به بالای نیزه ها کردم

نشد به مقتل خون بوسه بر رخت بزنم

 تنت به دست گرفتم خدا خدا کردم
به خون سرخ تو صورت نگار میکردم

 گلاب اشک به زخمت نثار میکردم
تو در مبارزه کار امام میکردی

به زیر کوه مصیبت قیام میکردی
زنوک نی دشمن هماره میدیدم

 که پا به پای سرم فتح شام میکردی
ز هر طرف که سرم را به نیزه میدیدی

به روی غرق به خونم سلام میکردی
به اشک چشم همه دوستانمان سوگند

که خواب را تو به دشمن حرام میکردی
اگر چه نخل شرف آب خورد از خونم

به جان فاطمه تا حشر از تو ممنونم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1633 زمان : نظرات (0)

چهل شبِ چشم انتظارم

چهل شبِ که خواب ندارم

چهل شبِ میخوام برادر

 رو خاکِ قبرت سَر بزارم

آه .. چِلّه نشینِ داغَم ..

چِلِّه نشینِ دردَم ..

این همه راه رو  اومَدم ، دورِت بگردم ..

ای کاش زانو هام رمق داشت، داداش .. ای کاش بدنم یه ذره جون داشت .. میدونید اینکه میگن ، از رویِ ناقه ها خودشونو انداختن نرسیده به قبر  ... شاید دیده باشید زائرای اربعین  ،۱۴۰۰تا عمود ... می آمدن ، می آمدن ... دیگه از عمود ۱۰۰ به بعد اونهایی پیاده رفتن میدونن، دیگه پاهات مالِ خودت نیست .. دیگه این ۱۰۰ تا عمودِ آخر پاهاتُ میکِشی رویِ زمین ... هی به رفیقت میگی : صبر کن ، بِشین یه ذرّه استراحت کن ، میگه دیگه طاقت ندارم ، بزار برسیم .. بهش میگی : ده دقیقه ..، یه ذرّه آب بخور ، یه ذرّه جون بگیر  ... میگه نه ... تا نِگام به حرم نیوفته نمیشینم .. این هزار و چهارصد .. همچین که نگاهش به حرم میافته شاید دیده باشی  تا میرسیدن از دور ، گنبد و گلدسته را میدیدن ، همه با صورت می افتادن .. همه داد میزدن .. حسین .. حسین .. هنوز صدایِ خواهرش میآد ...

ای تشنه لب ... جانِ زینب ... حسین ..

چِلّه نشینِ دردم

این همه راه رو اومدم ،دورِت بِگردَم

آه .. چِلّه نشینِ داغَم ..

چِلِّه نشینِ دردَم ..

این همه راه رو  اومَدم ، که برنگردم ..

کاشکی همینجا سَرمو بزارم رو خاکِ تربتت، دیگه سَرَمو بلند نَکُنم.. داداش ، مدینه اَزَم بپرسهِ حسینتُ چرا نیاوردی ..؟ چی جواب بِدَم ..

 افتادم از نَفَس اگر چه

با نامِ تو نَفَس گرفتم

هر جوری بود از دستِ نیزهِ

سَرِت رو آخر پس گرفتم ...

آه .. از سَفرِ اسارت ..

از سَفرِ جِسارت..

سوغات آوردم پیرهَنِ رفته به غارت ..

با اینکه هر چی بود تو خیمه ..

 دشمنِ ما از کینه برده ..

راحت بخواب ، عزیزِ زینب

معجرِ خواهر ، دست نخورده

  آه .. خواهرتُ توانِ

گفتَنِشُ نداره

خودت بِخون، حرفهامُو  از چادرِ پاره

اینم داداش .. هرجا اومدن بچه ها تُ بزنن خودم یک نفری ، سِپَر شدم .. چادرم زیرِ دست و پا ، پاره شد .. امّا نگذاشتم لباسِ بچه هاتُ پاره کُنَن ..

 از داغِ تو اگر خمیدم ..

از داغِ دخترت شِکستم ..

سَر پنجه هام اگر که زخمِ ..

قبرِشو کَندَم با دو دستم ....

داداش خیلی بهم سخت گذشت ، تو  تجربه اش رو داری حسین ... تو  برای علی اصغرت  قبر کَندی ، امّا با غلافِ شمشیر قبرِ بچه تُ کَندی .. من تنهایی تو خرابه .. با دستهای زخمیم هی خاکها رو کَندَم ... حسین ... حسین ...

آه .. سَر پنجه هام اگر که زخمِ ..

قبرِشو کَندَم با دو دستم ....

آه .. از وقتی که اسیر شد ..

سه سالۀ تو پیر شد ...

از تازیانه ها تَنِش مثلِ کویر شد ..

فقط همینو بگم ... یه جای سالم تو بدن ِدخترت نموند ...

اِی ... حسین...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 732 زمان : نظرات (0)

آقا میدونم، اربعین امسال جا میمونم
غصه‌م میگیره، یه کاری کن دردت به‌جونم
عمریِ دارم، روضه برای تو میخونم
رخصت بده که، تا آخرش نوکر بمونم
دلم بدون کربلا خونه
چشای من ببین چه گریونه
حالا دیگه زمون هجرونه
میدونی که دوست دارم آقا
میخوام بیام بازم حرم آقا
با پدر و با مادرم آقا
((جانم‌ یاحسین، حسین‌حسین‌جانم یاحسین))
پاشو برادر، ببین بازم زینب رسیده
میشناسی منو، ببین که قد من خمیده
دور از تو حسین، میدونی دلم چی کشیده
چهل روز داداش، روی تو رو خواهر ندیده
چه شبایی بدون تو سر شد
خبر داری خرابه محشر شد
وقتی رقیه دیگه پرپر شد
هرجا بدون تو مارو بردن
بچه‌هایِ تو سیلی می خوردن
یه چند تاشون میون راه مردن

((جانم‌ یاحسین، حسین‌حسین‌جانم یاحسین))

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 421 زمان : نظرات (0)

ای اربعین.....
سلامِ خِیلِ مومنین، ز پیر کودک و جوان
به تو که هستی، بهارِ اشک حسینیان
شور حماسۀ محشری ، روز تجلی دلبری
تو وعدگاه نورانیِ ، زُوار آن شه بی سری
ارواحنا، ارواحنا، ارواحنا له الفدا
یک قافله.....
ز شامِ محنت وبلا، رسد به دشت کربلا
چه کاروانی همه اسیرِ غم ولا
زینب به ناله گوید حسین رِزقم بلایِ اعظم شده
برگشته ام ولی قامتم، در وادیِ غمت خم شده
بر عالمین نور دوعین، مظلوم کربلا حسین

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 863 زمان : نظرات (0)

یه مرتبه زینب نگاه کرد دید یه دختری داره از علقمه میاد، یه مرتبه نگاه کرد دید یه دختری"بگم چه جوری می اومد؟" یه مشک آبو بغل گرفته،آی حسین،اومد جلو گودال قتلگاه،یه مرتبه صدا زد:بابا،بابا... "دیدی دختر چه زبونی می گیره؟"صدا زد:بابا شنیدم کشتنت،شنیدم با لب تشنه سر از بدنت جدا کردن، بابا شنیدم بهت آب ندادن، بابا پاشو ببین برات آب آوردم،تا این صحنه رو زینب دید،صدا زد: همه ی زن و بچه ها بیان،همه رو جمع کرد،اومدن دنبال این دختر،جمع شدن توی قتلگاه، همه دارن گریه می کنند، همه دور گودال حلقه زدن، یکی خاک تو صورتش میزنه،یکی زیر چادرش موهاشو پریشون میکنه، یکی ناله میزنه،یه وقت دیدن زینب اومد وسط گودال نشست، صدا زد:حالا میخوام براتون روضه بخونم"مگه میشه روز اربعین زینب روضه خون نباشه؟"گفت: حالا همه ساکت باشید، بذارید خودم روضه بخونم، آخه خودم دیدم

همین جا لاله ام را سر بریدن

ملائک از گلویش بوسه چیدن

خودم دیدن همه دور داداشم حلقه زدن، خودم دیدم نیزه دار داره با نیزه میزنه، خودم دیدم یکی با خنجر میزنه، خودم دیدم یکی با شمشیر میزنه.اونی که صدای من رو بلند کرد،دیدم اونایی که شمشیر ندارن، دیدم دامناشون رو پر از سنگ کردن، همه داداشمو با سنگ میزنن، همین جا، دستم رو گذاشتم رو سرم، فریاد زدم: "وامحمدا...واحسینا..." همین جا بود دیدم مادرم فاطمه اومد، کنار بدن عزیزم نماز خوند....

این اشکارو قدرش رو بدون، بمال به این دست و صورتت، این دستت اگه خالیِ،اگه چیزی در محضر اینا نداری،نگی گنهکارم،نکی من کجا حسین کجا؟

حاج رحیم ارباب که از اساتید آیت الله بروجردی بوده،گفت: یه روز دیدم دو تا جوان اومدن دم در مسجد ایستادن، ظاهر خیلی خوبی نداشتن، یکیشون گفت:فلانی اینجا امشب غذا میدن بیا بریم بخوریم، اون یکی گفت: نه بابا اینا هیئت دارن اگه بری توشون باید مثل خودشون بشی،باید سینه بزنی، دوساعت طول میکشه، گفت:حالا بیا بریم ما که کاری نداریم.میگه: این دوتا جوان اومدن، من هواشون رو داشتم، عقب مجلس نشستن، همه دارن گریه میکنن،ضجه میزنن،این دو تا جوان مسخره می کنند، می خندیدن،یعنی چی این سینه زنی؟یعنی چی این گریه؟... میگه:بارها اومدن از جام بلندشم برم اینا رو بندازم بیرون یا تذکر بدم بهشون،باز با خودم گفتم ،خود حضرت زهرا شاید ناراحت بشه،میگه:گذشت،فرداش دیدم این دوتا جوان که دیروز مسخره می کردند و می خندیدن، اول مجلس، هنوز منبری شروع نشده اومدن دو زانو جلو منبر نشستن هی گریه می کنند،هی تو سر خودشون میزنن،ماندم خدایا چی شده؟کشیدمشون کنار گفتم:اون از خنده ی دیشب شما،این از گریه ی امروز شما،چی شده یه شبِ زیر و رو شدید؟ گفت: فلانی دیشب که از اینجا رفتیم خونه، هر دوتای ما با هم این خواب رو دیدیم،خواب دیدیم صحرای محشره، مارو به عنوان گنهکار گرفتن،دست  و پامون رو زنجیر کردن،بستن دارن میبرن سمت آتش،هی التماس ،آقا تو رو بخدا مارو رها کنید، بذارید برگردیم عمل خوب انجام میدیم،گفت: نه اگه میخواستید تا حالا انجام میدادید، میگه ما رو نزدیک آتیش کردن، این داغی آتش به صورت ما می خورد، یه مرتبه دیدیم یه خانمی صداش رو بلند کرد گفت: صبر کنید، یه بی بی اومد، اینارو رها کنید، اینها مال من هستند، اینها آزاد شده ی من هستند، ملک ها مارو رها کردند، گفتیم: بی بی جان ما که یه دونه عمل خوب توی نامه ی عملمون نداریم، چرا مارو آزاد کردید؟ قصه چیه؟ گفت: یادتون هست دیشب اومدید هیئت؟گفت: یادتون رفتید زیر زمین شام خوردید؟ گفت یادتون توی راه پله ها می اومدید بالا،دیدید دو سه تا استکان نبلکی رو زمین ِ،گفتید اینهارو برداریم پای اینها بهش نخوره بشکنه؟ شما به اندازه ی یه جابجایی استکان نبلکی به گردن من حق دارید، به همون اندازه من دستت رو می گیرم...

"بی بی جان می خوای بگم اینا چند ساله سینه زن حسینند؟ بی بی میخوای بگم اینا عمرشون، هستی شون برا حسینِ؟ می خوای بگم این نوکرا دو ماه محرم صفر همه چیزشون رو میذارن کنار،فقط توی حسینیه ها دنبال گریه کردن هستند؟ مگه میشه بی بی مارو نگاه نکنه،مگه میشه بی بی مارو رها کنه؟

 

تعداد صفحات : 12

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 299
  • آی پی دیروز : 567
  • بازدید امروز : 1,124
  • باردید دیروز : 4,883
  • گوگل امروز : 12
  • گوگل دیروز : 48
  • بازدید هفته : 23,811
  • بازدید ماه : 86,913
  • بازدید سال : 1,129,054
  • بازدید کلی : 19,634,882