![](http://s4.picofile.com/file/7907939672/moemni.jpg)
بر جان آفرینش منصور زد شراره
قلب امام را کرد با زهر پاره پاره
شوال شد محرم باله قسم از این غم
باید که ناله خیزد از قلب سنگ خاره
بر آن عزیز حیدر این بود ارث مادر
کز خانه اش به گردون بالا رود شراره
واویلا واویلا
در بین راه آن شب جانش رسید بر لب
از بس که دید آزار از خصم دون هماره
او روي زین نشسته این با دو دست بسته
این پشت سر پیاده او پیش رو سواره
یا مصطفی نگاهی از دل بر آر آهی
بر پاره ي تن خود یک لحظه کن نظاره
دشمن شراره اش ریخت در سینه لحظه لحظه
منصور بارها کرد بر قتل او اشاره
واویلا واویلا
هر چند دخترانش دیدند داغ بابا
دیگر نبردشان خصم از گوش، گوشواره
گردید ماه رویش در ابر خاك، پنهان
دیگر نداشت بر تن از زخم ها ستاره
واویلا واویلا
![](http://s4.picofile.com/file/7865707953/download_2.gif)