loading...

آئین مستان

متن مدح ولادت حضرت علی اکبر,مدح ولادت حضرت علی اکبر,ولادت حضرت علی اکبر,حضرت علی اکبر,متن مداحی ولادت حضرت علی اکبر,مداحی ولادت حضرت علی اکبر,متن مدح میلاد حضرت علی اکبر,مدح میلاد حضرت علی اکبر,میلاد

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1750 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3822 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 436 زمان : نظرات (0)

پیش از اینها روزگاری، روزگاری داشتم

با دلِ خود روزگاری، کار و باری داشتم

تا که روزی کوچه ی مِی خانه کاری داشتم

بعد از آن دیدم که چشمان خماری داشتم

بعد از آن آواره از بین نجف تا کربلا

لاحرم اِلا نجف تا عشق اِلا کربلا

جز خدا حرفی نگفتند از فراسوی علی

جز پیمبر کس ندیده طاق اَبروی علی

کس نداند غیر زهرا سِرّی از موی علی

آمدم دنیا برای دیدن روی علی

آمدم با حضرت قنبر قراری داشتم

ورنه من با مردم دنیا چه کاری داشتم

این جوان، اینجا جهانگیر است، تعبیرش علیست

ابروانش آسمانگیر است، تفسیرش علیست

تیغ دار است و کمانگیرست تا میرش عیلست

بر طنین او اذان گیر است  تکبیرش علیست

می کشد قد قامت و محراب حیرت میکند

یک تبسم میکند، ارباب حیرت میکند

آمدم با حضرت قنبر قراری داشتم

ورنه من با مردم دنیا چه کاری داشتم

او علی شد، فاطمه نور علی نور آورد

او علی شد، تا که موسی پیش او طور آورد

او علی شد، تا حسین آفاق در شور آورد

او اگر خواهد ستون هم باز آنگور آورد

باید  او را خَلقاً و خُلقاً کشید و عشق کرد

مدح اورا باید از دشمن شنید و عشق کرد

او که از اللهُ اکبر، اکبرش را برده است

از خصایل از شمایل بهترش را برده است

یعنی از این سلسله پیغمبرش را برده است

باز در آغوش زهرا مادرش را برده است

آتشی که روی بامش هست مست اکبر است

پرده های محمل زینب به دست اکبر است

ریخته پیشش سپر ها، این که چیزی نیست، نیست

بِشکند کوه از کمر ها، این که چیزی نیست ، نیست

میدرد نامش جگر ها، این که چیزی نیست ، نیست

میزند سر روی سر ها، این که چیزی نیست ،نیست

سر سپاهی یکسره در پیش او خم میکنند

میمنه یا میسره می آید و رَم میکنند

حمله ی دو شیر را در بین لشکر دیده ای؟

شیر مردی را کنار یک دلاور دیده ای ؟

رفتن عباس را  همراه اکبر دیده ای ؟

الفرار عَمر وعاصان را  ز حیدر دیده ای

گر به عباس از برادر تیغِ حیدر میرسد

دستمال زرد مولا هم به اکبر میرسد

او که ممسوس است در ذات خدا،ذاتِ خودش

می رود در هر سحر سمت ملاقاتِ خودش

از خدا پُر می شود وقتِ ملاقاتِ خودش

سجده اش قُرب است می آید به میقاتِ خودش

پشت این خانه دلم دنبال لیلا زاده است

پیش بابا باز کارم دستِ آقازاده است

آب ها آیینه ی سرو خرامانش شدند

بادها مشاطه ی زلف پریشانش شدند

ابرها چتر پری زادِ سلیمانش شدند

یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدند

گرچه مارا عاقت کرب و بلا می آورند

ما گدایان را فقط پایین پا می آورند

کنج شش گوشه نوشته وای از لیلا علی

در شب جمعه حرم بودیم ما اما علی

مادرت بود نمی شد گفت واویلا علی

می روم مشهد بخوانم روضه هایت را علی

خیز از جا آبرویم را بخر،بعدش برو

عمه را از بین نامحرم ببر،بعدش برو

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 892 زمان : نظرات (0)

شاه امروز آفریده شاهکار دیگری

احتیاجی نیست بعد از این به یار دیگری

لشکر ارباب میگیرد وقار دیگری

مرتضی باید بسازد ذوالفقار دیگری

بیشتر امشب شب خوشحالی سقا شده

چونکه حالا یک نفر مثل خودش پیدا شده

او برای زینب کبری رکاب آورده است

عمه زینب هم برای او نقاب آورده است

هدیه ای را هم برایش بوتراب آورده است

مرکبی در شان پیغمبر.عقاب آورده است

نیست جایی خوش قدو بالاتر از این آینه

اُم لیلا تکیه زد بر جایگاه آمنه

از فراز خانه اش نور کرامت می گذشت

قدر او که هیچ قدش از قیامت می گذشت

غرق در ذات خدا بود از علامت می گذشت

بود در شأنش ولیکن از امامت می گذشت

شیر دارد بی امان با شیر بازی می کند

تا که اکبر با عمو شمشیر بازی می کند

پهن کرد از دست خود بر خواهرش سجاده ای

بعد پیغمبر به او دل داده هر دل داده ای

ای فقیران سفره دارد ، سفره آماده ای

اوست آقا زاده ام آن هم چه آقا زاده ای

در مقام او جهانی بانگ یا هو می زند

وقت مدحش ناصرالدین شاه زانو می زند

وقت معراجش رسول و وقت خیبر مرتضی

بین خانه چون پیمبر ؛ بین لشکر مرتضی

سر ، رسول الله هست و هست پیکر مرتضی

نیمی از پیکر نبی و نیم دیگر مرتضی

دست هایش چون که بر هم سخت محکم می شود

باز هم عید غدیر خم مجسم می شود

مثل مادر آسمان ها را تماشا میکند

آسمان در گیسویش خورشید پیدا می کند

کیست این آقا که مارا نیز آقا می کند

خواهر کوچکترش هم کار زهرا می کند

صاحب بالاترین عنوان و منصب می شود

شانه ی او تکیه گاه عمه زینب می شود

کعبه از شش گوشه ارباب کم می آورد

نام او افلاک را زیر قدم می آورد

صحبت از شش گوشه شد ؛حرفی که غم می آورد

بازهم دارد مرا سمت حرم می آورد

هرچه باداباد من این روزها لیلایی ام

هرکه جایی را پسندد من که پایین پایی ام

مرهمی بعد ازتو برداغ پدر پیدا نشد

خواست برخیزد حسین بن علی از جا نشد

خواست جسمت را بگیرد در بغل اما نشد

آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد

داد زد بابای پیرت ، آه زینب ، اکبرم..

ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 301 زمان : نظرات (0)

شب عشق است بیارید همه دلها را

به مدینه برسانید سلام ما را

آسمان خاک نشین در میخانه شده

تا بنوشد قدحی از می این صهبا را

ماه امشب به زمین آمده با عشق و جنون

تا ببوسد کف پای نوه مولا را

یوسفان, ماه رخان, از پی هم می آیند

تا ببینند جمال پسر لیلا را

به سوی عرش تبرک ببرند از امشب

خاک زیر قدم عشق بنی الزهرا را

خنده های علی اکبر روی دستان حسین

بیشتر از همه کس برده دل سقا را

شب میلاد شده موج کَرَم می آید

امشب از راه, اذان گوی حرم می اید

هیچکس از علی اکبر به خدا سرتر نیست

بیشتر نیست ز پیغمبر اگر, کمتر نیست

تا که چشمان خودش را به عمویش واکرد

عمویش گفت روی دستِ علی اکبر, نیست

علی آمد که به لیلا همه تعظیم کنند

علی آمد که بدانند حسین ابتر نیست

این چنین گل پسری قسمت هر بابا نیست

این چنین گل پسری قسمت هر مادر نیست

دست او سفره اگر پهن کند می بینی

هیچ دستی بجز این دست گداپرور نیست

عالم بی علی اکبر به خدا عالم نیست

محشر بی علی اکبر به خدا محشر نیست

جای دارد که به هر ثانیه حسرت بخورد

هرکسی پا به رکاب نوه حیدر نیست

به جنون می رسد عالم ز تماشات علی

عرش هم سجده کند به قد و بالات علی

خاکِ زیر قدمش تاج سر شاهان است

روح او جان جهان است و جهان جان است

دلش آئینه وحی است و جمالش قرآن

نفسش باد صبا, چشم ترش باران است

پیش او قیمت نوکر چقدر می ارزد!

پیش او قیمت یوسف چقدر ارزان است

تا که می گوید اذان عرش به خود می گوید

چقدر این نوه فاطمه خوش الحان است

قطره ای از سکناتش، وجناتش دریا

شرح و تفسیر کمالش خود "المیزان" است

شب میلاد علی بس که همه کف زده اند

دست ها سرخ شده یا که حنابندان است

علی اول ارباب دو عالم آمد

هشتمین بانی شبهای محرم آمد

موقع هوهوی تو ارض و سما می لرزد

لشگر از رزم تو بی چون و چرا می لرزد

تو اگر "نصر من الله" بگویی به خدا

آسمان, خاک, زمین, آب, هوا می لرزد

مثل عباس, تو با سبک علی می جنگی

تو به میدان بزنی کرببلا می لرزد

نعره در خاک بزن تا که ببینی اصلاً

شنوا هیچ، تن ناشنوا می لرزد

تو اراده بکنی تیغ اگر برداری

بدن نحس تمام رقبا می لرزد

تو و عباس که یکباره به میدان بزنید

عرش هم زیر قدمهای شما می لرزد

هم علی هستی و هم احمد و هم فاطمه ای

تو علی اکبر اربابی و عشق همه ای

تو به میدان زدی و لحظه ایثار آمد

موقع حمله شاگرد علمدار آمد

پیرمردان همگی جنگ‌ رها کردند و

همه گفتند به هم احمد مختار آمد

ناگهان نام علی روی لبت صاعقه زد

زهره ها آب شد از آن طرف آمار آمد

آنچنان چرخش تیغ تو سرانداخت زمین

فکر کردند همه حیدر کرار آمد

داشت دشمن ز رجزخوانی تو در میرفت

زیر پاهای عُقاب تو به اجبار آمد

مثل آن روز که حیدر به دل خیبر زد

ملک الموت دگرباره به احضار آمد

باجگرها همه شان بی جگر و خوار شدند

همه در پنجه تیغ تو گرفتار شدند

یا علی گفتی و کفر همه بالا آمد

کینه و بغض علی باز به دلها آمد

تیغی از راه رسید و به سرت دست کشید

بعد از آن موقع لرزیدن دلها آمد

ابر بارید ولی قطره به قطره خون بود

اشک هم در دل دیده به تماشا آمد

اسب برگشت ولی خیمه نه, سمت لشکر

نیزه ها پشت سر هم همه بالا آمد

ارباً اربا شدن پیکر تو حتمی شد

لحظه گریه و خم گشتن بابا آمد

یک نفر پشت سرش سینه زنان می آمد

عمه ات هم وسط لشکر اعدا آمد

تا حرم گریه کنان تا خبرت را بردند

پیکرت را نه, کمی بال و پرت را بردند

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 445 زمان : نظرات (0)

آسمان باز پر قمر شده است

شب اندوهمان سحر شده است

به همه سائلان نظر شده است

چونكه اربابمان پدر شده است

آمد از راه قرص ماه حسین

دومین حیدر سپاه حسین

خلق و خویش پیمبرى دیگر

على اكبر نه،حیدرى دیگر

پهلوان دلاورى دیگر

تو بگو شیر لشكرى دیگر

هست پیغمبرى سراپایش

به عمو رفته قدوبالایش

چهره اش ماه آسمان حرم

سایه اش قوت زنان حرم

حنجرش گرمى اذان حرم

چشم بد دور از جوان حرم

مثل عباس سایه ی سرهاست

سرپناه تمام خواهرهاست

آمد از هر نظر على باشد

از همه بیشتر على باشد

بازهم یك نفر على باشد

چقدر این پسر على باشد!

مثل حیدر قویست او عزمش

چند بیتى بگویم از رزمش

بین گرد و غبار مى آید

روى مركب سوار مى آید

پسر ذوالفقار مى آید

حیدر روزگار مى آید

عشق مى ریزد از سر و رویش

ذوالفقار است تیغ ابرویش

پاش تا در ركاب مى افتد

دشت در پیچ و تاب مى افتد

سر ز تن بى حساب مى افتد

به تلاطم عقاب مى افتد

بُهت در چشمهاى این دشت است

بسكه در حال رفت و برگشت است

خوب فهمیده رزم فن دارد

هنر جنگ تن به تن دارد

فن از روبرو زدن دارد

این شگرد از عمو حسن دارد

آى لشكر ببین جوان این است

پسر شیر نهروان این است

خشم او تیغ و نیزه و تیر است

هرنگاهش دو قبضه شمشیر است

چقدر رزم او نفسگیر است

نوه ی شیر غالباً شیر است

تیغ مى زد همین كه از چپ و راست

ازحرم بانگ یاعلى برخاست

رزم با این جوان گره خورده

حنجرش با اذان گره خورده

در دهان ها زبان گره خورده

ابرویش آنچنان گره خورده

كه همه یاد حیدر افتادند

یاد آن روز خیبر افتادند

رعد و برق است یا كه طوفان است

كه دقیقاً میان میدان است

یا جوان حرم رجز خوان است

روى لب هاى عمه ها جان است

شور و غوغاست در دلش هرچند

دارد ارباب مى زند لبخند

مى رود دشت را به هم بزند

وسط معركه علم بزند

خواست تا حرف مى روم بزند

دید باید كمى قدم بزند

پیش چشم پدر جوان مى رفت

داشت ازجسم شاه جان مى رفت

رفت در نیزه زارها افتاد

بین گرد و غبارها افتاد

زیر پاى سوارها افتاد

وسط نیزه دارها افتاد

پاى نیزه به پیكرش وا شد

به زمین خورد اربااربا شد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1009 زمان : نظرات (0)

 

همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره‌ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا اینه‌ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علی‌اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه‌ی طلعت طاهاست، بگو دسته‌گل فاطمه‌ی ام‌ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینه‌ی احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره‌ی گل روی رسول دو سرا را.

 

خانه‌ی یوسف زهراست زیارتگهِ پیغمبر اکرم، نگهِ آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل‌آرایِ محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره‌خورده دلِ نورِ دل فاطمه بر طره‌ی مویش، شده جا در بغل عمه و آغوشِ عمویش، نگهِ ماه بنی‌هاشمیان بر گلِ رویش، نفسش نفخه‌ی صور و نگهش آینه‌ی نور و قدش نخله‌ی طور و به دَمَش مُعجزِ عیسی، به لبش منطق موسی، همه ماتش، همه مستش، همه دادند به هم دست به دستش، همه گل‌بوسه گرفتند ز پیشانی و لعلِ لب و خورشید جمالش، همه دادند سلامش، همه دیدند به مهرِ رخ او وجه ِخدا را.

 

نِگه از دامن مادر به گلِ روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجّلای الهی شده چون شعله‌ی افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنَش ایه‌ی ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینه‌ی پاکش هدف تیر شود، طعمه‌ی شمشیر شود، با نِگه خود به پدر کرده ز گهواره اشارت که منم کشته‌ی راهت، تو رسولُ‌اللَّهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالَم هستی علی‌اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودکِ شیری که ز شیری دلِ خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که در عالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه! از جام تَولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.

 

چه برازنده بود نام علی بهرِ من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پُر از تاب و تبِ تو، به خدایی خدا پیش‌تر از آمدنم بوده دلم در طلبِ تو، به جز این نیست که باشد حَبِ من، حسب تو، نسب من نسب تو، به خدا مثل علی در صفِ پیکار برآرم ز جگر نعره و یک‌باره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب‌وبلا حیدر ِکرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عِزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان! من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می‌دهم امروز که فردا به صف کرب‌وبلا یار حسینم، عجبا می‌نگرم در بغلِ مادر خود معرکه‌ی کرب‌وبلا را

 

 

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 108
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 562
  • آی پی دیروز : 636
  • بازدید امروز : 3,832
  • باردید دیروز : 3,835
  • گوگل امروز : 25
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 12,200
  • بازدید ماه : 12,200
  • بازدید سال : 1,327,233
  • بازدید کلی : 19,833,061