loading...

آئین مستان

متن روضه طفلان حضرت زینب,متن روضه شب چهارم محرم,روضه طفلان حضرت زینب,شب چهارم محرم,طفلان حضرت زینب شب چهارم محرم,طفلان حضرت زینب,متن روضه طفلان زینب,روضه شب چهارم محرم,متن روضه طفلان حضرت زینب شب چهار

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1707 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 620 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6678 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3741 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3548 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3649 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7231 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4937 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 749 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

دو یار سپاه تو

به قربان راه تو

دو آلاله ی زینب

فدای نگاه تو

پیچیده تو صحرا، نوای حزینت

سوزوندی دلم رو، با هل من معینت

چه غربتی خیمه زده توی نگات

گم میشه تو هلهله ها سوز صدات

شنیدم نواتو، بمیرم برا تو، نبینم عزاتو

واویلا واویلا

دیدم با دو چشم تر

 تو غوغای این لشکر

نشستی شکستی تو

 کنار علی اکبر

علی اکبرامو میارم به میدون

که تنها نمونی، تو این دشت پر خون

قبول کن این دو هدیه ی خواهرتو

که رو سفید بشم پیش مادر تو

ندارم شکیبی، به جز غم نصیبی، تو خیلی غریبی

واویلا واویلا

سینه زنی زمینه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم- دو یار سپاه تو به قربان راه تو - مهدی سلحشور

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 546 زمان : نظرات (0)

 حاج محمود کریمی

با غمت زخم دل غم حاد شد

عشق از تو گرم استمداد شد

روضه مکتوم تفسیر بلا

کاف و ها و یا و عین و صاد شد

یک نفس عاشق شدم همراه تو

طفل اُمیِ دلم استاد شد

ای عیار معرفت پای امام

عاشقی بعد از تو مادر زاد شد

افتاد از سکه بازار همه

از تو هر جا هر زمانی یاد شد

داغ روی داغ دیدی عاقبت

وقت اهدا سر اولاد شد

مِهر شد مُهر تو تا روز ابد

حق به پای کربلا این مُهر زد

شانه هایت هر چه بار غم کشید

چشم هایت غیر زیبایی ندید

انچنان پرورده ای اولاد خویش

پیش ثار الله عبدند و عبید

بین القاب تو خالی می نمود

کُنیه نورانی اُم شهید

عون و جعفر را صدا کردی که هان

شکر و لله نوبت ما هم رسید

تیغ بستی بر کمر هاشان ولی

مانده بین نا امیدی و امید

گفتی اکنون وقت پرواز شماست

باید این توفیق را منت کشید

آخرین سرباز ها یاری کنید

پیش زهرا آبرو داری کنید

+یه وقت مادر خودش میگه برید، من آبروم پیش رباب و ام لیلا نره؛ به خدا قسم اینجوری نبود، از صبح که شد قبل از علی اکبر، ابی عبدالله رو صدا زد، گفت: داداش بزار بچه های من اول برن، اینا ببینن اکبرت رو زمین می افته اصلا روحیشون بهم میریزه، خودم که دوست دارم برات داغ ببینم کنار، اصلا خودمم نخوام اینا آروم قرار ندارن. علی اکبر رفت اینا با یه حسرتی نگاه کردن، رفتن کمک کردن تو عبا داشتن می آوردن علی رو نگاه کردن بهش، بزرگترشون بوده، اصلا انگار یهو حرم خالی شد علی اکبر رفت، قاسم اونطوری، میدونن نوبتشون خواهد رسید، اما بازم دلشوره دارن، لحظه به لحظه هر کس رو زمین افتاد زینب گفت: نوبت ما نشد... آخرش اومد تو خیمه گمان کرد نوبتشونه، لباساشون از قبل آماده گذاشته بودن شمشیراشون تیز کرده بودن، مانده بودن بین نا امیدی و امید، دارن با خودشون فکر می کنن، اگه موضوع این باشه که پدر باشه اذن بده، دیشب به قاسم گفت تو رو میکشن، به ما هم اذن خواهد داد، آماده جنگ شدن دیگه کسی نبود، اومدن جلوی ابی عبدالله سرشون پایین انداختن، دایی جان، خواهرزاده برا دایی هلاکه، زندگیشون دایی شونه، عمرشون دایی شونه، با پسر دایی هاشون بزرگ شدن، سراشون پایین انداختن، دایی جان ما آماده ایم، تا ما هستیم دم از غربت نزن، بوسیدشون فرمود شما برید مادرتون میمیره...

+سرشون پایین انداختن، آروم آروم اومدن طرف خیمه نزدیک خیمه که شدن قدم ها رو تندتر برداشتن، تا رسیدن به خیمه به مادر گفتن: نمیزاره بریم، شروع کردن گریه کردن، مادرِ مادر، مادر شهدا رو ندیدید، کی میدونه مادر شهید یعنی چی، دوتا جوون بزرگ کرده دسته گل

+یه مرتبه همون کلامی که فاطمه به امیرالمومنین از اون جنس، چه خبرته علی جان مثل بچه در رحم زانو بغل گرفتی، فاطمة که نمرده هنوز... دید دارن گریه میکنن گفت: بلند شید آماده شید از میدون نرید بیرون، کوتاه نیاین، پاشید بیاید من یه راهی بلدم، دنبال من بیاید، همه دیدن زینب از خیمه بیرون اومد اما اینبار خیلی محکم داره میاد...

-دید لشکر معنی ایثار را

دست افشانی پای یار را

از حرم پر زد ولی با خویش داشت

بال های جعفر طیار را

دید مولا در نگاهش مادر و

در صلابت حیدر کرار را

سر به زیر و بچه هایش پشت سر

گفت آقا جان همین یکبار را

اذن میدان ده به خواهر زاده هات

رحم کن این عاشق ناچار را

لشکر کوفه نگاهش سمت ماست

+سلیمان از مورچه یه ران ملخی قبول کرد، اینو برا چی آوردی؟ گفت: یا نبی الله ارزشمندترین چیزیه که داشتم برات آوردم، سلیمان ران ملخ قبول کرد؛ بچه های منو قبول نمی کنی...

-لشکر کوفه نگاهش سمت ماست

بر نگردان هدیه های یار را

بچه های من فدای اکبرت

رد نکن ما را به جان مادرت

از وفای خواهر سالار دین

آسمان بر خاک میساید جبین

شیر های بالدار هاشمی

زد به لشکر از یسار و از یمین

هر که در میرفت از چنگال آن

لا جرم میماند در چنگال این

همچو موسی نیل دشمن را شکافت

تیغ اَسباط امیر المومنین

+وقتی میگه پدر و مادرم فدات، یعنی از پدر و مادر مهم تره، خانم زینب جنگ که دید فهمید کار سخت شده برا بچه هاش سریع رفت تو خیمه، چون حسین یه نگاهش به میدان بود یه نگاهش به زینب، دید حسین داره خجالت می کشه رقت تو خیمه نشست، اما گوشش دار می شنوه، این دوتا آقازاده اومدن تو میدون، تا تو خیمه بودن میگفتن: دایی جان، نوه های علی هستن، زینب اینا رو بزرگ کرده، اومدن جلوی لشگر نگفتن حسین دایی ماست، از مادر خودشون معرفی کردن، گفتن آی اونایی که نمی شناسید بدونید ما پسرای زینبیم، واسه ی اینکه بدونن حسین همه یاراش میان همه براش میمیرن، تا یار داره کسی نمیتونه نزدیکش بشه...

+به لشکر زدن، از دو طرف لشکر؛ صدای فریادشون بلند میشد، امیری حسین و نعم الامیر، خواهرزاده ها دار اینجوری میگن...

-همچو موسی نیل دشمن را شکافت

تیغ اَسباط امیر المومنین

دید زینب اولین قربانی اش

غرق خون افتاد بر روی زمین

رنگ از رخسار ثارالله پرید

زیر لب فرمود زینب آفرین

در میان خیمه کرد این زمزمه

رو سفیدم کرد پیش فاطمه

ای رباب، ای نجمه، ای اهل حرم

بچه ها رفتند پیش مادرم

خوب شد رفتند در راه حسین

ور نه میمردند از داغ حرم

خوب شد مولا قبول هدیه کرد

ور نه میکردم چه خاکی بر سرم

خوب شد دیگر نمیبینند که

تازیانه میخورد بر پیکرم

+مگر کسی توان دل امام حسن و امام حسین و داره، نه والا؛ امام حسن دلش دل خدایی با اون قدرت بود، دید مادرشُ زدن، تحمل کرد؛ این بچه نمی تونستن ببینن، تو مقاتل نوشتن چهل نفر از اعراب اومدن، طرف زینب نمیشه رفت، ناموس خداست؛ چهل نفر اومدن اول با کعب نی بلندش کردن شروع کردن به تازیانه زدن، خانم این وسط اگه بچه هاش میدیدن واقعاً ‌زنده میموندن، حالا این کنار حسین...

-خوب شد دیگر نمیبینند رفت

بر سر نیزه، سر تاج سرم

خوب شد دیگر نمیبینند سوخت

خیمه و اطفال و موی و معجرم

اینکه اینک بین خیمه خاموشم

از حسین خود خجالت میکشم

ای حسین...

روضه شب دوم محرم ورود کاروان ب کربلا - با غمت زخم دل غم حاد شد - محمود کریمی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 781 زمان : نظرات (0)

 حاج محمود کریمی

تو خیمه هنوز من سر لشکرتم

بی تاب لب خشک اصغرتم

من خواهرتم جای مادرتم

ادامه داده هستی تو زنده بودنم رو

ادامه میدی با نگات نفس کشیدنم رو

با تیغ ابروهات ببر رگای گردنم رو

کسی نمیشنوه صدای مردنم رو

تو خیمه هنوز من سر لشکرتم

بی تاب لب خشک اصغرتم

من خواهرتم جای مادرتم

گلام چشم به راه تو خیمه موندن

نزن دست رد به سینه ی من

تو خیمه هنوز من سر لشکرتم

بی تاب لب خشک اصغرتم

من خواهرتم جای مادرتم

یادت میاد چه روزگاری بود جوونیامون

داداش حسن همش و ان یکاد میخوند برامون

حالا رسیده وقت عاشقیِ بچه هامون

و ان یکاد بخون که راهی شن به میدون

میسوزه دلم، یا رب یا رب تو

میسوزه برا خشکیِ لب تو

جانا بپذیر سهم زینبت و

دو تا دست گل برات آوردم

عشق من من هنوز نمردم

تو خیمه هنوز من سر لشکرتم

بی تاب لب خشک اصغرتم

من خواهرتم جای مادرتم

ما با تو اومدیم که آخرش برات بمیریم

فقط تویی امیر و ما فداییِ امیریم

ما اومدیم و دست خالی از درت نمیریم

باید تقاص خون اکبر و بگیریم

من دختر شاهِ خیبر شکنم

من آینهٔ زهرا و حسنم

اون کس که برا تو میمیره منم

اذن بده که حقم و بگیرم

اشاره کن خودم برات بمیرم

تو خیمه هنوز من سر لشکرتم

بی تاب لب خشک اصغرتم

من خواهرتم جای مادرتم

 سینه زنی زمینه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم- تو خیمه هنوز من سر لشکرتم - محمود کریمی 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1051 زمان : نظرات (0)

محمدرضا طاهری

سر دواندن نیست رسم دلبری

گریه ام را از چه در می آوری

بگذر اصلاً از برادر خواهری

حق این پنجاه سال مادری

دست رد بر سینۀ من میزنی

نه دلت آمد دلم را بشکنی

+چرا نمیزاری بچه هام برن حسین

-التماست میکنم رو میزنم

میشوی راضی،زانو میزنم

نه بگویی چنگ در مو میزنم

باز حرف از زخم پهلو میزنم

واقفم این تحفه ها ناقابل است

آب تا باشد تیمم باطل است

اما پیش مرگ اصغرت هستند که

نه ... سیاهی لشکرت هستن که

ذوالفقار خواهرت هستند که

لایق دو رو برت هستند که

گشته از داغ پسر مویت سفید

حق زینب نیست سهمی از شهید

+چرا میخوای قیامت پیش مادرم خجالت زده بشم

-آه ... میخوای نمیرم نه نگو

درحضورت سر به زیرم نه نگو

حضرت نعم الامیرم نه نگو

منتت را می پذیرم نه نگو

آبرویم بسته بر این خواهشم

رد کنی خیلی خجالت می کشم

التفاتی کن که خواهر زاده ات

از شهیدانت عقب افتاده اند

جان به کف بهر مصاف آماده اند

لب کنی تر سر برایت داده اند

این دو اسماعیل من قربان تو

هستی زینب بلا گردان تو

+گفت داداش امتحانشون کن قربونت برم

-امتحان کن تا ببینی کاری اند

شیرهای بیشۀ کراری اند

غیرت زهرا به وقت یاری اند

آشنا با رزم و میدان داری اند

درس عشقجنگ از بر کرده اند

خوب شاگردی اکبر کرده اند

رخصتی تا ترک جان و سر کنند

 در یم خون چهره زیباتر کنند

رو سفیدی قسمت مادر کنند

از شمار زخم تو کمتر کنند

من شریکت نیستم دل دل نکن

جان زینب کار را مشکل نکن

حسین من ... عزیز دلم ...

میکنی در حقم آقایی حسین

باز در صبر و شکیبایی حسین

بین خون گفتند تا دایی حسین

باز گرداندست تنهایی حسین

زینبت اسباب زحمت شد ببخش

باز زخمی روی زخمت شد ببخش

+هی میگه باید بمونن اینا،من خجالت داداشمو کشیدم بسم ... خجالت امام حسن و کشیدم بسم ... زینبم اینا باید کنار تو باشن ... گفت داداش :

-بمونن رو نیزها سر ببینن

یا کتک خوردن مادر ببینن

من پیش اینا خجالت میکشم

بمونن منو بی معجر ببینند

کبودی های تنم دیدن داره

یا طناب گردنم دیدن داره

وسط یه عده نامحرم حسین

تازیانه خوردنم دیدن داره

+این دیگه مال اون موقعی که ابی عبدالله اجازه داد رفتن ... محمد رفت ، نوشتن ده نفر رو به تنهایی رو زمین انداخت ... عون رفت سه سواره رو روزمین انداخت،هجده نفر پیاده رو نوه های جعفر طیارن ...رجز میخونند امیری حسینٌ و نعم الامیر ... حالا وقتی رو خاک افتادن هی حسین داره نگاه میکنه،آخه برا علی اکبر زودتر از حسین تو میدون بود ... برا قاسم زودتر از حسین تو میدون بود،این بچه ها رو رو دست گرفته؛ نگاه میکنه ببینه زینب میاد یا نه ... هر چی نگاه کرد دید از خواهر خبری نشد،عوضش زینب توی خیمه آروم میخوند

بمیرم بال و پرت درد میگیره

داری میری باز سرت درد میگیره

بدناشونو میخوام چکار کنم

بزا باشن کمرت درد میگیره

+برا خیلی ها جای تعجب داشت،چرا زینب برا این بچه ها از خیمه بیرون نیومد این سوال رو گذاشت تو مدینه جواب داد وقتی عبدالله بن جعفر داره دنبال خانمش میگرده،یک به یک محمل ها رو داره سر میزنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،گفت خانوم من زینب ندیدی  یه نگاه کرد به عبدالله،گفت حق داری من نشناسی آره من اون زینب نیستم که از پیش تو رفتم،عبدالله جلو چشای من سر حسین رو بریدند ...

هی روضه خوند هی عبدالله گریه کرد،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون

گفت عبدالله تو دیگه چرا از من این سوال و میکنیبحق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته ازمن خجالت بکشه،گفتم حسین  خجالت زد ام نشه،زینب گذاشت تا موقعی که برگشته کربلا،گفت داداش یادته از خیمه بیرون نیومدم که ازمن خجالت نکشی

میخوای جبران کنی برا خواهر الان وقتشه ... همه بچه هاتو سالم آوردم،اگه میخوای خجالت نکشم اسم رقیه تو نیار ... گوشۀ خرابه جون داد

روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم -سر دواندن نیست رسم دلبری- محمدرضا طاهری

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1991 زمان : نظرات (0)

حاج منصور ارضی

 

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

قیمت نداشتیم ولی پر بها شدیم

اسم حسین آمد و از خاک پا شدیم

تنگی جای ما خودش اصلا سعادت است

وقتیکه زیر خیمه ی لطف تو جا شدیم

ولله بر بزرگی دنیا نمیدهیم

این فیض را که پشت در تو گدا شدیم

از کیمیای فرش حرم خیر دیده ایم

سنگ آمدیم و موقع رفتن طلا شدیم

داروی ما همین دو دمه دادن هست و بس

هر وقت درد بود در اینجا دوا شدیم

فامیل ما حسین و کس و کار ما حسین

غیر از شما ز عالم و آدم جداشدیم

چه زن چه مرد ما  همه مدیون زینبیم

زینب نگاه مرد که ما با حیا شدیم

فرموده اند آب و گل ما ز کربلاست

بیخود نبود در به در کربلا شدیم

حسین....

از روضه بود راهی مسجد شدیم ما

گفتیم یا حسین سپس با خدا شدیم

هرجاکه حرف خواهر ارباب ما شده

گریان زخم و سیلی و این حرفها شدیم

شب دو طفلان زینب سلام الله علیها  قسمتی از راه و اومدن یه وقت دیدن دو سوار داره میاد،عباس جان ببین این سواران کیا هستن،قمر بنی هاشم رفت جلو دید دو تا پسر خانم زینب اند،خبر دادند به بی بی،خوشحال شد،اومدن پیش دایی شون دایی جان این نامه ی بابامون عبدالله بن جعفر،آقا جان به من اجازه ندادی با این بیماری بیام،این بچه هامو فرستادم فدای شما بشن،زینب گریه کرد،آخه تمام زن های بین این قافله فرزندانشون را آورده بودن آبرو داری شد

میگفت قلب خواهران نذر برادر هاست

یار برادر ها شدن تکلیف خواهر هاست

وقتیکه پشت ما سفارش های مادرهاست

باید گذشت از سر که وقت دادن سرهاست

ادنی اگر باشد خودم مردانه میجنگم

تا قلب میدان میروم جانانه میجنگم

حالا که اذنی نیست باشد من جگر دارم

شکر خدا از دار دنیا دو پسر دارم

دو مرد از صد مرد جنگی خبره تر دارم

از من مخواه از چشمهایت چشم بردارم

بر نیزه ات تکیه زدی خونم به جوش آمد"

توصیه های مادرم زهرا به گوش آمد

مگذار هر راز مگویم رابگویم من

وقتی خودت غم داری از غم ها بگویم من

در پیش تو از پهلوی زهرا بگویم من

از دستهای بسته ی بابا بگویم من

با یک قبول خشک و خالی مرده احیا کن

وقت شهادت بچه هایم را تماشا کن

داداش به من منت بزار این بچه هارو قبول کن،فدای تو بشن" اجازه که داد زینب رفت تو خیمش دیگه بیرون نیومد،جنگ نمایانی این دوتا کردن منتها رجزشون رو همه گفتن وقتی صدا زدن صدا زدن ما بچه های زینبیم دشمن صداش دراومد ایول الله بر این خواهر،  یه ذره جنگ کردن زودی نامردا محاصره شون کردن از روی اسب که افتادن ابی عبدالله رو صدا زدن،دوید هر دوتاشون رو بغل کرد خونی آورد تو خیمه ها آخه از صبح رسم زینب بود هر شهیدی چه از اصحاب چه از بنی هاشم، ابی عبدالله میاورد تو خیمه ی دارالحرب زینب بدرقه اش میکرد استقبال میکرد عرض تسلیت میگفت، ولی وقتی بچه ها جون دادن زینب نیومد ...." بعضی ها گفتن خجالت کشید...حسین

روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم - قیمت نداشتیم ولی پر بها شدیم - حاج منصور ارضی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 591 زمان : نظرات (0)

حاج سعید حدادیان

 

امروز مهمان علیا مخدره،عقیله ی بنی هاشمیم،مهمان زینبیم،آقاجان میای مارو به این مهمانی ببری؟میخوایم کم کم بریم خیمه ی زینبالسلام علیک یا عقیلةَ بنی هاشم یا زینب الکبری،یا زینب..‌

ای دختر مادر مدینه

ای مصحف مادرت به سینه

محبوبه ی کردگار زینب

صدیقه و طاهره،امینه

چون شیر خدا خدای را شیر

چون مادر خویش بی قرینه

دل با غمت ای بتول دوّم

هم کرب و بلاست هم مدینه

حوران که مقدّس و عزیزند

در کوی کنیز تو کنیزند

ای همسفر سر بریده

ای پرده خصم را دریده

ثارالله دیگر است ما را

خونی که ز صورتت چکیده

ثار به معنای خون نیست به معنای کسیه که  خون خواه داشته باشه..."شب عاشورا دید امام حسین(ع) داره یه شعرایی میخونه:یا دهر اف لک من خلیلی، معلوم شد شب آخر حسینه،دوید تو خیمه،گریبان چاک کرد،نوشتند چنان زد تو صورتش دل حسین به درد اومد، گفت:خواهر به جان من تا زنده ام اینطوری تو صورتت نزن!اگر علیا مخدره زینب سلام الله علیها جواز نگرفته بود کار ما دشوار میشد،یه نگاهی به حسین کرد،گفت:داداش میشه شما رو بکشند من خودمو نزنم؟امام حسین سر پایین انداخت‌"اونقدر بالا تل زینبیه زد تو صورت خودش،میگی بازم صورت  رو خون نگرفت باشه،میگی سر رو به چوبه ی محمل نزد،باشه؛میگی سنگ های شام سر رو نشکست،باشه؛اما زینب حتما یه جا صورتش غرق خون شد،کجا؟تو گودال اومد گلو رو بیاره بالا یادش افتاد گاهی بچه که بودند تو مدینه میدید گاهی حسین به درو دیوار نیگا میکنه،داره ضجه میزنه،میومد بالا سر حسین میگفت داداش این جوری گریه نکن اگه بابامون بیینه خوب نیست،داداش به جون زینب بسه،دست به سر حسین میکشید،زیر لب میگفت:الهی یه تار مو از سرت کم نشه چشم حسین که به چشم زینب می افتاد میگفت:چشم،تو یادگار مادرمی،حالا زینب شروع میکرد به گریه کردن خواهرم اینجوری گریه نکن میگفت:اصلا با حسن نمیتونم اینجوری درددل کنم،از اون روزی که مادرم با چادر خاکی برگشت نمیشه باهاش حرف بزنم،بابامم مادر خیلی سفارش کرده جلوش گریه نکنم،زینب فقط تو رو داره درد دل کنه،یه دفعه سر میگذاشت رو شونه ی حسین" حالا جنازه رو تو قتلگاه یه ذره بالا آورد،میخواد سر بذاره رو شونه ی حسین،تکیه ی سر به گلو و سره،اما همچین که سر گذاشت دید،سر داره میره جلو رسید به رگای بریده ی گردن،این صورت زینبه...حالا شعر رو بشنو

ای همسفر سر بریده

ای پرده خصم را دریده

ثارالله دیگر است ما را

خونی که ز صورتت چکیده

غیر از تو به طول چند ساعت

هفتاد و دو داغ کس ندیده

 تنها و اسیر و دست بسته

پیوسته حماسه آفریده

با خون جبین نموده تفسیر

تا آیه ز نوک نی شنیده

در عین حسین نور عینی

او زینبی است و توحسینی

ای داده حیات بر کرامت

وی دین تو زنده تا قیامت

ای مقتل خون به همّت تو

دانشگه صبر و استقامت

بر خاک ره تو سجده بردند

مردان بزرگ راست قامت

در هر قدمت هزار معراج

در هر نفست دو صد کرامت

غیر از تو که دختر بتولی

ای مادر دوّم امامت

کی جان امام خود خریده

در اوج مصیبت از شهامت

با عزم تو خون به تیغ پیروز

از صبر تو یافت دین سلامت

تا علی اکبر بود روشون نمیشد از امام حسین اجازه بگیرند بچه های زینب..." همچین که بعد از اصحاب علی اکبر خواست بره میدان همه ی بنی هاشم زانو زدند مقابل حضرتش،بنی الحسن، بنی العقیل،همه،بچه های زینب...آقازاده اجازه بده ما پیشمرگت بشیم،علی اکبر فرمود:من که باید پیش مرگ همه باشم،بابام به سنت جدمون عمل میکنه،جدمون اول علی رو میفرستاد که عزیزتر از همه میفرستاد،حالا علی اکبر رفته،بنی هاشم از هم سبقت میگیرند،این دو تا آقازاده آمدند محضر حسین، این میگه دایی جان برم حضرت میفرمود: نه؛باباتون نیامده،نمیخواد برید عرض میکرد اون یکی به خدا بابامون ما رو فرستاده گفته فدات بشیم،فرمود:همون داغ علی اکبر بسه،برید؛هر چی اصرار کردند،نشد،از در خیمه وارد شدند دارند گریه میکنند، سر بلند کردند،دیدند علیا مخدره زینب لبخند زده،مادر ما در اوج مصیبتیم،امام زمان ما دست رد به سینمون زده،لبخند میزنید؟فرمود:زیر آسمان کسی حسین شناس تر از من نیست،راه داره از حسین اجازه گرفتن،داداشم به نام مادرش حساسه ..." برید بگید دایی جان به پهلوی شکسته ی مادرت زهرا،اومدند مقابل حضرت،عرض حال کردند،دایی جان به مادر پهلو شکستت...تا اسم مادر رو آوردند،حسین شونه هاش لرزید شروع کرد به گریه کردن...فرمود:باشه،میخواید برید، برید هر دو اومدند یکی میگه منم نوه ی حیدر کرار،یکی میگه منم نوه ی جعفرطیار

جعفر طیاری و حیدر کراری

دو سوارند چنان شیر ژیان

یال به یال...

دو عقابی که گشودند به میدان پروبال

چشم ها زَهره دران،تیغ دو ابرو برّان

محشری کرده به پا لشکر مژگان به قتال

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

امام حسین یه نگاه به عباس کرد،نگاه تشکره،عجب سربازایی برام تربیت کردی

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

از تماشای دو سرمست تمنای وصال

وقت تکثیر مه هاشمیان در آفاق

آسمان دید به رخسار دو مه چهار هلال

این یکی نعره برآورد که حیدر نسبم

دیگری عربده جو وارث جعفر به جدال

تیغ تکبیر کشیدند به نبردیا نه!

در بدر و احد باز بانگ داد بلال

تیغشان میبُرد و نیزه به هم میدوزد

تا بپوشند به اندام عدو رخت زوال

یه نفر گفت منم میرم میمنه،اون برادر گفت من میرم میسره،اما قاعده اینه والله،دو برادر اگه اول جنگ از هم سوا بشن همچین که زخم تو تنشون زیاد میشه دوباره میخوان آخر کار به هم برسند،از کجا میگی؟مگه حسین و ابالفضل یمین و یسار نبودند؟ولی آخر کار به هم رسیدند،یکی گفت:داداش داداشتو دریاب... بچه های زینب اول به یمین و یسار زدند اما عاقبت الامر نزدیک هم افتادند ابی عبدالله فرمود:عباس جان مواظب خیمه ها باش،به عجله خودش رو رسوند، نوشتند حسین با یه دست این برادرو بغل کرد،با یه دست اون برادرو...زن ها خبر دادند زینب تمام شد بیا،فرمود:من از داداشم خجالت میکشم،روم نمیشه بیام اما عبدالله جعفر بعدها تو مدینه یه روز سوال کرد،خانوم بچه هام فدای حسین، من غلامتم،گله ندارم،سواله،شنیدم هر کدوم از بنی هاشم رو زمین افتادند تو از خیمه بیرون آمدی،شنیدم کنار علی اکبر زودتر از حسین رسیدی،مگه از  بچه های ما خطایی سر زده بود؟شنیدم همه زن ها ریختند بیرون،اما از گوشه ی خیمه بیرون نیامدی! صدای گریش بلند شد، عبدالله دست از دل شکستم بردار! ترسیدم نگاه حسین به من بیفته...من از حسین خجالت میکشیدم...حسین....

روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم - ما را کشاندند به میخانه ی حسین - حاج سعید حدادیان 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 454
  • آی پی دیروز : 567
  • بازدید امروز : 2,997
  • باردید دیروز : 4,883
  • گوگل امروز : 23
  • گوگل دیروز : 48
  • بازدید هفته : 25,684
  • بازدید ماه : 88,786
  • بازدید سال : 1,130,927
  • بازدید کلی : 19,636,755