در خانه مولا نیست، یک خاطر شاد امشب
آن قامت هم چون سرو، از پاى فتاد امشب
بر فرق سر عالم، خاک غم و ماتم ریخت
از ضربت شمشیر فرزند مراد امشب
در کوفه زخم آلود، هر جا که یتیمى بود
بارى ز غم و حسرت، بر دوش نهاد امشب
دل ها همه محزون است، هر دیده پر از خون است
این محنت عظمى را بر کوفه که داد امشب؟
محراب على از خون، رنگین شده، واویلا
در سوگ على چشمى، بى اشک مباد امشب