یه وقتا از آه می سوزه سینه م
شکر خدا راهی از مدینه م
انگاری الان دارم می بینم
که مادرم می بره منو
رو پاش گذاشته سر منو
می گیره با آستین خودش
اشک چشای تر منو
به لب جون رسید، مادر
نفس هام برید، مادر
از اون روز تو کوچه
که چشمات ندید، مادر
به کسی قصه ی درد یه عزیزو نمیشه گفت
اگه مادر بشه بیمار همه چیزو نمیشه گفت
غم دیوار نمیشه گفت
غم مسمار نمیشه گفت
غم سیلی نمیشه گفت
روی نیلی نمیشه گفت
به کسی قصه ی درد یه عزیزو نمیشه گفت
اگه مادر بشه بیمار همه چیزو نمیشه گفت
یه عمره از درد می سوزه قلبم
به کوچه ها چشم می دوزه قلبم
چی اومد اونجا به روز قلبم
کوه مصیبت رو دوشمه
صدای سیلی تو گوشمه
دلیل این که همیشه تو
آتیش غیرت می جوشمه
دیگه تا دم آخر
یه گوشه توی بستر
زیر چادر از بابا
همه ش رو گرفت مادر
به کسی علت آه دل تنگو نمیشه گفت
اثر ضربه ی دستی مثل سنگو نمیشه گفت
روضه ی مادر شهادتینم
وصیت من به زینبینم
اشکات بمونه برا حسینم
عریان میشه پیکر حسین
به نیزه میره سر حسین
دل همه زیر و رو میشه
به ناله مادر حسین
چی اومد سر حنجر تشنه با خنجر نمیشه گفت
چی اومد سر خیمه ی آل پیامبر نمیشه گفت
چیزی از اون تن زیر سم مرکب نمیشه گفت
توی گودال چی آوردن سر زینب نمیشه گفت