loading...

آئین مستان

متن روضه ورود کاروان به کربلا,ورود کاروان به کربلا,متن روضه ورود به کربلا,ورود به کربلا,شب دوم محرم,مداحی شب دوم محرم,مداحی ورود کاروان به کربلا,روضه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1750 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3822 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 304 زمان : نظرات (0)

به ماه محرم رسیدم ...
به جانم ، غمت را خریدم ...
دعا کردم دراین ماه ،بمیرم ان شاالله
به قبر من بنویسید،سن قوربان ثارالله
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
حسین جان شب آخر ت شد
پر از غم دل خواهرت شد ...
امان از کرببلا،شب عاشورا آمد
به گودال قتلگاه،بمیرم زهرا آمد
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
دعای وداع بر لب تو
امان از دل زینب تو
گلویت را می بوسد،به جای زهرا زینب
سرت را می بیند بر روی نیزها  سرنیزه ها زینب
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
به ماه محرم رسیدم ...
به جانم ، غمت را خریدم ...
دعا کردم دراین ماه ،بمیرم ان شاالله
به قبر من بنویسید،سن قوربان ثارالله
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3860 زمان : نظرات (0)

یه سال چشم انتظاری مون

یه چند روز دیگه مونده

تموم شه بی قراریمون

داره کم کم تموم میشه

آروم آروم توی سینه م

به پا کن خیمۀ غم رو

داری حس میکنی یا نه

صدا پای محرم رو

عجب ماهی ، بکش آهی

عجب عشقی تو این حاله

تموم آرزم موندن

تا عاشورای امسال

نمیریم و محرم باز

بگیم با اشک و با ناله

حسین جانم  حسین جانم

یه آقایی توی کوفه

غریب و بی کس و خسته س

میون کوچه ها تنهاس

همه درها بروش بسته س

حسین و دعوتش کرده

ولی حالا پشیمونِ

میخواد نامه بده برگرد

ولی دیگه نمیتونِ

نیا کوفه  نیا کوفه

برا تو نقشه ها دارن

اگه شیرخواره همرات

اونم زنده نمیزارن

اگه اهل حرم هستن

بدون بعد از تو آوارن

حسین جانم  حسین جانم

ببین ارباب عالم رو

که حجش رو رها کرده

حسینِ فاطمه دیگه

هوای کربلا کرده

تموم روضه هام امشب

توی این حال و احوالِ

ببینید با زن و بچه

حسین راهی گودالِ

چه معراجی  چه حجاجی

تو دشت و صحرا آواره

چه تقصیری  چه احرامی

یه تیکه پیرهن پاره

حسین آورده همراهش

برا قربونی شیرخواره

حسین

غبار کوچه ها را با گلاب اشک میشویم

به استقبال زینب اشک چشمانم سرازیرس

یقین دارم که میاد به کوفه دختر زهرا

ولی بر بازوان او به جرم عشق زنجیر است

الهی قربونِ گریه هاتون  همیشه میگیم خدا نیاره اون روز ، شب بشه اون شب ، صبح بشه من برات گریه نکنم  بزار هرکی هرچی میخواد تو این عالم بگه ، بگه  ما بی حسین میمیریم  ما اگه یه روز نگیم یا اباالفضل ، دق میکنیم  ما اگه یه بار نگیم وای مادر پهلو شکسته ، میمیریم 

بزار روضه مو بگم و التماسِ دعا  از آغارِ حرکت ابی عبدالله سه نفر خیلی خجالت زده و شرمنده شدن  اولیش مسلم بود  هی دست رو دست میزد میگفت ، مسلم کاش دستت می شکست نامه نمی نوشتی بگی بیا  هی صورت رو دیوار میزاشت ، میگفت حسین نیا  هر ساعتی که می گذشت مسلم خمیده تر می شد از خجالت  خدایا من نامه نوشتم حسین بیاد ، حالا مردم اینطوری شدن

دوم نفر میدونی کی بوده ؟! همون آقایی که هر کاری کرد ، نتونست بلند شه  آخه کسی که میخواد از جا بلند شه ، دست باید رو زمین بزاره  حسین دید این بازوی بریده رو داره روی زمین ، رو خاک ها میزنه 

گفت زهرا جان غصه نخور ، یه عده ای میان آخرالزمان برا حسینِ تو مرداشون مثلِ زن جوون مرده ، داد میزنن  گفت آقا یه خواهش دارم منو سمت خیمه نبر

صدا زد ، چرا عباسم ؟ صدا زد آخه از روی سکینه خجالت میکشم

سوم نفر میدونی کی بود خجالت کشید ؟! لشکر میگه ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت اون وقتی که حسین اومد وسطِ میدان  یه شیرخواره رو بالا برد  حرمله نشست  امیر پدر و بزنم یا پسر ؟!! گفت اگه پسر و بزنی پدر خودش میمیره  گفت کار به جای رسید ، دیدن حسین عبا رو روسر کشید  میومد سمت خیمه ، هی بر می گشت

(قفل محرم یادت باشه با مسلم بن عقیل باز میشه ) آوردنش بالا دارالاماره ، هر چه کرد نتونس آب بنوشه  یه مرتبه یه نگاه کرد (همه شهدا ، شهید حججی هم فیض ببره ، شهیدی که لحظات آخر میدونه میخوان سر از بدنش جدا کنن ، اما لبخند میزنه ، چون بهش نشون میدن  اون ور رو میبینه اربابش میخواد بغلش کنه ) همه شهدای کربلا فقط برا حسین گریه کردن ، خود اباالفضل گفت چرا گریه میکنی ؟!

گریه م برا اینِ آقا ، شما بالا سر نوکرت اومدی ، ساعتی دیگه کسی بالاسرت نمیاد  از همون بالا دارالعماره صدا زد :

صلی الله علیک یا اباعبدالله

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 239 زمان : نظرات (0)

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ،فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراًوَ دَلِیلًا وَ عَیْناً،حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
این اشک نیست گوهر بزم عزای توست
گر چه کم است نذر تو و روضه هایِ توست
این دستمال شسته شده با گلابِ اشک
تارش ز خیمه و نخش از عبای توست
حسین ...
هر جا برایِ سینه زدن جمع می شویم
خیمه که نیست شعبه ای از کربلایِ توست
فالی زدم به مُصحف ماتم که ناگهان
آیاتِ اشک آمد و گفتا برای توست
گیرم که سر ز کُنگرۀ عرش بر کُنم
وقتی که من به اوج رسم ابتدایِ توست
با آنکه از شهادت تو قرن ها گذشت
هر روز ماجرایِ جهان ماجرای توست
حسین ...

هلالِ محرم که پیدا شده
دلِ سنگ از اشک دریا شده
به پرچم سیاهِ عزایِ حسین
حسینیه هامان چه زیبا شده
چه صاحب دلانی که بیدل شده
چه شوریدگانی که شیدا شده
تمامیِ ذرات در کائنات
عزادارِ فرزندِ زهرا شده
فقط سفرۀ گریه در دهر پهن
برایِ محبین مولا شده ....
همه مُمکنات است مجنونِ ما
 
و ما جمله مجنونِ لیلا شده
شده فصلِ گریه برایِ حسین
همه زندگییَم فدایِ حسین ....
دلی مملو از ماتم آورده ام
نگاهی سراسر غم آورده ام
زِ فرطِ گناهان ز ره مانده ام
کمک کن،کمک کن،کم آورده ام
به پیشِ قدم هایت ای تشنه لب
دو تا چشمۀ زمزم آورده ام
به هر کس که گوید کجا میروی
جوابی چُنین محکم آورده ام
که هرگاه در بین ره مانده ام
به اَبرویَم از غم خَم آورده ام
پس از امتحانِ همه رویِ خود
به درگاهِ آقایم آورده ام ....
آقا چیکار کرد؟ ...
به نیمه نگاهِ خود اعجاز کرد
گره از دل و کار من باز کرد
فدایِ تَوَلّات ، مولای من
نمی اُفتد اسمت زِ لبهایِ من
گرفتارِ دنیاست عقبایِمان
گرفتار عقباست دنیای من
نه دنیا نه عقبا امید من است
تو هستی  تو امروز و فردایِ من
اگر خصم گیرد سرم از بدن
بسوزاند از فرق تا پایِ من
اگر اِرباً اِربا کند پیکرم
کند آهن سرخ در نایِ من
ز خونِ گلویم وضو گیرم و
شود کربلایت مُصلایِ من
به دریایِ خون دست و پا میزنم
تو را آخرین دم صدا میزنم
حسین ....

قسم بر تو و نازنین دخترت
به دستانِ بر خاکِ آب آوردت
به اشکِ یتیمانه در خیمه ات
به راس رویِ نیزۀ اصغرت
به چشمان مانده به راه حرم
به چشمان فرمانده لشکرت
به حالِ جگر سوزِ طفل رباب
به عبدُالله و قاسم و اکبرت
به آن دم که گودال معراج بود
خدا و خودت بودی و خواهرت
به آن لحظه ای که خداوند دید
لبِ خواهرت را رویِ حنجرت
برایِ تو در حسرت مُردنم
به این عشق هر دم نفس میزنم
تو بر خاک بودی و خواهر رسید
گمانم که دنیا به آخر رسید
بمیرم حسین ، آه قلبم حسین
به داغِ تو عُمرِ خوشی سر رسید
جوابِ صدایِ تو از خیمه ها
صدایِ پدر جانِ دختر رسید
زمین لرزه اُفتاده در کربلا
همین که به گودال،خواهر رسید
سادات ببخشند،اگه همۀ دهه برای این مصرع گریه کنی کمِ ...
لبت رویِ خاک و نفس میزدی ....
حسین به قفا رو زمین بود ... دید خنجر نمی بره ، با پا بدن رو برگردوند ....
لبت رویِ خاک و نفس میزدی
دمِ وا حسینایِ مادر رسید ...
همه کفر فریاد تکبیر زد

  کی؟ ....
همان دم که خنجر به حنجر رسید
اصل روضۀمحرم اینه: ....
تو را پیر ها با عصا میزدند

چرا؟ ....
برای رضای خدا میزدند
ای آقام ای ... حسین ..... مدد بگیر برای عزاداری برا اربابت ...از مادرش فاطمه ، یازهرا .... ای خدا فرج امام زمان مارا برسان ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 434 زمان : نظرات (0)

خوب نیگا کن،که داره بارون می باره

آقایِ من مهدی دیگه خواب نداره ...

آسمون و زمینُ غصه می گیره

مادرشم پیرهَنِ خونی میاره ...

 دنیا پُر از غم شد

پشتِ فلک خم شد

ماهِ محرم شد ....

همه امیدم همین چِشایِ تَرمه

سایۀ این نور یه عمرِ رویِ سرمه

لباس مشکی هدیۀ مادرمه ...

رفقا ، اومد فصصلِ عاشقی ... روزا و شبایی که منتظرش بودید رسید ... دیگه ان شالله تو این دهه براش بمیریم ...

همین که روضۀ عطش رسید به سر

انگار یه خانوم ایستاده پهلویِ در

تا بوده رسم روضه ها این بوده که

مادر بیاد برایِ مجلس پسر ...

روضه بخون مادر

از بوسۀ حَنجر

از پیکرِ بی سر ...

راسته میگن تو قتلگاه رسیدیُ و ...

با قامتِ خَمت همش دویدیُ و ...

جسارتِ شمر و سنان و دیدیُ و ...

شبِ اولیِ بریم مدینه ببینیم چه خبره ... بشینیم پایِ حرفایِ امیرالمومنین  ...

یه عده بی حیا با هیزم اومدن

نامردما خونَمونُ و آتیش زدن ...

 مثلِ در خونه دلم شعله ورِ

تمومِ زندگیِ من پشتِ درِ ....

سوخته همه خونه م

ابریه بارونَم

ماتُ و پریشونم ...

آتیش گرفتم از سوزِ آهت فاطمه

داری میسوزی تو قتلگاهِت فاطمه

خانوم خونه م چی بود گناهت فاطمه

ایشاالله هیچ مادری رو جلو بچه هاش نزنن ....

تو ازدحام جلو چشام تو رو زدن

پیشِ نگاهِ بچه هام تو رو زدن ...

میریزه لاله از کنارِ معجرت

ردِ غلاف خنجرِ رویِ پرت ...

بازوت و شکستن الله اکبر ..

جلو  چشای تو

دست من و بستن ...

صحبتِ یه خانومِ هجده ساله هستا ... صحبت از یه پیرِ زنِ نود ساله نیستا ...

میلرزه دستات تو موجِ سرد دلهوره

خاکایِ کوچه نقشِ غریبه چادرِ ....

رسیمان بستن ... دارن علی رو میکِشن ، میبرن ...فاطمه بینِ در و دیوار پشتِ در افتاده ...به قول بعضی ها نه بینِ در ، در کنده شده .... در نیمه سوخته رو پا بند نبوده ... بی ادبِ بی تربیت چنان به در کوبیده ، در کنده شده رو بی بی افتاده ... علی رو دارن میبرن .... صحنه یه صحنه ای بود علی رسید عبا از دوش برداشت .....وای ... مادرم ... وای ... مادرم ...چه کنم دهۀ عاشوراست ، فصلِ مردنِ عاشقاس ، الان نگم کِی بگم ..." خوش به حالت علی ، یه عبایی داشتی رو ناموسِت انداختی .... زینب اومد تو گودال ... گفت حسین جانم ....ندارم معجری ......

حسین ....

حسین جانم،حسین جانم،حسین جانم جانم جانم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 373 زمان : نظرات (0)

آن چنان که بارش بارانِ نم نم دیدنیست

چشمِ خیسِ گریه کن هایِ شما هم دیدنیست

یادم رفت بگم،سلام محرم ... ببخشید یادم رفت ، سلام محرم ... سلام فصلِ نوکری ... سلام دهۀ عاشقی ... قبل ازهمۀ اینا باید میگفتم،ببخشید ...سلام مادر ... ممنونم راهم دادی به عزایِ فرزندت ... بخدا فاطمه رامون داده،خودت نیومدی ها ... یادت نره شب اولی سلام بدی ...

آن چنان که بارش بارانِ نم نم دیدنی ست

چشمِ خیسِ گریه کن هایِ شما هم دیدنی ست

چقد صحنه هایِ دیدنی امشب من دارم میبینم،همه چشمها خیسه

هم نزول حضرت جبریل سویِ روضه ها

(ملائکه اومدن قبل ازمن و تو ، بالهاشونو پهن کردن ، مگه امام زمان (ع)نمیگه : أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ ...)

هم نزول حضرت جبریل سویِ روضه ها

هم گدایی کردن امسال حاتم دیدنی ست

چه خبره محرم ؟ ... همه میان برای گدایی ، شاه و گدام نداره ... مگه نگفت : كُلُّ خیرٍ فی باب الحُسَین ... (هرچه خوبیِ تو این عالم درِاین خونه هست ، جایِ دیگه نرو چیزی گیرت نمیاد ... حاتم درِ این خونه گدایی میکنه ... به بهاکثرِ ایام اگرچه خالی از زیبایی است (ببینم تو هم موافقی حرف دل تو هم اینه ناله ات نشون میده)

اکثرِ ایام اگرچه خالی از زیبایی است

چهرۀ این شهر در ماهِ محرم  دیدنی ست ...

 آی حسین .....

اولین حسینِ محرمتُ دلت میاد نگی ؟ .. خیلی ها نرسیدن به امسالِ محرم نفس نداشتن

بابا ،رنگ سیاه همیشه دلگیره ، دیدی بعضی ها ادا میکنن،ادایِ روشن فکری هم دارن میگن آخ دوباره محرم اومد دلمون گرفت، همه جا سیاه میشه" ... اما زیباترین سیاهیِ عالم پیرهن مشکیِ حسینِ ... چند روزِ هی میری تو کُمد نگاه به لباست میکنی ؟؟ چند روز هی بقچه رو باز میکنی بو میکنی .... بعضی ها اصلا محرم میرن  لباس میخرن برا بچه  هاشون لباس میخرن ... ما برا بچه کوچیکامونم محرم میریم لباس مشکی میگیریم ... بچه هامون از دو هفته قبل ذوق میکنن هی میگن کی محرم میاد ما لباس مشکی بپوشیم ...

چهرۀ این شهر در ماهِ محرم  دیدنی ست ....

صحنه ای از مرقدت  ..

حالا دلت قشنگ آماده شد واسه این یه بیت" دیگه چی ها دیدنیِ ؟امشب همه دیدنیها رو میخوام برات بشمارم : شهر دیدنیِ،این اشک دیدنیِ،گدایی کردن همۀ عالم دیدنیِ،دیگه کجا دیدنیِ ؟.. دیدنی ترین نقطه عالم میدونی الان کجاست یکی پاشه به من بگه الان دیدنی ترین نقطه عالم کجاست ؟ بگم برات ...

صحنه ای از مرقدت نقش است در اندیشه ها

کربلا ، بالایِ گنبد موجِ پرچم ...

امشب شَبِشِ با من بگو ...

کربلا ... کربلا ....

دادبزن ... تا شبایِ دیگه بهت نفس بدن ... این دلِ تنگم ....

همین شبِ اولی نیت کن هر شب چندتا سلام به آقا بدیم اولِ روضه ست بسم الله ... اونایی که دلشون رفته،دستشون رو سینه شون بیاد :

السَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ ...

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّفآءَ فی تُرْبَتِهِ ...

أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ

أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ

حسین .... حسین ....

فک کن دستت به پرچمِ ... این دستِ راستتو ...

حسین .... ای تشنه لب ... حسین ... حسین ....

یا غیاث المستغیثینِ منی هنگامِ مرگ

میزبانیِ تو در آن واپسین دم دیدنی ست

یکی دیگه از دیدنی ترین جاها اون لحظۀ آخرِ عمرِ ماست ... ان شاالله تو بیای ... بخدا این گریه خیلی می ارزه ، مِسمَعِ بن عبدُالمَلِک از امامِ صادق (ع) تو کامل الزیارات نقل میکنه :پرسید آقاجان آخرِ ما چی میشه ؟ لحظۀ جون دادن ما چی میشه ؟ امام صادق (ع) فرمود مِسمَع : ﻫَﻞ ﺗَﺰورُ ﺟَﺪّی اﻟﺤُﺴَﯿﻦ ؟آیا جدِ ما رو زیارت میکنی ؟ سرشُ انداخت پایین،نه آقا خَفَقانِ،حکومتِ نظامیه،راه ها بسته هست،می کشَنِمون،زن و بچه مون رو به اسارت میبرن ... نمیتونم برم ...آقا یه سوال دیگه کرد فرمود مِسمَع حالا که نمیتونی بری آیا برا جد ما گریه میکنی یا نه ؟ جذع و فذع داری یا نه ؟ مِسمَع گفت آره آقا ... اینقد گاهی اوقات منقلب میشم دارم غذا میخورم یادِ جدِ شما میفتم،لقمه از دهانم میفته ... میخوام آب بخورم ، یادِ لبهایِ بچه هاش می افتم ... حضرت فرمود مِسمَع حالا که جذع و فذع و گریه داری بهت یه مژده بدم لحظۀ جون دادنت مادرم میاد ... جدم میاد ... ما هممون دورت حلقه میزنیم جانان

یا غیاث المستغیثینِ منی هنگامِ مرگ

میزبانیِ تو در آن واپسین دم دیدنی ست

در میان نامۀ اعمال در محشر فقط

روزهایی که برایت گریه کردم دیدنی ست

بابا،مگه نمیگن قیامت،پرده رو کنار میزنن اعمالمونُ نشونمون میدن ... مگه قیامت : یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ... نیست ؟ خوش بحالِ اونی که پرده رو کنار میزنن ، گریه هاشو نشونش بدن ... بگن این گریه کنِ حسینِ ... چه دیدنیِ این گریه ... فداتون بشم بعضی ها یه جوری گریه میکنن،من حسرت میخورم و غبطه میخورم ... این گریه خیلی می ارزه

این سبک را دوست سنگین میخرد

آبِی شورِ چشم شیرین میخرد

فکر نکنی همیجوری بدست منُ و تو رسیده ... خیلی می ارزه ...مرحوم مُستَنبِط تو کتابِ القَطره میگه حبیبُ خواب دیدن،گفتن آرزو داری؟ گفت دوتا آرزو دارم .یکی که دوباره زنده بشم برا حسین (ع) جون بدم ...یکی اینکه نفَس بهم بدن ، جون بهم بدن بیام تو روضه هایِ حسین (ع)  قاطیِ گریه کن ها بشینم،منم گریه کن بشم،گریه کنارِ شهادت ... این شهدا تو همین گریه ها اذنِ شهادتُ گرفتن ... اگه بالِ پرواز میخوای تو گریه باید بالِ پرواز بگیری ... آهای شهداء ما کاری از دستمون برنمیاد ... تنها کاری که از ما برمیاد بچه هاتون و احترام کنیم ... کسی حق نداره این بچه رو اذیت کنه ...قبل از عاشورا براش گریه ها کردن ... فک نکنی بعد شهادتشِ ، نه ... به دنیا نیومده بود مادرش براش  زار زار گریه کرد ... هی میگفت : اَنا الغَریب ... باباش علی گریه کرد ... داداش حسنش (ع ) گریه کرد ... هی میگفت :لایوم کیومک یا ابا عبدالله

طاووس یمانی میگه اینقدِ پیشانیُ لبهایِ حسینُ پیغمبر بوسیده بود که نور ازش ساطِع می شد ... دیگه یه جایی تاریک بود، نیازی به چراغ نبود ، حسین (ع) که میومد چهره اش نورانی بود ، از بوسه هایِ پیغمبر ... پیغمبر می بوسید و گریه میکرد ، میگفتند چرا گریه میکنید آقا ؟ میگفت دارم جایِ شمشیر ها رو میبوسم ... قبل از شهادت برا حسین گریه ها کردن ...

برسیم به امشب روضه بخونم ... میخوام اسم کسی رو ببرم که قبل ازشهادت برا حسین گریه کرد ...

دیدن از پله هایِ دارالعماره داره میره بالا و گریه میکنه ... نفهمیدن چرا داره گریه میکنه ... فک کردن ترسیده ... فک کردن گریه ، گریه ضعفه ... بهش طعنه زد گفت تو که اینقد ترسو بودی و گریه ات گرفته ، چرا اومدی کوفه ....؟ گفت تو نمیفهی من برا چی گریه میکنم ، من دارم برا حسین گریه میکنم ... دارم برا اون آقایی گریه میکنم که نامه نوشتم بیاد ، دستِ زن و بچه شو گرفته ... این گریه نیست ، این عشق بازیِ مسلم با مولاشِ ... بچه ها گریه یعنی عشق بازی ...

اشک یعنی عشقبازی با خدا ...

انفجارِ بغض اما بی صدا ....

 عشقبازی ازنگاهِ مسلمُ حرُ و حبیب

با غریبی سر به زیری،قامتِ خم دیدنی ست

غریبیش مالِ مسلم ... سر به زیریش مالِ حر ... قامتِ خمش مالِ حبیب ... ما همه مون اینجوری بیایم ، غریبیم ، سر به زیریم ، قامتمون خمِ ...

چرا غریبیم ، آخه آقامونُ ندیدیم

چرا سر به زیریم ، آخه گنه کاریم خجالت زده ایم .... بعضی هام که پیر شدن تو این مسیر ، خمیده شدن .....

 غریبه مسلم حیفِ ، باید شبِ اول غریب نوازی کنیم ... اینقدِ ابی عبدالله مسلمُ دوس داره

عبارت عجیبه ، بعد از شهادتِ مسلم یه جمله ای داره حضرت ، یه محرم می ارزه معنا بشه ... وقتی خبرِ شهادتِ مسلمُ شنید یه جمله گفت : لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ ...

الله اکبر ... کیا بودن اینا ، کی بوده مسلم که حسین گفت دیگه نمیخوام زندگی کنم بعد اینا زندگی معنا نداره ، خوبی نداره ... کی بود مسلم که حسین براش جوری گریه کرد ...

"حَتی جَرَت دُموعَ علی صَدره  ... سینه اش خیس اشک شد ... حالا من و تو میتونیم حقِ مسلم و ادا کنیم شبِ اول

با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر

اینجا نیا دیگر نداری خانه در این شهر ...

یادم میایید تا کجاها کیسه ی نان را ...

میبرد آن شبها علی برشانه در این شهر

آواره گشتم کوچه ها را یک یک اما نیست

جز طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر

کار کوفه بجایی رسیده ، یه مرد داره اونم طوعه ست .... عجب کوفه ای هست این کوفه ...

هرکس که روزی نامه ی یاری برایت داد

شد نیزه دار لشگر بیگانه در این شهر

خیلی این یه بیتش جانسوزه ....

این نامه از مسلم بدستت میرسد اما

کشتن او را ناجوانمردانه در این شهر

 من رو یه کلمه حرف دارم تا حالا اینهمه سال ما با هم گریه کردیم یه موقع یه کلمه میشه همۀ روضه ....

کشتن او را ناجوانمردانه در این شهر

خیلی نامردی مسلم و کشتند ... خیلی نامردی کشتنش ... ناجوانمردانه کشتنش ... چاله کندن ... خاکستر روسرش ریختن ... آتیش ریختن .... اما حریف شد ، یه تنه حریف شد ، اما بهش قول دادن امانش بدن ...

با نامردی کشتنش ، ناجوانمردانه کشتنش ... روضۀ من همینه ، امشب خیلی از اول غزل  سوختیم و گریه کردیم ، یه جمله روضه :

 ناجوانمردانه مسلم و کشتن ... میخواس وصیت کنه به دشمنش ، نمیخواستن وصیتش رو بشنون ، نامردی کشتنش ... بهش امان دادن و سرش و بریدن و از بالایِ دارالاماره انداختنش ....

هی دارم مزه مزه میکنم ، کجاببرمت ، نا جوانمردانه کشتنش ... ببین  چند بار من اینو تکرار کردم ... نامردی کشتنش ... آقاشم ناجوانمردانه کشتن ....اربابش هم ناجوانمردانه کشتن کربلا ...

چقد اینا نامردن ، خیلی حرفه ها من یه دونه شو بگم ناجوون مردی ازین بالاتر ، بگم ؟!!

مگر به کربلا کفن .......

مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند ...

مسلم ، حسینتم نامردی کشتن ... کشتنش ... پیرهنش هم در آوردن ... وای وای ...شب اولی نمیتونم اسم مادرمونو نبرم باید شب اول بریم مدینه امشب گریزم مدینه ست  ....ناجوانمردانه کشتن از مدینه باب شد ... چرا ؟!! ... مدینه ، چهل تا نامرد ... دور یه زنِ بی پناه حلقه زدن ... ازاین ناجوانمردی بالاتر ؟!! ... یکی با غلاف شمشیر یکی با تازیانه ...

شهری که در امان ست حتی یهود درآن

در بین خانه ی خود زهرا امان ندارد ....

بگو یازهرا

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2516 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

کربلا دجله را خبر کن زود

قافله با شتاب آمده است

تکه ای ابر سایبان بفرست

شیر خوار رُباب آمده است

یاد تیغ و تُرنج افتادی

به تو حق میدهم که حیرانی

قدو بالای دیدنی دارد

علی اکبر است می دانی

بوی شهر مدینه را حس کن

این دو آئینه ی سخا هستند

مثل من بُغض کرده ای آری

یادگاران مجتبی هستند

مثل پروانه گرد اربابت

نوجوانان زینب کبری

بهترین هدیه شد برای حسین

لب خندان زینب کبری

کربلا از فرات خودت بگو قدری

آخه، ساقی این خیام عباس است

آبه سرد و خنک به او برسان

چون به قولی که داده حساس است

کربلا زینب است این بانو

عزتش را مگر نمی بینی

ای نگو دشت از چه میلرزد

هیبتش را مگر نمی بینی

داغدار قبیله آمده است

أشک و خون دارد او به دیده هنوز

کربلا زود سر به زیر انداز

سایه اش را کسی ندیده هنوز

خشکسالی اومده، اومدن در خونه ی امیرالمومنین، آقا خشکسالی داره ما رو از پا میندازه، آقا فرمود: برید سراغ حسینم، حسینم اگه دستاش بالا بیاره کسی دست رد به سینه اش نمیزنه، اومدن سراغ ابی عبدالله، آقا دستاش بلند کرد؛ خدا بر این مردم بارانت رو نازل کن، ابری آمد همه جا رو سیراب کرد، همه مردم اومدن دور خونه ی علی حلقه زدن، آقا ممنونتیم زمینامون داشت می خشکید، حیواناتمون داشتن می مردن، ممنونتیم آقا قول میدیم یه روزی تلافی کنیم؛ آی حسین.....

وقتی قافله اومد با کاروان روبرو شد، ابی عبدالله دید این قافله همه تشنه اند، در معرض هلاکت اند، مشک های رو که گفته بود منازل قبل پر کنند، فرمود: مشک ها رو بیارید، همه ی لشکر سیراب کنید، دونه دونه آقا سیراب کرد، علی بن تحان میگه: من از لشکر عقب مونده بودم وقتی رسیدم همه سیراب شده بودند، تا رسیدم از راهی اومدم با ابی عبدالله روبرو شدم، تا آقا رو دیدم اون لحظات ضعف بر من غالب شد رو زمین افتادم أن غریب بود به هلاکت برسه، یه وقت ابی عبدالله اومد جلو فرمود: چیه، گفتم: آقا دارم از تشنگی می میرم، فرمود: عباسم مشک آب بردار بیار، مشک جلو آورد فرمود: بیا از آب بخور گفتم: آقا توان ندارم، آقا خودش در مشک باز کرد آب میریخت تو دستش میاورد جلو فرمود: حالا بخور؛ از دست های حسین آب خورد، آقا فرمود: ظاهراً مرکبت هم تشنه اس، خود آقا افسار مرکب گرفت، مرکب هم آب داد، اینقدر آب در اختیارشون قرار داد، تور راویت اومده که آب رو اسباشون می ریختند، حیوناشون سیراب کردی اما وقتی علی اصغرتو آوردی رو دست صدا زدی، اگه به من رحم نمی کنید لااقل به این شش ماهه رحم کنید، ببیندید مثل ماهی داره دهنش می بنده و باز میکنه، آی حسین....

مرحوم دربندی این روایته میگه: ابی عبدالله تا رسید به زمین کربلا، جبرئیل نازل شد به زمین کربلا، گفت: حسین خوش آمدی، یادته قرار داشتیم با هم، این عهدی که به گردن تو بوده از عالم زر حالا وفتشه، ابی عبدالله فرمود: جبرئیل من اینقدر عاشق شهادت بودم وعده ما روز دهم بود اما من هشت روز زودتر اومدم، وعده با من بود اما زینبم هم آوردم، رقیه امم آوردم، بچه هامم آوردم. جبرئیل رفت دفعه ی بعد که برگشت، روز عاشورا میدونی با چه منظره ای مواجه شد، دید حسین تو گودال رو زمین افتاده، نانجیب جلو چشم زینب رو سینه ی حسین نشسته، زینب دست بر سر گذاشته داد میزنه: وا محمدا، و علیا، "هذا حسین مرمل بالدما مقطع الاعضاء مسلوب العمامة و الرداء" آی حسین.....

 دانلود روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 61
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 611
  • آی پی دیروز : 636
  • بازدید امروز : 4,623
  • باردید دیروز : 3,835
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 12,991
  • بازدید ماه : 12,991
  • بازدید سال : 1,328,024
  • بازدید کلی : 19,833,852