آمده ذی الحجه و افتاده ام یادِ منا
من شدم عمری اسیرِ خاطراتِ کربلا
در لَوایِ علم ، کارم روضه خوانی بوده است
چند سالم بوده که قدم کمانی بوده است
باقرم ، آنکس که پیرم کرده اند از کودکی
موقعِ دشنام سیرم کرده اند از کودکی ...
گرچه بر سجاده کارِ من دعا بوده فقط
منبرِ من روضه هایِ کربلا بوده فقط
قالَ باقر ، قالَ صادق میشود آخر ، حسین
نوحه ام حالا شده ، ای کشتۀ بی سر حسین
سوختم که پیکرم تشییع شد با یا حسین
چونکه در گودال رفته زیرِ دست و پا حسین
زهر ، کاری شد ولی با جانِ من کاری نداشت
کاشکی زنجیرها در حبس ، بیماری نداشت
دومین مردی که در زنجیر می آمد منم
هی زمین میخورد و گاهی دیر می آمد منم
زیرِ پایم آبله با خار میبینم هنوز
آنقدر شلاق خوردم تار میبینم هنوز ...
آه و زاری در بیابان داشتیم و خواب نه
سوختم وقتی که آتش بود اما آب نه
سوختم اما نه با این زهر ، بلکه در حرم
سوختم چون گفت عمه در حرم ، کو معجرم
حرز اسم زیبات ، همیشه همرامه
جونمو بدم پات ، آره از خدامه
خوب و دیدنیِ ، لحظۀ رسیدن
تو حرم تمومِ ، دنیا زیرِ پامه
زائرایِ محترمتُ عشقِ
مهربونیُ کرمتُ عشقِ
همه جاش بویِ مشهدُ میده
گوشه گوشۀ حرمتُ عشقِ
عالم میدونه بابُ المرادی
اَنا البَخیلُ اَنتَ الجوادی
آقای مظلوم ...
شعله های حالت میکشه زبونه
داری از غمایِ مادرت نشونه
غربتت عجیبِ ، مثلِ مجتبایی
هم غریبِ کوچه ، هم غریبِ خونه
لختۀ خون خشکیده رویِ لبات
حتی یکی نیست تا که بمیره برات
غریبی بالاتر از این نمیشه
همسرت مرگتُ بخواد از خدات
واست بمیرم خیلی غریبی
مشغولِ ذکرِ اَمَّن یُجیبی
آقای مظلوم ...
از زمونه آقا ، دیگه دل بریدی
یک نفس هم حتی دلخوشی ندیدی
چشم به راهِ بابا ، بودی و بمیرم
رویِ خاک حجره ، پاتو می کشیدی
داری کم کم میسوزی و آب میشی
گُل زهرایی داری گلاب میشی
دَم آخری روضه خون واسه
لب تشنۀ طفلِ رباب میشی
سخته به والله بارون نباره
هیچ کس نباشه تا آب بیاره
لای لای علی جان....
سر را ز خاکِ حجره اگر بر نداشتی
تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی
خواهر نداشتی که اگر بود میشکست
وقتی که بال میزدی و پر نداشتی
از طوس آمدم که بگِریَم در این غمت
یاری به غیر چند کبوتر نداشتی
وقتی که زهر بر جگرت چنگ میکشید
جز یا حسین نالۀ دیگر نداشتی
ختمی گرفته اند برایت کبوتران
لبخند میزدند و تو باور نداشتی
تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت
چشمت به آب بود و از آن بر نداشتی
یه نفر دلش به رحم نیومد ، هی می گفت : جگرم ... نانجیب صدا زد گفت : کنیزا بیان ... گفت : یه جوری هلهله و کف بزنید ، میخوام صداش به گوشم نرسه ...
کف میزدند دور و برت تا که جان دهی
کف میزدند و تاب به پیکر نداشتی
کف میزدند ولیکن به روی دست
دست ز تن جدای برادر نداشتی
شکر خدا که پیرهنی بود بر تنت
یا زیر نیزه ها تن بی سر نداشتی
شکر خدا که لحظه ی از هوش رفتنت
خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِوَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن»
از صدای نفس نفس زدنت
همسرِ تو چقدر شاکی بود
شده پیراهنِ تنت تازه
مثل آن چادری که خاکی بود
تا صدایِ غریبی ات نرسد
با کنیزانِ خانه کف میزد
ناله ای از مدینه فاطمه و
ناله ای حیدر از نجف میزد
و کنیزی که آب آورد و
تو به یادِ هلال افتادی
همسرت کاسه را شکست و سپس
تشنه مثل حسین جان دادی
در میانِ تمام معصومین
در مقاتل مُوَرخان دیدند
در عزای حسین و تو تنها
دشمنان کف زدند و رقصیدند
پیکر تو زِ پشتِ بام افتاد
ولی آقا به خون نشسته نشد
به لبِ پلّه خورد لبهایت
ولی دندانِ تو شکسته نشد
بوی محرمت میآد ..
چقَدَر خوب وقتِ تَدفینَت
سهمِ قبرت به جز گلاب نشد
و از آن بهتر اینکه در یک طشت
سَرَت آلودۀ شراب نشد
السَّلامُ علی العریان ...السَّلامُ علی العطشان ...
مادرش آمده گودال نچرخان بدنش
استخوانهای گلویش زقفا ریخت بهم
بُنَیّ قتلوک عطشانا ... حسین ...
اگر کشتن چرا آبت ندادن
تو را زان دُرِّ نایابت ندادن
برادرجان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
حسین من .. حسین من ..
بیقرارم،تو دلم یه دنیا درد و ماتمِ
ناله دارم،هر چی از غمم بگم بازم کمِ
دل فکارم،جگرم میسوزه خیلی تشنمه
واویلا ... واویلا ...
بارون اشکایِ چشمام میچکه برویِ گونه ام
چی بگم از غصه هام که قتلگام شده تو خونم
دیگه طاقت ندارم دعام اینه بزنم زود
همه دردم اینه قاتلم شریک زندگیمه بود
واویلا ... وای وای وای واویلا
ای دل،ای دل،بخدا از همه دنیا سیر شدم من
ای دل،ای دل،تو حصار دردُ غم اسیر شدم
ای دل،ای دل،مثلِ مادر تو جونی پیر شدم من
واویلا ... واویلا ...
میدونم دردِ منو جدم امام حسن میدونه
اوج غربت اگه حتی غریب باشی تو خونه
دل خونم کی میرسه لحظۀ شیرینِ رهایی
پشت در به زیر لب همش میگم مادر کجایی
واویلا ... وای وای وای واویلا
تک و تنها هر نفس ذکرِ لبم خدا خداس
صحنِ چشمام خیسُ بارونیِ سوزِ روضه هاس
خودم اینجا ولی روحُ دلِ من تو کربلا س
واویلا ... واویلا ...
دستُ پا میزنم از عطش شکسته بال و بی حال
پیش چشمِ فاطمه زنده میشه روضۀ گودال
زیر لب زمزمه ام شده حسین مادر نداره
همه خون گریه کنید جدِ غریبم سر نداره
واویلا ... وای وای وای واویلا
اُفتاده بود تشنه لب و آه می کشید
آقا! من بمیرم که شما آه نکشی تنهایی تو حجره...
اُفتاده بود تشنه لب و آه می کشید
فریاد بی کسیش به جائی نمی رسید
همش میگن:روضه ی امام جواد شبیه جدش ابی عبدالله است،هر دو تشنه بودن،باز امام جواد یه رمق داشت یه آه بکشه،ارباب ما ابی عبدالله سه ساعت تو خون خودش دست و پا زد،هزار و نهصد و پنجاه زخم مگه شوخیِ؟...امام جواد به دیوار حجره تکیه داد و آه کشید....اما ابی عبدالله به نیزه شکسته ها تکیه داد و آه کشید......
مجموعه ای ز مقتلِ اولاد فاطمه است
پس روضه هاش می طلبد گریه ی شدید
باید به پای روضه ی این سَرورِ صبور
سر را شکست ... گریبان ز غم درید
چرا؟ مگه چی شده؟..
کف می زدند، با نَفَسِ آتشین او
چندین کنیزِ پَستِ زنا زاده ی پلید
شرمنده ام ز حضرت زهرا از این کلام
آنقدر ناله زد ز عطش، تا نفس بُرید
شاعر:مجتبی روشن روان
چهل شب دیگه،شبِ عاشورایِ حسینِ،اونایی که شب عاشورا ناله میخوان،نفس میخوان....بگم: یا جواد الائمه! تشنگی سختِ،مادر شهید حججی می گفت: همه صحن های پسرم رو دیدم،هیچ کجا دلم آتیش نگرفت،اسارتش رو دیدم،دست بستنش رو دیدم،حتی سر بریدنش رو دیدم،جیگرم کباب نشد،گفت: یه جا جیگرم سوخت، اونجایی که دیدم پسرم رو دارن سوار ماشین می کنند،دوربین اومد تو صورتش،تا نزدیک شدم دیدم لبای بچه ام خشکِ،فهمیدم بچه ام تشنه است،کاشکی آبش میدادن... بُنَیَّ! قتلوک، ذبحوک و مِنَ الماء منعوک
مادرِ آب کجایی؟ پسرت آب نخورد
روضه اینِ:بعضی نقل ها نوشته روز عاشورا ابی عبدالله روزه بوده،تو اون گرما،تیر و نیزه،زخم،خون از بدن برِ آدم تشنه میشه،من نمیدونم اون عطش،چه عطشی بود؟ کسی که هزار و نهصد و پنجاه زخم داره،یه بدن مگه چقدر جا داره که زخم بخوره؟با عقل جور در نمیآد،سید بن طاووس تو لهوفش نوشته...
می دونی چه جوری زدن؟ می اومدن می رسیدن به بدن،می دیدن جای سالمی نداره،نیزه تو جای قبلی فرو می کردن،شمشیر تو جای قبلی...زخم تو جای زخمِ قبلی،یه جای سالم تو بدنِ آقایِ ما نذاشتن،حسین....بیخود نبود عمه ی سادات رگها رو بوسید..
این کشته ی فتاده به هامون حسینِ توست
این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست
این ماهیِ فتاده به دریایِ خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسینِ توست
حسین...
تعداد صفحات : 2
![Profile Pic Profile Pic](http://aein-mastan.rozblog.com/user/aein-mastan.jpg)
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****