مرا از درد بی دردي رها کن / به درد خود دلم را مبتلا کن
چه قدر از کوي عشقت دور ماندم / مرا با خانه ي خود آشنا کن
اگر رد می شوي از کوچه ي دل / نگاهی بر گداي بینوا کن
براي تو اگر سودي ندارم / مرا نذر نگاه خود فدا کن
کنار سفره ي افطار یک شب / براي نوکر خود هم دعا کن
خودم را با گناهم حبس کردم / پر و بال مرا از بند وا کن
پس از آنکه گذشتی از خطایم / نصیبم یک سفر کرببلا کن
منبع: کتاب زمزمه ولایت