این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید
دارو، نه در این برگه دارو خانه بنویسید
مشهد، حرم یک عمر پشت پنجره فولاد
جای مُسکن هم برایم دانه بنویسید
این بغض ها جای خودش آقا برای من
اشک روان تا ناودان چانه بنویسید
روزی دو ساعت آه پشت پنجره فولاد
لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید
این جاست داروخانه ی تضمینی عالم
این جمله را بالای سقاخانه بنویسید
هر روز اگر امکان ندارد لااقل آقا
توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید
تامستی از حد بگذرد در مجلس مستان
این شعر را روی لب پیمانه بنویسید
نامم میان نام های زائران توست
زائر اگر هم نیستم دیوانه بنویسید
قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد
بد شد، نشد امروز بالای سرت باشد
بد جور داری روی خاک از درد می پیچی
ای وای اگر امروز روز آخرت باشد
حیف از سر تو نیست روی خاک افتاده
باید سرت الان به دست خواهرت باشد
قربون اون خواهری برم که رسید تو گودال اما دید همه چی حسین و بردن، سرشُ بردن، پیراهنشُ بردن، حسین...
تا كه او بيشتر نفس ميزد
بيشتر ميزدند زينب را
تيغ ها مانده بین گودال
با سپر ميزدند زينب را
يك نفر در میان گودال و
صدنفر ميزدند زينب را