من دل غمین با قلبی حزین
باید بی تو باشم دیگه بعد از این
ببین حالمو تو احوالمو، پیشت اومدم بعد یک اربعین
پاشو پیری زینب و چاره کن
یه رحمی به این حال بی چاره کن
با اون صوت جان سوز قرآن داداش
دوباره دل من رو آواره کن
همه هست زینب فدای سرت
میدونم برید است رگ حنجرت
بیا حاجتمو روا کن داداش
کنارت بزار جون بده خواهرت
الهی که زینب بمیره برات
غم بی امون، منه خسته جون
سرت رو نیزه داداش غرق خون
چه صحرایی بود، چه غوغایی بود
به چشمات به من گفتی اینجا نمون
تو رو تا روی نیزه دیدم داداش
مثل بید مجنون خمیدم داداش
صدای استخونایی که می شکست
زیر سم اسبا شنیدم داداش
داداش از رقیه نگیری سراغ
با پای برهنه تو صحرای داغ
نپرسی چرا دخترت نیست پیشم
بیمیرم که دق کرد داداش از فراغ
الهی که زینب بمیره برات