عالم بهاری میشود
چشمش خماری می شود
وقتی که نعره میزند
دشمن فراری می شود
عباس طوفان می کند
یکباره ویران می کند
هر کس بخندد بر شما
عباس گریان می کند
گر ناتوانی وحقیر
گر مستمندی و فقیر
ذکر ابوفاضل بگیر
عباس عزت می دهد
گر بارها خوردی زمین
عمری شدی خونه نشین
امشب یل امالبنین
عباس قدرت میدهد
صد باره فرصت میدهد
یا کاشف الکرب الحسین
جانم ابوفاضل مدد
بر مردگان جان میدهد
او چیست جولان میدهد
پا که گذارد در رکاب
لرزه به شیران می دهد
عباس فرمان می دهد
دل پیش او آهو شود
با دست او جارو شود
گویید با آن هرمله
مرد است رودررو شود
دل را به غارت می برد
او آبرویت میدهد
کم قیمتی او می خرد
در نایابت کند
زیبای زیباهاست او
شاماهی دریاست او
گر تشنه ای سقاست او
عباس سیرابت کند
با یک نظر خوابت کند
یا کاشف الکرب الحسین
جانم ابوفاضل مدد
زینب شیدایش شده
مست رجز هایش شده
هر جا که طوفان می شود
عباس پیدایش شده
لشکر غوغایش شده
عباس یعنی کل دین
در معرفت کاملترین
عباس مجموعاً شود
زهرا علی ام البنین
داری اگر اشک روان
قابل شدی بی امتحان
شکرانه ده قدرش بدان
او زد رقم تغدیر عشق
بر دل زده با تیر عشق
بر گردنت زنجیر عشق
عباس مستت کرده است
کاسه بدستت کرده است
یا کاشف الکرب الحسین
جانم ابوفاضل مدد