ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو / صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو
فضل و دانش ذرهای در پیش خورشید کمال / عقل و ایمان سایهای از قامت رعنای تو
هر چه گیرد اوج فضل و دانش و علم و کمال / کرسی تدریس باشد تا قیامت جای تو
کوه طاعت بی ولایت کمتر است از پّرِ کاه / نامۀ اعمال مردود است، بی امضای تو
فضل و توحید و کمال و منطق و علم و اصول / زندهتر هر روز از گفتار روحافزای تو
هست چون ذات خداوند تعالی بیمثل / در کمال بندگی شخصیت والای تو
کعبۀ جان هستی و پیراهن انوار حق / چون لباس کعبه زیبد بر قد و بالای تو
بو بصیر و جابر و حمران و هارون و هشام / قطرههای کوچکی هستند در دریای تو
با وجود آن که چون خورشید میتابی به دل / همچنان مجهول مانده قدر ناپیدای تو
آید از هارون مکّیِ تو اعجاز خلیل / ای خلیل الله از آغاز، رهپیمای تو
تا قیامت هر چه گل میروید از بستان وحی / بر روی هر برگ آن نقشی است از سیمای تو
چشمۀ عرفان تویی، عرفان ز فیضت چشمهای / معنی ایمان تویی، ایمان بوَد معنای تو
مهر هر پروندۀ طاعت همان مُهر شماست / حقپرستی بتپرستی میشود منهای تو
آفرینش تشنۀ علم است و میبینم مدام / کوثر دانش سرازیر است از صهبای تو
نخل سبز نهضت سرخ حسینی میوه داد / از زلال دانش و از منطق گویای تو
در عبادت، در تضرع، در مناجات و دعا / لحظهها بودند هر شب لیلۀ الاحیای تو
با چه جرأت دوزخیها در سرایت ریختند / ای دل اهل تولا جنۀ الماوای تو
دست بسته، سر برهنه، جسم خسته، لب خموش / ریخت بین ره عرق از طلعت زیبای تو
با وجود آنکه عمری سوختی و ساختی / آب شد از آتش زهر ستم اعضای تو
مرغ شب مینالد و میگوید از سوز جگر / حیف مولا عاقبت خاموش شد آوای تو
کاش یک شب در دل تاریک شبهای بقیع / مینهادم رو به روی تربت تنهای تو
ماه شوال المکرم را محرم کردهای / ای مدینه کربلا در ماتم عظمای تو!
آسمان هنگام دفن پیکرت با گریه گفت / ای چراغ عرشیان در خاک نَبوَد جای تو
سوز تو از نظم «میثم» سرکشد بر آسمان / قبر تـو یـادآور غمهای جانفرسای تـو
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار