کاش می گشتم فدای دست تو
تا نمی دیدم عزای دست تو
خیمه های ظهر عاشورا هنوز
تکیه دارد بر عصای دست تو
از درخت سبز باغ مصطفی
تا فتاده شاخه های دست تو
اشک می ریزد ز چشم اهل دل
در عزای غم فزای دست تو
یک چمن گل های سرخ نینوا
سبز می گردد به پای دست تو
گلشنی از لاله های زخم شد
ابتدا تا انتهای دست تو
رود شد، دریا شد، اقیانوس شد
چشمه ای از ماجرای دست تو
می شود آن سوی اقیانوس رفت
تا خدا با ناخدای دست تو
در شگفتم از تو ای دست خدا
چیست آیا خون بهای دست تو
دیده ام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
کربلا اینقدر شیدایی نداشت
بی تو و بی ماجرای دست تو
می کشد این حسرتم آخر که کاش
بود دست من بجای دست تو
علقمه در علقمه تکثیر شد
موج پژواک صدای دست تو
چشم من با گریه می بندد دخیل
بر ضریح با صفای دست تو
هر که با دست تو دارد عالمی
من که می میرم برای دست تو
تا همیشه دست تو مشکل گشاست
ای خدا مشکل گشای دست تو
اوفتاد از پا امام عاشقان
تا که خالی دید جای دست تو
خم شد و برداشت و با احترام
بوسه زد بر پاره های دست تو
ای به سودای تو اسماعیل ها
سر نهاده در منای دست تو
آب پاکی روی دست آب ریخت
ای به قربان صفای دست تو