خداوندى چنین بخشنده داریم
كه با چندین گنه امیدواریم
كه بگشاید درى كایزد ببندد
بیا با هم در این درگه بنالیم
خدایا! گر بخوانى ور برانى
جز انعامت در دیگر نداریم
سرافرازیم اگر بر بنده بخشى
وگرنه از گنه سر برنیاریم
زمشتى خاك ما را آفریدى
چگونه شكر این نعمت گزاریم
تو بخشیدى روان و عقل و ایمان
وگرنه ما همان مشت غباریم
تو با ما روز و شب در خلوت و ما
شب و روزى به غفلت مى گذاریم
نگفتم خدمت آوردیم و طاعت
كه از تقصیر خدمت شرمساریم
مباد آن روز در درگاه لطفت
به دست ناامیدى سر بخاریم
خداوندا! به لطفت با صلاح آر
كه مسكین و پریشان روزگاریم