در شب غربت تنها ماندم
با سپاهی از غم ها ماندم
بسته شد دستانم
بر لب آمد جانم
می چکد نام تو
از لب عطشانم
لاله ای دلخونم، با تن گلگونم
از غمت محزونم
یا اباعبدالله
شد نصیب من دستی بسته
پیکری پرخون جانی خسته
تا وفا معنا شد
از جفا غوغا شد
خط به خط هر نامه
بر تنم امضا شد
در دو چشم تارم ابر ماتم دارم
از غمت میبارم از غمت میبارم
یا اباعبدالله